ترامپ بعنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا به زودی وارد کاخ سفید خواهد شد ، در حالی که رای به ترامپ ، نوعی «بغض» به دموکرات‌ها و کلینتون و نیز عملکرد اوباما تلقی شد .

با پیروزی دونالد ترامپ میلیاردر جمهوریخواه در انتخابت سال 2016 امریکا، پرسش های زیادی مطرح شده است؛ پرسش هایی که بخش قابل توجهی از آنها به این موضوع توجه نشان می دهد که روی کار آمدن دونالد ترامپ برای ایران چه آثاری در پی دارد؟

با روی کار آمدن ترامپ آیا  تغییری در وضعیت رفتار امریکا ضد ایران ایجاد خواهد شد و آیا اوضاع بدتر می‌شود؟

واقعیت این است که مسئله ایران و آمریکا دارای پیچیدگی‌های خاص تاریخی و ایدئولوژیک است که حل آن به آسانی و یا در کوتاه مدت میسر نخواهد شد. اما این موضوع اکنون با سلسله رخدادهای داخلی در امریکا در هم آمیخته شده است. در انتخابات امریکا از درون لیبرال دموکراسی آمریکا شخصی مانند دونالد ترامپ به عنوان نماد پوپولیسم آمریکایی بیرون آمده است.  به دلایل مختلف  ترامپ  اکنون در آمریکا به قدرت رسیده است و اینکه این انتقال قدرت چه پیامدهایی برای ایالات متحده آمریکا در عرصه جهانی به همراه خواهد داشت بحث دامنه داری است که فقط بخشی از آن به ایران مربوط می شود؛ از اینرو ترامپ و آینده سیاسی امریکا را باید از همه جنبه ها دید. 

ایالات متحده آمریکا از پانزده سال پیش تاکنون با مشکلات اقتصادی مهمی روبه رو بوده است. اغلب این مشکلات اقتصادی نیز به دلیل جنگ در عراق و افغانستان بوده که دولت آمریکا را متحمل صرف هزینه‌های هنگفتی کرد. از سوی دیگر جامعه آمریکا با افزایش شکاف طبقاتی مواجه شده و این مساله مناسبات اجتماعی این کشور را تحت تاثیر قرار داده است. شکاف طبقاتی کنونی آمریکا در تاریخ این کشور بی‌سابقه بوده و روز به روز نیز در حال افزایش است. در شرایط کنونی دونالد ترامپ به خوبی متوجه مطالبات جامعه آمریکا شده و به همین دلیل شعارهای خود را در این راستا قرار داد. مردم آمریکا نیز به دلیل مشکلاتی که دارند از شعارهای ترامپ استقبال کرده واحساس می‌کنند ترامپ می‌تواند فردایی بهتر برای ایالات متحده آمریکا رقم بزند.

ترامپ شعارهای خود را از میان نارضایتی ها و کاستی های  جامعه آمریکا انتخاب و به زبان عامیانه شعارها را مطرح کرد که یکی از مهم‌ترین عوامل پیروزی وی در انتخابات ریاست‌ جمهوری به شمار می‌رود. اغلب مردم ایالت‌های مختلف آمریکا به جز شهرهای بزرگی مانند واشنگتن و سانفرانسیسکو بیشتر به مسائل اقتصادی، رفاهی، ورزشی و تفریحی خود اهمیت می‌دهند و مسائل سیاسی و سیاست خارجی برای آنها در اولویت بعدی قرار دارد. به همین دلیل ترامپ شناخت نسبی واقع بینانه تری را از  مردم آمریکا ارائه  کرد و موفق شده دغدغه‌های پنهانی مردم را به صورت آشکار مطرح کند. این حرکت در جامعه آمریکا  به پیروزی ترامپ  در انتخابات منجر شد. با این پیروزی ترامپ و دید گاه هایش در حال تبدیل شدن به یک جریان تاثیرگذار سیاسی است. این در حالی است که اوباما میراث‌دار دولت جرج بوش است که با نابسامانی‌های زیادی در زمینه اقتصادی و سیاست خارجی روبه رو بود. جرج بوش در اغلب حوادث مهم دوران ریاست‌جمهوری‌اش مانند جنگ در عراق به صورت مستقل عمل می‌کرد و کمتر روی همکاری هم پیمانان جهانی آمریکا حساب باز کرده بود. در جنگ عراق تنها انگلیس با آمریکا همکاری کرد و کشورهای دیگر اروپایی حاضر نشدند هزینه‌های یک جنگ فرسایشی را متحمل شوند.

در سایه سیاست‌های خصمانه جرج بوش بسیاری از اتفاقات ناگوار در منطقه خاورمیانه و مناطق مختلف جهان به وقوع پیوست. ظهور گروه‌های تروریستی مانند داعش، بوکوحرام و القاعده بیشتر به خاطر سیاست‌های جرج بوش بود که سبب کشته شدن بسیاری از مردم بی‌گناه جهان شد. در شرایط کنونی اغلب سیاستمداران حتی در آمریکا به سیاست‌های اوباما انتقاد دارند و به شکل‌های مختلف سیاست‌های اوباما را زیر سوال می‌برند. اما درباره ترامپ شاید هنوز به جمعبندی قطعی نرسیده اند و تنها تابلویی از اظهاراتش را در اختیار دارند؛ به همین علت  به ارزیابی  بر اساس انتخاب های ترامپ برای پست های حساسی همچون وزارت دفاع؛ خارجه و حوزه های امنیتی و مشاورانش؛ بسنده می کنند.

باراک اوباما که در حال ترک کاخ سفید است در طول دوران ریاست‌جمهوری تلاش کرد از جنگ مستقیم خودداری کند و با دیپلماسی مشکلات آمریکا با کشورهای دیگر را مرتفع کند. اوباما دو مساله مهم و تاریخی سیاست خارجی آمریکا یعنی موضوع هسته ای با ایران و همچنین روابط  با کوبا را تا حدود زیادی حل کرد. وی همچنین با سفر تاریخی به هیروشیما گام جدیدی در راستای تنش زدایی از سیاست خارجی آمریکا برداشته است.

با این حال منطقه خاورمیانه همواره صحنه ماجراجویی های نظامی- سریالی آمریکا بوده است. بزرگترین ماجراجویی های امریکا در خارومیانه، تهاجم نظامی سال 2003 به عراق بود که پس لرزه های آن مانند ظهور داعش دامنگیر منطقه شده است. اکنون دوران بلعیده شدن یک کشور توسط کشور دیگر به سر آمده است. با توجه به  این واقعیت ها انتظار می رود دولت جدید آمریکا چند نکته را در سیاستگذاری در خاورمیانه به ذهن بسپارد، نخست آنکه هر سیاست تجویزی باید عاری از هر گونه لطمه و زیان باشد، ثانیاً باید هزینه و فایده حاصل از آن سیاست مورد ارزیابی قرار بگیرد، ثالثاً اینکه امریکا لزوماً راه حل مسائل و مشکلات منطقه نیست بلکه در اکثر موارد  خود بخشی از مشکلات در منطقه وجهان  به شمار می رود.

رویکرد جمهوری اسلامی ایران به انتخاب ترامپ

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی چندی پیش در بیاناتی در دیدار  مردم اصفهان تاکید کردند، بر خلاف عده ای که در دنیا، برای نتیجه انتخابات امریکا، عزا گرفته اند یا عده دیگری که شادی می کنند ما نه عزا می گیریم و نه شادی می کنیم زیرا برای ما فرقی نمی کند و هیچ نگرانی هم نداریم و به لطف الهی، برای مواجهه با هر حادثه محتملی نیز آماده ایم.

ایشان تصریح کردند:"... قضاوتی درباره این انتخابات نداریم زیرا امریکا همان امریکاست و در 37 سال گذشته هر یک از دو حزب که  سرکار بودند هیچ خیری که نرساندند و دائما نیز شر آنها متوجه ملت ایران بوده است."

ملت ایران در هر شرایطی، مقابل  تهدیدها و فشارهای امریکا ایستاده است. این مقاومت اکنون  به قدرت نرم  تبدیل شده است و تا زمانیکه زیاده خواهی های امریکا و قدرت های مداخله گر استمرار داشته باشد؛ تنها راه مقابله با آن ایستادگی و مبارزه  انقلابی است.  

برخی تحلیلگران معتقدند روی کار آمدن دونالد ترامپ برای ایران تفاوت زیادی ندارد و نمی‌توان گفت با روی کار آمدن او رابطه ایران و آمریکا بدتر و یا  با روی کار آمدن کلینتون،  رابطه ایران و آمریکا بهتر می شد. واقعیت این است که رابطه ایران و آمریکا دارای پیچیدگی‌های خاص تاریخی و ایدئولوژیک است که ترمیم آن  نیازمند تغییر رفتارهای گذشته امریکاست .  

قطع نظر از این دید گاه ها؛ نکته قابل تامل چگونگی رفتار امریکا بعنوان یک کنشگر سیاسی و نظامی در محیط پیرامونی ایران است.

اگر به گذشته نگاه کنیم خواهیم دید که کلینتون  نامزد شسکت خورده دموکرات ها در انتخابات امریکا آغازگر تحریم های هدفمند علیه ایران و از حلقه های سیاست "مشت آهنین در دستکش مخملین" امریکا بود. با این حال با توجه به ماهیت سیاست ها و اهداف امریکا در قبال ایران باید گفت که تفاوت چندانی به لحاظ ماهیت رفتاری  بین کلینتون و ترامپ وجود ندارد؛ لذا چه با پیروزی ترامپ که امروز اتفاق افتاده و اینکه اگر کلینتون پیروز می شد،  ماهیت دشمنی آمریکا با ایران عوض نمی شود. محور شرارت در واقع زیربنای خط فکری امریکا در باره ایران را از  زمان دولت بوش  تشکیل می دهد.

مولفه دیگری که سیاست خارجی امریکا را تحت تاثیر قرار داده است ؛ تحولات و تغییراتی است که شرایط  منطقه ای و بین المللی را برای بازیگران بزرگ تغییر داده و روند تحولات را با دهه های گذشته که امریکا تعیین کننده مسیر همه جریان ها بود، متفاوت کرده است.

تاثیر این تحولات را می توان در پیوستن امریکا به مذاکرت هسته ای کشورهای اروپایی در گروه موسوم به ۱+۵ دید که توافق تاریخی برجام با ایران را رقم زد. با این حال ترامپ  برجام را  یک توافق بد توصیف کرده است. البته  در عالم  سیاست موضع گیری ها و انتقادها و زیر سوال بردن یکدیگر مسئله ای عادی است. بر همین اساس حتی برنی سندرز که هم حزبی اوباما در حزب دموکرات آمریکا است به صراحت و با مشی سوسیالیستی نسبت به این مساله که ثروت در جامعه آمریکا تنها در دست عده معدودی است به سیاست‌های اوباما انتقاد کرد. در موضوع توافق هسته ای نیز همین اصل حاکم است.

اما اینکه این اظهارات تا چه اندازه به عمل گرایی در سیاست های دوره ترامپ تبدیل خواهد شد و آیا ترامپ در موقعیتی قرار خواهد داشت که به شعارهای تند انتخاباتی پایبند بماند، جای بحث دارد.  زیرا رئیس‌جمهور آمریکا از نظر قانونی نمی‌تواند تعهدات بین‌المللی دولت ایالات متحده آمریکا را زیرپا بگذارد.

نکته دیگر اینکه توافق هسته‌ای با ایران تصمیمی در سطح بین المللی است و طی قطعنامه ای مورد تایید شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفته و به یک تعهد الزام‌آور بین‌المللی تبدیل شده است و ترامپ، توانایی اجماع‌سازی علیه ایران را ندارد. ضمن آنکه آمریکا بخوبی می داند  که  برای مخالفت با ایران دلایل عقلانی ومنطقی ندارد؛ زیرا ایران فارغ از اینکه که چه جناحی در امریکا روی کار باشد به  سیاستی که درست و اصولی تشخیص دهد ادامه خواهد داد.

با این حال مولفه  دیگر در این زمینه  نفوذ لابی صهیونیستی است. ارتباط با شبکه صهیونیسم به  بخشی از واقعیت تاریخ سیاسی امریکا بدل شده است و به همین جهت اغلب کاندیداهای ریاست‌جمهوری آمریکا تلاش می‌کنند رابطه محکم و استواری با اسرائیل داشته باشند و لابی‌های صهیونیستی را از خود راضی نگه دارند. در این زمینه تفاوت چندانی میان دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون در مبارزات انتخاباتی دیده نمی شود. هر دو از شعارهایی استفاده کردند که با سیاست‌های اسرائیل همخوانی بیشتری داشته باشد. ترامپ  هم اسرائیل را بزرگترین متحد و دوست امریکا می داند و گفته است حمایت نظامی از اسرائیل در دوران ریاست جمهوری اش کاملا تضمین شده است. او گفته است مهم نیست سران اسرائیلی چه انجام می‌دهند، حمایت من از آنها قطع‌نشدنی است.

این تاثیر پذیری در سیاست‌ خارجی امریکا و رفتارش  در قبال  ایران و خاورمیانه اثرگذار است. هرچند که ممکن است ترامپ در برخی  موارد رویکرد هایی با تفاوتی اندک نسبت به اوباما اتخاذ کند. لذا احتمال تغییر در چارچوب برجام در قالب شعارهای افراطی و تندروانه ترامپ ضعیف نظر می رسد. اگر آمریکا بر خلاف تعهداتش عمل نماید به‌ طور قطع ناقض تعهدات خواهد بود و به عنوان یک دولت ناقض حقوق بین‌الملل شناخته می‌شود.

جمهوری اسلامی ایران در طول مذاکرات هسته‌ای به خوبی ثابت نموده از یک سیاست منطقی نسبت به کشورهای منطقه و غرب برخوردار است. در عین حال ، روند مسائل خاورمیانه به ویژه سوریه و ضرورت  مبارزه با تروریسم و خروج آن از منطقه  درست بودن دید گاه های ایران را به اثبات رسانده است و به نفع غرب است که به نقش ایران در منطقه  اعتماد کند. 

ترامپ  گفته است مخالف جدی جنگ افروزی‌های دموکرات‌ها و حتی جمهوری‌خواهان در حمله به عراق، سوریه، افغانستان و یمن است. او از مخالف با داعش و نقش آمریکا در پدیداری آن سخن گفت و کلینتون را به عنوان مادر داعش مورد نکوهش قرار داد. او دوست ندارد بیش از این در امور سیاسی جهان عرب حضور داشته باشد. ترامپ معتقد است دخالت نظامی آمریکا در عراق، لیبی و هر کشور دیگری در خاورمیانه فقط به بی‌ثباتی آن دامن می‌زند. ترامپ معتقد است کشورهای عربی یا نمی‌خواهند و یا قادر نیستند حکومتی دموکرات برقرار کنند؛ بنابراین آمریکا نباید سرمایه‌های انسانی و مالی خود را در خاورمیانه به هدر دهد.

در صورت عملی شدن این سیاست، پی آمد آن می تواند  پایان جنگ افروزی امریکا در منطقه باشد. ترامپ اما مانند دیگر جمهوری‌خواهان معتقد است هر اندازه پول صرف ساخت و طراحی تسلیحات در آمریکا شود، کم است. او اعلام کرد، تسلیحات هسته‌ای آمریکا را توسعه خواهد داد. ترامپ گفته است ارتش آمریکا را از نو می‎سازد و هر اندازه پول لازم باشد برای تجهیز و به روز رسانی آن صرف خواهدکرد. شاید واقعیت ها در درون جامعه امریکا و تحولات بیرون از مرزهای امریکا از شرق تا غرب آسیا  ترامپ را  همانطور که برخلاف انتظار در انتخابات پیروز شد، به واقع بینی سوق دهد و رویکردش را تغییر دهد و به ویژه در نقش غیرسازنده آمریکا در خاورمیانه بازبینی و تجدید نظر اساسی صورت پذیرد.