درواقع تقدیر الهی چنین بود که او در نبرد نابرابر کربلا شرکت نجوید تا ایفاگر نقش مهم و سرنوشت ساز دیگری شود. در آن واقعه، پدر آن حضرت، امام حسین (ع) و یارانش به شهادت رسیدند و او اینهمه رنج و شقاوت یزیدیان را شاهد بود ولی زنده ماند تا پرچم دین برافراشته بماند.
امروز در سالگرد شهادت امام سجاد (ع)، نگاهی به زندگی و وظایف خطیر آن حضرت بویژه پس از رویداد کربلا خواهیم داشت.
دوران زندگی امام سجاد (ع) به دو بخش خلاصه می شود:
بخشی از آن با فعالیتی آرام و دراز مدت برای ساختن افرادی صالح برای جامعه و غنا بخشیدن به تفکر اسلامی و نیز مبارزه با تحریف ها همراه بود. اما بخش دیگر زندگی امام سجاد (ع) به دوران پس از واقعه کربلا مربوط می شود که سرنوشت ساز و عبرت انگیز است.
امام سجاد در مسیر کوفه و شام، در هر فرصتی که به دست می آمد، با خطبه های روشن و آگاه کننده، بذر بیداری را در میان توده های مردم می افشاند. در واقع مرحله دیگر نهضت امام حسین (ع)، به رهبری امام سجاد (ع) آغاز شد.
مورخان نوشته اند که اسیران آل محمد (ص) را در روز دوازدهم محرم وارد شهر کوفه کردند، امام سجاد (ع) نیز از زمانیکه وارد شهر کوفه شد، زبان به سرزنش کوفیان گشود و به بیدار کردن وجدانهای خفته پرداخت. ایشان خطاب به کوفیان فرمود: "مردم، شما پیمانتان را با پدرم شکستید و به پیکار با او پرداختید. من پسر آنم که در کنار فرات او را سر بریدند، درحالیکه به کسی ستم نکرده بود و مکری به کار نبرده بود. شما چه مردم زشت کار و بد اندیشه اید! اگر رسول خدا به شما بگوید که فرزندان مرا کشتید و حرمت مرا درهم شکستید و شما از امت من نیستید، با چه رویی در روز قیامت به او خواهید نگریست؟"
سخنان امام سجاد (ع) چنان مردم کوفه را متاثر کرد که بانگ گریه ازهر سو برخاست. روشنگریهای امام سجاد (ع) پرده تزویر و ریاکاری را از چهره بنی امیه کنار زد.
از درخشان ترین صفحات زندگی امام سجاد (ع) سخنان افشاگرانه وی در مسجد امویان در سرزمین شام است. ایشان در این سفر با بیان خطبه ای کوبنده، تاثیر شگفتی بر افراد حاضر در مجلس گذاشت.
هنگامی که موذن اذان می گفت و نام محمد (ص) را بر زبان آورد، آن حضرت بر منبر رفت و پس از ذکر فضائل اهل بیت به معرفی خود ونیاکانش پرداخت.
آنگاه رو به یزید کرد و گفت: "آیا محمد جد من است یا جد تو؟ اگر بگویی که جد توست، حق را انکار کرده و دروغ گفته ای و اگربگویی که جد من است، پس چرا فرزندان او را کشتی؟"
مردم حاضر در مسجد که تحت تاثیر تبلیغات امویان در غفلت به سر می بردند با سخنان امام سجاد کم کم متوجه واقعیت شدند. یزید از ادامه سخنان امام سجاد (ع) در شام، جلوگیری کرد. با این وجود در تاریخ آمده است که مردم عمدتاً یزید را محکوم کرده و از آن زمان به بعد موج مخالفت با حکومت امویان در سراسر سرزمینهای اسلامی افزایش یافت.
امویان پس از قیام کربلا، آشکارا و جسورانه تر از گذشته، به ظلم و ستم و اشاعه فساد می پرداختند و جامعه اسلامی، دچار بحران فکری و عقیدتی شده بود. حکومت اموی سعی می کرد که مردم را به مسایل غیر ضروری و حاشیه ای سرگرم کند. اما امام سجاد (ص) حرکت مدونی را برای تبیین مبانی فکری اسلام آغاز کرد و تلاش نمود تا مسلمانان را از ژرفای تعالیم دین آگاه سازد.
امام سجاد (ع) در نشر احکام اسلام و مباحث تربیتی و اخلاقی تلاش بسیار کرد و در این زمینه گامهای بلندی برداشت، به طوریکه دانشمندان و بزرگان را به تحسین و اعجاب وا می داشت.
کتاب «صحیفه سجادیه» مجموعه ای از دعاهای ارزشمند است که از امام سجاد (ع) به یادگار مانده است. این کتاب در قالب دعا، یک دوره جهان بینی، خداشناسی و انسان شناسی عمیق را مطرح می کند.
در زمانی که امام تحت فشار قرار داشت و از آزادی بیان برخوردار نبود، از طریق دعا و مناجات، دستورالعملهای جامع اخلاقی و خطوط اصلی یک زندگی نیک و شایسته را ترسیم می کرد.
مضامین دعاهای امام سجاد (ع) تبلور آگاهی و حق طلبی است. در جایی می فرماید: "خداوندا، به من نیرو ده تا بتوانم بر کسانی که به من ستم می کنند، پیروز شوم و زبانی عنایت فرما که در مقام استدلال ، غلبه کنم و اندیشه ای عنایت فرما که حیله دشمن را درهم شکنم و دست ظالم را از تعدی و تجاوز کوتاه کنم."
امام سجاد (ع) از رهگذر نیایش، عالی ترین راهکارهای یک زندگی سعادتمندانه را به مردم توصیه می فرماید. به عبارتی این نیایشها در انسان، عمل و حرکت می آفریند.
یکی از رهنمودهای مهم در این ادعیه، مبارزه با ظلم و ستم و تلاش برای برپایی عدالت و ترویج ارزشهای اخلاقی و انسانی است. امام سجاد (ع) در یکی از این دعاها می فرماید: "خدایا به ما توانایی بخش تا از سنت پیامبر نگهداری کنیم ، با بدعتها مبارزه نماییم و امر به معروف و نهی از منکر انجام دهیم."
روزی امام سجاد (ع) به هنگام طواف خانه خدا، متوجه شخصی به نام محمد بن شهاب زهری شد. او مدتی بود که با هیچ کس سخن نمی گفت و مردم می پنداشتند که وی عقلش را از دست داده است. امام سجاد (ع) بعد از طواف خانه خدا، نزد محمد بن شهاب رفت. او با دیدن امام، آن حضرت را شناخت و از جای برخاست. چهره نورانی و آرامش بخش امام سجاد (ع)، در دل وی روزنه ای از امید ایجاد کرد. به همین دلیل وقتی امام سجاد (ع) از او پرسید که چه اتفاقی برایش افتاده، محمد بن شهاب لب به سخن گشود و چنین گفت: در گذشته، در یکی از شهرها، منصبی حکومتی داشتم. یک روز نه از روی عمد، بلکه به دلیل اشتباهی، موجب ریختن خون بی گناهی شدم. اینک به عواقب آن گناه گرفتار شده ام و به این حال و روز افتاده ام. حال، افسرده و مایوس درانتظار آینده ای سیاه و تاریک هستم.
امام سجاد (ع) از شنیدن خبر کشته شدن انسانی بی گناه بسیار متاثر شد، اما احساس کرد که باید محمد بن شهاب را در انجام توبه و استغفار و جبران گذشته خویش یاری کند. امام سجاد (ع) دریافت که بزرگترین مشکل او ناامیدی از رحمت الهی است. به همین دلیل در جمله ای به وی فرمود: "ای محمد بن شهاب! من از گناه ناامیدی تو از رحمت الهی، بیش از ریختن خون (آن) بی گناه می ترسم."
سخن امام، محمد بن شهاب را به شدت منقلب کرد و او دریافت که به جای یاس و ناامیدی باید کاری انجام دهد. به همین دلیل با دلی امیدوار به درگاه خدا توبه کرد و به توصیه امام سجاد (ع) نزد خانواده مقتول رفت و با پرداخت مبلغی به عنوان دیه و اظهار ندامت و محبت نسبت به خانواده مقتول، از آنان دلجویی کرد تا کمی از اندوه و رنج درونی خود بکاهد.
مداومت و استمرار فعالیت های امام سجاد (ع) درزمینه های مختلف، روزبه روز بر آگاهی مردم می افزود و چهره واقعی امویان را در نزد افکارعمومی روشن تر می ساخت به همین دلیل ولید بن عبدالملک حاکم اموی که نمی توانست با موج بیداری مردم مقابله کند، تصمیم به از میان بردن امام سجاد(ع) گرفت و طی دسیسه ای ایشان را در سال 94 هجری قمری در چنین روزی به شهادت رساند.
زینب مقدسی
117