ایران پرس: فصل اول سریال طنز صفر بیست و یک، نخستین ‌کار مشترک زوج طناز تلویزیون ایران، سید جواد رضویان و سیامک انصاری، با تهیه‌کنندگی مهدی فرجی و نویسندگی شبنم وثوقی و هدی ایزدی، شنبه شب به پایان رسید.

برای بینندگان تلویزیون که طی سالهای گذشته بازی های رضویان و انصاری را بخصوص در کارهای مهران مدیری دنبال کرده اند، موقعیت مناسبی ایجاد شد تا در اولین مجموعه طنز پاییزی امسال، محصول مشترکی از این زوج کمدین را تماشا کنند.

بسیاری از ما منتظر بودیم ببینیم ‌آیا رضویان و انصاری می‌توانند در شبهای سخت پاییز کرونایی امسال لبخندی به لبان مردم نگران و بعضا داغدیده کشورمان بنشانند یا نه.

فصل اول صفر ۲۱ پس از 25 قسمت، به پایان رسید و سازندگان مجموعه نشان دادند؛ همچنان مثل طنزهای اجتماعی که از سالهای پیش در کارنامه خود دارند، کمدی را فرصتی برای یک نقد اجتماعی می دانند.

رضویان و انصاری این‌بار در نقش دو باجناق و درعین ‌حال همکار، جلال سیف و مازیار راسخ، در دو فضای متنوع خانواده و اداره، داستان خود را بطور موازی پیش می برند و البته در پدیدآوردن یک داستان تلفیقی از دو فضا موفق بوده‌اند.

شوخی در فضای کارمندی یا آسیب شناسی

شوخی در فضای همکاری در یک اداره گرچه پیش ازین نیز در مجموعه پاورچین مهران مدیری(1381-1382) مورد توجه قرار گرفته بود، این بار اما پخته تر و البته واقعی تر، مخاطبان را با داستان همراه کرد و نشان داد که سازندگان سریال پس از مجموعه پاورچین نیز همچنان فضای کارمندی را مستعد یک طنز اجتماعی یا به عبارت بهتر نقد اجتماعی می دانند.

جواد رضویان و سیامک انصاری در نمایی از صفر بیست و یک

 

جلال سیف با بازی جواد رضویان، مهندس شهرسازی و کارمندی ست که سالهای خدمت خود را در یکی از نواحی شهرداری سپری کرده و همواره در اندیشه رسیدن به پست مدیریت در اداره خود بوده است.

پرسوناژ جلال سیف با کمی اغراق طنز البته شاید برای بسیاری از کارمندان، شخصیتی آشنا در گوشه و کنارشان باشد. فردی در رفتار شخصی اهل غیبت و دخالت در امور شخصی دیگران، در انجام وظایف اهل بزرگنمایی و خودنمایی و در سودای ریاست اهل پرونده سازی و گزارش نویسی برای همکاران که برای رسیدن به آرزوی دیرین خود در مدیریت اداره، پیمودن هر مسیری را برای خود مجاز می داند؛ حتی به بهای زیرپانهادن اصول اولیه اخلاقی و اجتماعی..

شخصیت سیف اگر در قالب طنازی جواد رضویان نبود که شیرینی بیان خود را طی تجربیات خود در لحن ها و لهجه های خودساخته و اغراق شده یافته است، چنان زننده و آزاردهنده می شد که تحمل رفتارش بیننده را سخت می آزرد؛ اما این خصلت طنز اجتماعی ست که حقایق تلخ پیرامون ما را در شیرینی گفتار و رفتار طنازان هنرمند به تصویر می کشد و بینتده را مشتاقانه با خود همراه می سازد...

 

جلال سیف اما از یک‌جای داستان ترحم برانگیز می شود و حقیقتی دیگر در فضای کارمندی و استخدامی را تصویر می کند. او بی جهت خود را شایسته پست مدیریت نمی داند؛ بلکه بارها و بارها تاکید می کند که همه سالهای عمر کاری خود را در آن‌ ناحیه شهرداری گذرانده و پای کار خود ایستاده است.

تصویری آشنا برای بسیاری از کارمندان که بیش از دو دهه از بهترین سالهای جوانی و عمرکاری خود را در بخشی از بدنه سیستم گذرانده اند و انتظار دارند خدمات آنها دیده شود اما آنچه اغلب مواجه می شوند ورود مدیرانی از بخش های دیگر سیستم است.

بخش تلخ تر ماجرا وقتی ست که حکم‌ بازنشستگی جلال سیف می‌رسد و کسی که تا دیروز دارای موقعیت و عزت و احترامی در اداره متبوع خود بوده است؛ با بی توجهی و بی‌مهری ساختار و حتی همکاران خود مواجه می‌شود.‌

این آسیب شناسی شاید البته نهیبی باشد برای جوانان فارغ التحصیلی که رسیدن به یک موقعیت استخدامی و دولتی را مدینه فاضله خود می دانند، اما آنها که در روزمرگی زندگی کارمندیt سالهای زیادی سپری کرده‌اند، اغلب نظر دیگری دارند.

ادب و احترام، ضرورت کمرنگ شده روزگار ما 

مثلث طنز صفر بیست و یک، ضلع دیگری هم در کنار زوج انصاری- رضویان دارد.

سروش جمشیدی در صفر بیست ویک

 

سعید صفایی با بازی سروش جمشیدی، جوان تحصیلکرده و با کمالاتی که در عین تخصص و دانش، برای پیشکسوتان و بزرگان اداره احترام قائل است و در مسیر اخلاقی و عقلانی قدم برمی‌دارد. گرچه او نیز چنان در فضای اداره موقعیت خود را متزلزل می‌بیند که در پاسخ هر سوالی، دائم تکرار می‌کند، "چیزی شده؟ کسی چیزی گفته؟ کسی زیرآبمو زده؟ ..."‌

سعید صفایی جوان مودب داستان یک وجه دیگر هم دارد؛ شاعر و اهل ادبیات است. شاید تناسب منش اخلاقی سعید و ذوق ادبی او که در پایان داستان درمی یابیم اتفاقا از خانواده ای ثروتمند هم هست، کنایه ازین باشد که "ادب مرد به ز دولت اوست".

گرچه بنا نیست تمام جوانان، شوق شعر و ادبیات داشته باشند، اما بی تردید، «ادب»، لازمه موفقیت و ارجمندی در هر موقعیت اجتماعی از ذیل تا صدر است.

حلقه مفقوده‌ای در جامعه درهم ریخته کنونی که نه در آموزش عالی و نه محیط های صنفی و کاری چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

در گذشته ای نه چندان دور در تاریخ این سرزمین، مقدمه ورود به هر فضای آموزشی و گروه‌های صنفی و کاری، آموختن مرام و معرفت و ادب حضور در مجموعه از جمله حرمت نهادن به اساتید و پیشکسوتان، احترام به همکاران و همدرسان، رعایت حقوق دیگران و پرهیز از صفات ناپسند اجتماعی همچون نمامی و چاپلوسی بود.

آنچه در تاریخ مرامنامه و فتوت‌نامه های اصناف و گروه‌های مختلف اجتماعی ایران دیده می‌شود، نشان از نظمی در سلسله مراتب اجتماعی گذشتگان دارد که علیرغم آسیب‌ها و ضعف‌های محتوم، بازخوانی آن برای جامعه امروز خالی از فایده نیست.

مجموعه طنز صفر بیست و یک، اگر فقط یک فایده داشته باشد که جامعه کارمندی را به آسیب‌شناسی رفتارها و عملکرد اخلاقی خود تشویق کند، به هدف خود رسیده است.

پدر؛ همچنان نقطه پرگار

صفر بیست و یک، در وجه دیگر داستان نیز در فضای خانوادگی روایت می‌شود که با بازی روان نگار عابدی و رویا میر علمی در نقش خواهران کاملی، ساختار طنز خود را دارد و بازخوانی آن مجالی دیگر می‌طلبد.

در ادامه آنچه بیان شد اما باید گفت؛ در جمع خانواده نیز، جایگاه پدر (باباغفور با بازی همیشه خوب سیاووش طهمورث) با وجود شوخیهای قصه، تحت‌الشعاع طنز داستان قرار نمی ‌گیرد؛ چنانچه داستان از خانه باباغفور آغاز شده و در تالار او و در جمع خانواده پایان می پذیرد.

سیاووش طهمورث در نقش باباغفور

 

این نکته در طنزهای خانوادگی بسیار حائز اهمیت است که شوخی با شخصیت های داستان، جایگاه و حرمت آنها مخصوصاً در نقش‌های پدر و مادر را تحت تاثیر قرار ندهد که نویسندگان صفر بیست و یک به خوبی از پس آن برآمده اند.

قرار است این سریال در 4 مجموعه 25 قسمتی تولید شود؛ برای نویسندگان و سازندگان آن، آرزوی موفقیت داریم و امیدواریم با رفع نواقص و نقطه ضعف‌هایی که در نویسندگی، کارگردانی و دیگر مراحل تولید، کارشناسان آن مطرح می کنند، فصل های بعدی را پربارتر، پربیننده تر و موفق تر به مخاطبان ارائه کنند.

مرضیه زائری

 

جواد رضویان و سیامک انصاری در نمایی از صفر بیست و یک
جواد رضویان و سیامک انصاری در نمایی از صفر بیست و یک
سروش جمشیدی در صفر بیست ویک
سیاووش طهمورث در نقش باباغفور