ایران پرس: در کلام پیامبر گرامی اسلام آمده است که :" إِنَّ مَثَلَ اَلْعُلَمَاءِ فِی اَلْأَرْضِ کَمَثَلِ اَلنُّجُومِ فِی اَلسَّمَاءِ یُهْتَدَى بِهَا فِی ظُلُمَاتِ اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ فَإِذَا طُمِسَتْ أَوْشَکَ أَنْ تَضِلَّ اَلْهُدَاةُ: مثل دانشمندان در روی زمین مانند ستارگان است که در تاریکی های دشت و دریا وسیله راهیابی مردم اند و هر گاه ستارگان ناپدید شوند راه یافتگان در معرض گمراهی قرار می گیرند." و شیخ مفید یکی از این عالمان است.

خداوند انبیا و اولیای الهی را همانند ستارگان درخشان در شب های ظلمانی قرار داد، تا در پیچ و خم این دنیا، راهنما و هدایتگر دیگر مردمان باشند. پس از آنان، عالمان ربانی را قرار داد. امام عصر، حضرت حجة ابن الحسن العسکری (عج) در این باره می فرماید:" ما حجت حق بر علما هستیم و علما حجت ما بر شما مردمند."  لذا بر همه ما واجب است که حجت های حق را بشناسیم و آنها را به دیگران بشناسانیم، تا الگوهایی عملی برای تمام رهروان طریقت حقه باشند. یکی از این حجت های الهی، ابو عبدالله محمد بن محمد بن نعمان حارثی معروف به شیخ مفید است.

در سحرگاه یازدهم ذیقعده سال 336 هجری قمری،  در حالی که نسیم عطر محمدی، بر روستای عُکبَرا، در حوالی شهر بغداد، می ورزید، اراده خداوند متعال به این تعلق گرفت تا در خانواده ای مذهبی و معتقد به امامان پاک، از پدری دیندار و پارسا و مادری پاکدامن، مولودی مبارک پا به عرصه وجود نهاد.

پدر به شوق وجود مبارک پیامبر (ص) این فرزند را محمد نام گذاشت، تا وی تحت عنایات الهی و در پرتو تعالیم عالیه اسلام مراحل رشد و نمو را پشت سر گذارد.

محمد از کودکی عشق و علاقه زیادی به تحصیل و فرا گیری علوم اسلامی داشت و در همان سنین کودکی دانشهای ابتدایی را درخانواده و زادگاه خویش به پایان برد و برای ادامه تحصیل همرای پدربزرگوارش عازم بغداد گردید و فراگیری علم و دانش را آغاز نمود و از محضر بیش از هفتاد نفر از اساتید بزرگ آن عصر بهره علمی برده و کسب فیض نمود.

شهر بغداد در زمان شیخ مفید مظهر علم و تمدّن اسلامی به ‌شمار می‌رفت. در این زمان که دوره ضعف و افول خلافت عباسی به شمار می آمد، میدان برای مباحثات و ارائه اندیشه ها و افکار فراهم شده بود. فیلسوفان، متکلمان، فقیهان مذاهب و فرق مختلف اسلامی هریک برای اثبات حقانیت خود سعی و تلاش وافری داشتند. 

شیخ مفید در این عرصه با هوش و علم سرشار خود و تکیه بر معارف بلند شیعه،  نه تنها توانست بر مکاتب دیگر غلبه نماید، بلکه از طرف خلیفه سنی مذهب آن زمان، به مقام استادی نایل گردید. در کتاب های تاریخی درباره مناظره شیخ مفید با یکی ازعلمای بزرگ اهل تسنن و چگونگی صدر نشینی وی چنین آمده است: روزی "قاضی عبدالجبّار" در کلاس درس خویش در بغداد بود و بسیاری از علمای بزرگ شیعه و سنّی در آن جلسه حضور داشتند، در این هنگام شیخ مفید وارد شد و در پائین مجلس نشست و پس از مدتی به قاضی رو کرد و گفت: من سؤالی دارم؟

قاضی گفت: بپرس. شیخ مفید فرمود: شما در مورداین حدیث چه می گوئید که پیامبر (ص) در غدیر فرمود: مَنْ کُنْتُ مولاه فعلّیٌ مولاه: کسی که من رهبر او هستم پس علی (ع) رهبر اوست. آیا این حدیث صحیح است؟ قاضی گفت: آری، حدیث صحیح می باشد. شیخ مفید فرمود: منظور از کلمه مولی چیست؟ قاضی گفت: مولی به معنی اُولی و بهتر است. شیخ مفید فرمود: پس این اختلاف و خصومت بین شیعه و سنّی چیست، با اینکه پیامبر(ص) علی (ع) را بهتر از دیگران معرفی نموده است؟

قاضی گفت: این حدیث، روایت است، ولی خلافت ابوبکر دِرایت و از روی اجتهاد و درک می باشد، و انسان عادل؛ می داند که درایت مقدّم است. لذا روایت را همتای درایت قرار نمی دهد. شیخ مفید فرمود: شما درباره این فرمایشات پیامبر (ص) چه می گوئید که به علی (ع) فرمود: حَرْبُک حَرْبی وَسلمُکَ سِلْمیِ :جنگ تو جنگ من است، و صلح تو صلح من است.

قاضی گفت: این گفتار براساس حدیث، صحیح است. شیخ مفید فرمود: نظر شما درباره اصحاب جمل؛ مانند طلحه و زبیرکه به جنگ علی (ع) آمدند چیست؟ قاضی گفت: ای برادر آنها توبه کردند. شیخ مفید فرمود: ای قاضی جنگ آنها دِرایت و (حتمی) بوده است ولی توبه کردن آنها روایت شده است و تو در مورد حدیث غدیر گفتی روایت معادل درایت نیست و درایت مقدم می باشد. قاضی از پاسخ به شیخ مفید عاجز و درمانده شد، سر در گریبان فرو برد و سپس گفت تو کیستی؟

شیخ مفید جواب داد: من خدمتگذار تو، محمد بن محمد بن نعمان حارثی هستم. قاضی از مسند قضاوت برخاست و دست شیخ مفید را گرفت و بر آن مسند نشانید و گفت: "اَنْتَ المفیدُ حقا براستی که تو انسان مفید و سود بخشی هستی. "چهره های علمای بزرگ مجلس درهم کشیده شد، وقتی قاضی ناراحتی آنها را دریافت به آنها رو کرد و گفت: ای علماء این مرد (شیخ مفید) مرا مجاب کرد و در پاسخ او عاجز شدم، اگر کسی از شما قادر به جواب او هست، اعلام کند تا او را بر مسند بنشانم و شیخ مفید به جای خود بنشیند. هیچ کس جواب نداد و این موضوع شایع گردید و به عقیده برخی از مورخان علت نام گذاری او به "مفید" از همین جا سر چشمه گرفت.

 

شیخ مفید که از توان علمی و قدرت بیان خوبی بهره مند بود، برکرسی تدریس نشست و از این جایگاه به نشر افکار اجتهاد خویش پرداخت. شاگردان زیادی دراین مرکز گرد آمدند و از علم و دانش مفید بهره بردند. شاگردانی چون سید مرتضی علم الهدی، و بردارش سید رضی، ابوالعباس نجاشی، شیخ طوسی و ... که هر یک به استادی کامل و بی نظیر در علوم اسلامی مبدل شدند. همه آنان در استنباط احکام، از شیوه اجتهادی استاد خویش پیروی می کردند و از گرایش حدیثی بر حذر بودند.  شیخ مفید با قوت تمام از نقش مثبت عقل در " نقل" و " فهمِ"  حدیث، دفاع کرد، بطوریکه توانست سلطه گرایش فقه حدیثی را که در آن عصر دراوج حاکمیت بود، درهم بشکند، و در مقابل، طرز تفکر اجتهادی را رونق و رواج بخشد.

 

شیخ مفید با اطلاعات گسترده ای که از مکتب های فقهی اهل تسنّن و مشربهای فقهی در میان عالمان شیعه داشت، به تدوین فقه اجتهادی و تطبیقی پرداخت، و کتابها و رساله های زیادی با این گرایش از خود بر جای گذاشت. تالیفات شیخ مفید را تا دویست کتاب گفته اند که شرح عقاید صدوق، المُقَنعه، الاعلام، امالی، ارشاد، الاختصاص، امامت امیرالمومنین و کشف السرائر و ده ها اثر گرانبها از آن جمله اند. یکی از آثار برجسته ایشان کتاب "مُقنِعه" است. 

این کتاب از دو بخش عقیدتی و فقهی تشکیل شده است. شیخ مفید، در آغاز این کتاب، اصولی را که اعتقاد به آنها بر همه مکلفان لازم است، به اختصار آورده است. ایشان در مقدّمه، دلیل این کار را چنین توضیح می دهد: "من این اثر را، با آنچه بر عموم مکلفان اعتقاد به آن لازم است، شروع می کنم. اعتقادی که سستی و سهل انگاری درباره آن روا نیست. چرا که عقیده اصل ایمان و پایه همه ادیان الهی است. پذیرش اعمال مبتنی بر عقائد است. تمایز بین هدایت و گمراهی نیز به عقائد است." شیخ مفید، در بخش دوّم، به تفصیل احکام و مسائل شرعی مورد نیاز آن زمان را در ابواب مختلف گرد آورده است.

 

شرایط و مقتضیات سیاسی هر عصری، اندیشمندان و متفکران آن دوره را وامی‌دارد تا طبق نیازها و شرایط خاص آن زمان دست به قلم ببرند و اندیشه خود را به رشته تحریر درآورند. شیخ مفید نیز از این قاعده مستثنا نبود. وی با توجه به مسائل و بحران‌های کلامی و تنازعات عقیدتی خاص، که منشأ چالش‌های سیاسی میان شیعه و سنّی از یک‌سو، و میان عقل‌گرایان و نقل‌گرایان از سوی دیگر بود، می‌بایست درصدد حل و فصل آنها از منظر شیعه برآید. به این دلیل، وی تلاش فکری و سیاسی خود را برای تبیین جایگاه امامت و مسائل مربوط به زمان غیبت کبرا را در آثار فقهی و کلامی به کار گرفت.

شیخ مفید، که رهبری فکری و زعامت فقهی شیعیان را به عهده داشت، در فعالیت‌های سیاسی نیز با بهره‌گیری از حمایت‌های مقطعی آل بویه و پذیرش خطرهای مهاجمان کج‌اندیش و وابسته به دستگاه خلافت عبّاسی، افزون بر طرح مباحث امامت و رهبری، برای نخستین بار، به تبیین مسئله "ولایت فقیه" در قالب شرح وظایف سلطان اسلام پرداخت و آن را نظامی الهی برشمرد. این اندیشه که برگرفته از موارد متعدد سخنان امامان معصوم (ع) بود، زمینه‌ساز اجرای مدیریت فقهی در بحث‌های گوناگون اجتماعی و سیاسی در مقاطع رو به توسعه حیات سیاسی شیعه گردید.  

مرقد شیخ مفید در کاظمین

 

فعالیت های علمی و فرهنگی شیخ مفید را از مسایل معنوی غافل نکرد. وی انسان وارسته ای بود که دل خویش را با نور تقوا و تهذیب نفس روشن کرده بود. هم رنگی شیخ با اقشار کم درآمد و فقیر، فروتنی فراوان وی و بندگی بسیار او، موجب والایی شخصیت شیخ مفید شده بود.  امام خمینی(ره)دراین باره فرموده :" محمدبن‌محمد‌بن‌نعمان (شیخ مفید) افتخار شیعه و تکیه‌گاه و گنجینه و پایه و ستون آن است." زندگی این مرد بزرگ می تواند الگویی برای جوانان مسلمان و امیدی برای آیندۀ جوامع اسلامی باشد. 

سرانجام، شیخ مفید پس از عمری مجاهدت مخلصانه در سوم ماه رمضان سال 413 ه.ق در 77 سالگی به دیدار معبود شتافت. در تشییع جنازه او بیش از هشتاد هزار نفر از دوستان و حتی مخالفان او با دیده های گریان حضور داشتند. جسم نحیف او پس از اقامه نماز توسط شاگرد برجسته خویش، سیدمرتضی، در حرم امام موسی کاظم(ع) در کاظمین مدفون شد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد! 

ستاره مهدی زاده

 

مرقد شیخ مفید در کاظمین<br>