نماهنگ ملی‌میهنی «مژده باران» با صدای محمد معتمدی خواننده مطرح کشورمان با مشارکت فدراسیون ورزش های زورخانه ای و کشتی پهلوانی در زورخانه ملی شهید فهمیده تهران تهیه، تولید و منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری ایران پرس به نقل از پایگاه خبری ورزش‌های زورخانه‌ای و کشتی پهلوانی، این نماهنگ فاخر به کارگردانی احمدرضا داوری از فیلمسازان استان قم و با شعری از محمد مهدی سیار، آهنگسازی عماد توحیدی و صدای محمد معتمدی از خوانندگان مطرح موسیقی کشورمان در فضای زورخانه ملی شهید فهمیده تهران تولید و در سیمای جمهوری اسلامی ایران منتشر شده است.

در این نماهنگ به کارکردهای عمیق ورزش تاریخی زورخانه ای و فرهنگ غنی پهلوانی اشاره شده است که ایرانیان از دیر باز و در زمان های مختلف و حساس برای اعتلای نام کشورشان از جان، مال و عزیزان خود گذشته اند تا نام ایران همیشه به نیکی یاد شود.

در این نماهنگ که به سفارش مركز موسيقی صداوسيما، ستاد اجرايی فرمان حضرت امام(ره)، مركز موسيقی حوزه هنری و مشارکت فدراسیون ورزش های زورخانه ای و کشتی پهلوانی تولید شده است، مانی رحمانی، خالد حاجی عباسی و شميم عموپور نقش آفرینی می‌کنند. 

همچنین سيد مهران علوی و محمد صادق رمضانی، فیلمبرداری این اثر را برعهده داشتند و جواد مجیدلو، دستیار کارگردان و مدیر جلوه‌های ویژه بوده است. 

نماهنگ «مژده باران» با موضوع ساخت واکسن ایرانی تولید شده است و جدیدترین اثر تولید شده در دفتر موسیقی و سرود صداوسیما، تقدیم‌ به همه کسانی است که برای ایران از جان مایه می‌گذارند.

متن آهنگ مژده باران به شرح ذیل می باشد.

مژده باران به نفسهای بیابان به رگ خشک درختان
به شب خسته ایوان برسان باز
بوی بهاران به دل غنچه لرزان به تمنای زمستان
به تقلای خیابان به تب جان پریشان برسان باز
میهنم ایران به دل خسته دنیا
بنشان مرهم خود را بگشا راه نفسها
مثل سیاوش تنها بگذر از این آتشها
تند طوفان بشکن ای وطنم ایران
شمع دعا روشن کن نام خدا جوشن کن
پنجه دیوان بشکن ای وطنم ایران
مژده باران به نفسهای بیابان به رگ خشک درختان
به شب خسته ایوان برسان باز
بوی بهاران به دل غنچه لرزان به تمنای زمستان
به تقلای خیابان به تب جان پریشان برسان باز
از خاک تو میروید هر دم باغ رویا
در چشم تو میبینم خورشید فردا را
ایران من میبوسم این پرچم را با عشق
ایران من گلباران کن عالم را با عشق
مهر تو با من ایران خاک تو گلشن ایران
چشم تو روشن ایران ای همه زیبایی
گر به ثریا باشد آن سر…// 114