روز عاشوراست. ظهر از نیمه گذشته و آفتاب رنگ خون به خود گرفته است. امام حسین (ع )، محبوب پیامبر و سرور جوانان اهل بهشت، به محاصره دشمنان پست و زبون درآمده است. امام برای آخرین بار با خانواده خود وداع می کند . نوزاد کوچکش را در آغوش می گیرد و بر روی دست بلند می کند تا بر همگان حجت را تمام کند که من در این راه، حتی فرزند کوچکم را همراه نموده ام، اما دشمن زبون تیر خود را در گلوی کوچک نوزاد فرو می نشاند. امام حسین(ع) با سوز دل، خون سرخ فرزند را به سوی آسمان می پاشد و از خداوند می خواهد که این قربانی را از او قبول کند .
لحظات به سختی می گذرد، اما امام هرچه به شهادت نزدیکتر می شود، چهره اش برافروخته تر می گردد و وجودش سرشار از عشق و خداپرستی است. چنان می جنگد که گویی علی بن ابی طالب است با همان دلاوری و شجاعت / آخرین نماز را در میان رگبار تیرها به جا آورده است و اینک، که یارانش به شهادت رسیده اند، او تنها میانه میدان است. ناگهان، زرعة بن شریک، ضربه ای به دست چپ و ضربه ای بر شانه امام وارد می کند. امام توان خود را از دست داده و با زخمهای فراوان از اسب بر زمین می افتد، اما ابهت و عظمت او چنان است که هیچ یک از سپاهیان دشمن برای کشتن او جلو نمی آید.
هیچکس جرأت ندارد سر فرزند رسول خدا را از تن جدا کند .عاقبت، شخصی سنگدل و بی رحم، شمشیری بر سر امام حسین فرود می آورد. شمشیر، کلاهخود را می شکافد و به سر مبارک امام می رسد. خون از سر امام جاری است، اما شگفت این است که در این لحظه، امام با دلی سرشار از شوق لقای پروردگار، زبان به مناجات گشوده: الهی به رضای تو راضیم و تسلیم امر تو هستم . عمر سعد ، فرمانده سپاه یزید ، فریاد سر می دهد: «وای بر شما ! پیاده شوید و کار حسین را تمام کنید !»
«سنان بن اَنَس» از اسب فرود آمده و بالای سر امام می رود. آنگاه شمشیر خود را بر گلوی حسین (ع) فرود می آورد و می گوید: «به خدا من سر تو را از بدن جدا می کنم، در حالی که می دانم تو پسر رسول خدا هستی و پدر و مادرت بهترین افراد روی زمین هستند .» آسمان تیره و تار شد. حقیقت بر سر نیزه قرار گرفت. حسین با لبهای تشنه نوای قرآن را زمزمه کرد و حماسه عظیم عاشورا را به اوج رساند .
در عاشورا؛ خون بهترین انسانهای تاریخ ریخته شد
از میان همه حوادث تاریخ، واقعه عاشورا در گذر زمان هر روز نمایان تر شده و دیرینگی بر عظمت واقعه عاشورا افزوده و شکوفاترش ساخته است تا آن جا که انسانهای امروز به امام حسین (ع) و فلسفه حماسه حسینی احساس تعلق می کنند و از آن الهام می گیرند. به راستی چه عنصری در واقعه عاشورا وجود دارد که این گونه بر تارک تاریخ درخشندگی یافته و هر روز دل های بیشتری به آن توجه می یابد؟
از نگاه اندیشمندان صحنه هاى دردناک روز عاشورا و اعمال فجیعی که نسبت به امام و خاندانش انجام شد ، نمی تواند نتیجه اندیشه هاى سالم و هدایت یافته باشد . خونهاى پاک اهل بیت پیامبر(ص ) که بر ریگ هاى بیابان کربلا جاری شد ، همچون جریان آبهاى معمولى نیست . آن خون ، خون بهترین و شریف ترین کسى بود که پیامبر (ص) بارها و بارها درباره اش سفارش کرده بود . هرگز چنین کسى نمى توانست در راه باطل باشد و قاتلان او بر حق.
این شخصیت بزرگ ، صحیفه تاریخ را به آزادگی ، حق طلبی و فضائل زیبای اخلاقی زینت داد و در شرایطی که زمینه رسیدن به مال و مقام دنیوی برایش فراهم بود و حسین (ع) می توانست جان خود را از کشته شدن نجات دهد ، اما چنین نکرد. امام حسین براساس دعوت قرآن مبنی بر اینکه با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کنید ، در مقابل جریان باطل قیام کرد و بدون هراس از هیمنه دشمنان ، برخلاف جریان رایج در جامعه عصر خود ، گام بر داشت. او مردم را به راه یکتا پرستی و سعادت فرا خواند و بر جامعه غفلت زده بانگ بر آورد : « مگر نمی بینید که به حق عمل نمی گردد و از باطل جلوگیری نمی شود؟»
عاشورا؛ نمایانگر مصاف حق و باطل
حادثه عاشورا نمایانگر مصاف حق و باطل در طول تاریخ است. حق یعنی هر چیزی که با واقعیت موجود مطابقت داشته باشد. یعنی موضوعی مستحکم، ثابت و پابرجا که باطل در آن راه ندارد. در آیات قرآن کریم، ذات مقدس خداوند بزرگترین واقعیت غیرقابل انکار است و جهان که آفریده خداوند است ، بر اساس و معیار حق بنا شده است. در آیه ۶۲ سوره حج آمده: «... هُوَ الْحَقُّ...؛ خدا حق است و از هر باطلی پیراسته است».
بنابراین ، اساس کار عالم در همه اجزا حقمداری است. از همین روست که می گویند حق اصیل است و باطل ناپایدار. قرآن کریم باطل را مانند کف روی آب مثال می زند که از بین رفتنی است. در آیه 17 سوره رعد می فرماید: «خداوند از آسمان آبی فرستاد؛ و از هر درّه و رودخانه ای به اندازه آنها سیلابی جاری شد؛ پس سیل بر روی خود کفی حمل کرد؛ و نیز از آنچه [در کوره ها] برای به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگی، آتش روی آن روشن می کنند کف هایی مانند آن به وجود می آید. خداوند، حقّ و باطل را چنین مثل می زند! اما کف ها به بیرون پرتاب می شوند؛ ولی آنچه به مردم سود می رساند [آب یا فلز خالص ] در زمین می ماند؛ خداوند این چنین مثال می زند.» پس هرکس که خود را در راه پیروی از حق قرار دهد سعادتمند خواهد شد و برعکس، همه ناکامیها و شقاوتها در انتخاب باطل است.
اهل بیت پاک رسول خدا (ع) پس از پیامبر(ص)، در کنار قرآن، همچون پرچم و نشانه، محور حق هستند و راهنمایى امت را بر دوش دارند . هر جا حق از مسیرش خارج شود، به وسیله آنها به جایگاه خویش بازگشته، از باطل فاصله مى گیرد. بدینسان، در طوفانها و گردبادهاى حوادث، تنها در پناه ایشان مى توان سالم ماند و همیشه بر مسیر حق باقى بود. حضرت علی (ع ) در نهج البلاغه می فرماید: «کجا مى روید و رو به کدام طرف مى کنید؟ پرچم هاى حق برپاست و نشانه هاى آن آشکار است. با اینکه چراغ هاى هدایت نصب گردیده است، باز گمراهانه به کجا مى روید و چرا سرگردانید، در حالى که عترت پیامبرتان در میان شماست؟ آنها زمام هاى حق و پرچم هاى دین و زبان هاى صدقند. آنها را در بهترین جایى که قرآن را در آن حفظ مى کنید (در دلها و قلوب پاک) جاى دهید و همچون تشنه گامان، براى سیراب شدن به سرچشمه زلال آنان هجوم آورید.»
آن هنگام که امام حسین (ع) پرچم حقخواهی و حقپرستی و تمام فضائل و مکارم انسانی را برافراشت؛ سنگدلان و خونخواران اموی و سپاهیان یزید جنایتی را به ثبت رساندند که حاکی از آلودگیهای روحی و اخلاقی گروه باطل، و نشان دهنده عاقبت باطلگرایی و بی ایمانی است. امروز از گروه چند صدهزار نفری سپاه یزید نه تنها نام و نشانی نیست ، بلکه در تاریخ، به ظلم، قساوت و توحش شهره اند. اینک تنها نام حسین بن علی (ع ) و یاران اندکش دلها را بشوق می آورد و حق جویان در مصاف با باطل، راه و منش امام حسین را مشعل راهشان می کنند تا در بیراهه های پر پیچ و خم گمراهی گم نشوند.
و این چنین است که شهادت فرزند پاک رسول خدا (ص) در روز عاشورا، در جانها حماسه می آفریند و احساس اسارت و ذلت را که بر مردمی حاکم شود، از بین می برد و به جوامع عزت و شخصیت می بخشد . بر همین اساس، شکوفایی و بیداری انسان را می توان در مرحله به مرحله قیام امام حسین به وضوح مشاهده کرد. حربن یزید ریاحی از نخستین کسانی است که با پی بردن به حقانیت قیام امام ، از گروه باطل جدا شد و به حق پیوست . پس از آن نیز این آگاهی بخشی همچنان تداوم یافت.
سلام بر سالار شهیدان ، تندیس عشق و ایمان ، وارث پیامبران از آدم تا محمد (ص ).
سلام بر او و بر روح های پاکی که به اوپیوستند. // 114
نویسنده: عسگری