خداوند در روز مباهله، روز نزول آیه «تطهیر»، بر ارزش‌ها و فضیلت‌های اهل بیت (ع) و جایگاه مهر تأییدی دیگر زد.

ماه ذیحجه، یکی از مهمترین ماه های تقویم اسلامی است. برگزاری حج تمتع از مهمترین احکام الهی و یکی از ارکان اسلام، روز عرفه، عید قربان و عید غدیر که از آن به عید امامت و ولایت یاد می شود، در این ماه قرار دارند.

روز مباهله نیز در بیست‌وچهارم ذی‌الحجه است. در این روز که روز نزول آیه «تطهیر» نیز هست، خداوند بر ارزش‌ها و فضیلت‌های اهل بیت (ع) و جایگاه مهر تأییدی دیگری زد.

پس از تثبیت اسلام در مدینه، رسول اکرم (ص) به عنوان آخرین پیامبر خدا و رسولی جهانی، نامه های متعددی به پادشاهان کشورهاى بزرگ، مقامات مذهبى مسیحى، و رؤساى قبایل معروف و بزرگ در نواحى مختلف حجاز نوشت و آنان را به اسلام دعوت نمود.

بیشترین بازخورد این نامه ها در سال نهم هجری دیده شد.

در این سال؛ هیات‌های مختلف برای اسلام آوردن یا انعقاد پیمان صلح به مدینه آمدند.

از این روی، این سال را «عام الوفود» به معنای سال ورود هیات‌ها و تشرف آنها به محضر پیامبر نام داده اند.

دعوت قبیله نجران به آیین اسلام 

یکی از این هیات ها، کاروان مسیحیان منطقه نجران بود. نجران، با هفتاد دهکدۀ تابع خود، در نقطه مرزی سرزمین حجاز و یمن قرار داشت.

پیامبر(ص)، برای دعوت این گروه از مردم نامه ای به اسقف نجران، که «ابوحارثه» نام داشت؛ نوشت و طی آن، ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت فرمود.

وقتی نمایندگان پیامبر (ص) نامۀ آن حضرت را به اسقف نجران دادند؛ او تصمیم به برگزاری شورایی گرفت و در آن شورا، قرار بر این شد که گروهی به عنوان هیات نمایندگان نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با پیامبر (ص) صحبت و دلایل نبوت او را بررسی کنند.

شصت غریبه با لباس های بلند مشکی، و کلاه های جواهرنشان، کمربندهایی از جنس طلا وارد مسجد مدینه شدند.

کمی بعد پیامبر (ص) وارد مسجد شدند، اما بر خلاف همیشه بی توجه به مهمانان خویش، از مسجد بیرون رفتند.

هم هیأت میهمانان و هم مسلمانان، از این رفتار پیامبر، غرق در تعجب و شگفتی شدند. مسلمانان تا کنون ندیده‌ بودند که پیامبر مهربانشان به میهمانان بی اعتنایی کند.

به همین دلیل، وقتی سرپرست هیأت مسیحی علت این رفتار پیامبر را سؤال می کند، هیچ کدام از مسلمانان پاسخی برای گفتن پیدا نمی کنند.

تنها راهی که به نظر می رسد، این است که علت این رفتار پیامبر را از حضرت علی (ع) بپرسند، چرا که او نزدیک‌ترین فرد به پیامبر و آگاه‌ترین، نسبت به دین و سیره و سنت اوست. مشکل، مثل همیشه به دست علی حل می شود. پاسخ او این است که: 

پیامبر با تجملات و تشریفات، میانه‌ای ندارند؛ اگر میخواهید مورد توجه و استقبال پیامبر قرار بگیرید، باید این طلاجات و جواهرات و تجملات را فرو بگذارید و با هیأتی ساده، به حضور ایشان برسید.

این رفتار پیامبر، هیأت میهمان را به یاد پیامبرشان، حضرت مسیح (ع) می اندازد. عیسی مسیح به زهد و سادگی اش زبانزده عام و خاص بود و پیروانش را نیز به رعایت سادگی سفارش می کرد.

آنان با شرمساری جواهرات و تجملات خود را کنار می گذارند، و با هیأتی ساده وارد مسجد می شوند. این بار پیامبر از جای برمی خیزد و به گرمی به استقبال شان می رود.

شصت دانشمند مسیحی، دور تا دور پیامبر می نشینند و پیامبر به یکایک آنها خوشامد می گوید. در میان این شصت نفر، که همه از پیران و بزرگان مسیحی نجران هستند،‌ ابوحارثه اسقف بزرگ نجران و «شُرَحْبیل» نیز حضور داشتند.

ابوحارثه اسقف بزرگ نجران، که سرپرستی این هیات را بر عهده دارد، با پیامبر شروع به سخن گفتن می کند:

"چندی پیش نامه‌ای از شما به دست ما رسید، آمدیم تا از نزدیک، حرف‌های شما را بشنویم."

پیامبر می فرماید:

"آنچه من از شما خواسته‌ام، پذیرش اسلام و پرستش خدای یگانه است." و برای معرفی اسلام، آیاتی از قرآن را برایشان می خواند.

اسقف اعظم پاسخ می دهد:

"اگر منظور از پذیرش اسلام، ایمان به خداست، ما قبلاً به خدا ایمان آورده‌ایم و به احکام او عمل می کنیم."

پیامبر می فرماید: "پذیرش اسلام، علایمی دارد که با آنچه شما معتقدید و انجام می دهید، سازگاری ندارد. شما برای خدا فرزند قائلید و مسیح را خدا می دانید، در حالی که این اعتقاد،‌ با پرستش خدای یگانه متفاوت است."

اسقف برای لحظاتی سکوت می کند و در ذهن دنبال پاسخی مناسب می گردد. یکی دیگر از بزرگان مسیحی که اسقف را درمانده در جواب می بیند، به یاری اش می آید و پاسخ می دهد: "مسیح به این دلیل فرزند خداست که مادر او مریم، بدون این که با کسی ازدواج کند، او را به دنیا آورد. این نشان می دهد که او باید خدای جهان باشد."

پیامبر آیه ۵۹ سوره آل‌عمران را برای آنان تلاوت می کند:

"إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ: وضع حضرت عیسی در پیشگاه خداوند، همانند حضرت آدم است که او را به قدرت خود از خاک آفرید."

آنگاه می فرماید: "اگر نداشتن پدر دلالت بر خدایی کند، حضرت آدم که نه پدر داشت و نه مادر، بیشتر شایسته مقام خدایی است. در حالی که چنین نیست و هر دو بنده و مخلوق خداوند هستند."

سکوت مجلس را فرا می گیرد. هیچ یک از شصت دانشمند مسیحی، پاسخی برای این کلام پیدا نمی کنند. لحظات به کندی می گذرد؛ دانشمندان یکی یکی سرهایشان را بلند می کنند و در انتظار شنیدن پاسخ به یکدیگر نگاه می کنند، به اسقف اعظم، به شرحبیل؛ اما... سکوت محض.

عاقبت اسقف اعظم به حرف می آید:

"ما قانع نشدیم. تنها راهی که برای اثبات حقیقت باقی می ماند، این است که با هم مباهله کنیم. یعنی ما و شما دست به دعا برداریم و از خداوند بخواهیم که هر کس خلاف می گوید‌، به عذاب خداوند گرفتار شود."

ماموریت پیامبر (ص) از جانب خداوند برای مباهله 

پیامبر (ص) از این انکار غیر منطقی متعجب می شود. در همین حال فرشته وحی فرود می آید و پیام خداوند را به پیامبر می رساند.

پیام آیه 61 سوره آل عمران است که می فرماید:

"فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ: به آنان که پس از علم و یقینی که بر تو نازل گشت باز با تو جدال می‌کنند، بگو: فرزندان و زنان و جان‌های خویش را حاضر ساخته و به مباهله نشسته و آن گروه را که دروغ می گوید مورد لعنت خداوند قرار دهیم."

آیه مباهله

 با نزول این آیه، دانشمندان مسیحی به هم نگاه می کنند، پیداست که برخی به این پیشنهاد اسقف راضی نیستند، اما انگار چاره‌ای نیست.

زمان مراسم مباهله، صبح روز بعد، ۲۴  ذی حجه و مکان آن صحرای بیرون مدینه تعیین می شود. 

دانشمندان مسیحی موقتاً با پیامبر خداحافظی می کنند و به اقامتگاه خود باز می گردند، تا برای مراسم مباهله آماده شوند.

با طلوع خورشید، شصت دانشمند مسیحی  بیرون مدینه منتظر پیامبر می ایستند. آنان چشم به دروازه مدینه دوخته‌اند تا محمد(ص) با لشکری از یاران خود، از شهر خارج شود و در مراسم مباهله حضور پیدا کند.

تعداد زیادی از مسلمانان نیز در کنار دروازه شهر و در اطراف مسیحیان و در طول مسیر صف کشیده‌اند تا بیننده این مراسم بی نظیر و بی سابقه باشند.

نفس‌ها در سینه حبس شده و همه چشم‌ها به دروازه مدینه خیره شده است.

لحظات انتظار سپری می شود و پیامبر در حالی که حسین(ع) را در آغوش دارد و دست حسن(ع) را در دست، از دروازه مدینه خارج می شود. پشت سر او تنها یک مرد و زن دیده می شوند. این مرد علی(ع) است و این زن فاطمه(س).

وحشت مسیحیان از دیدن رسول خدا و اهل بیت مطهرش

مسیحیان با دیدن این صحنه با نگرانی و تعجب به یکدیگر نگاه می کنند.

شرحبیل به اسقف می گوید:

"نگاه کن! او فقط دختر، داماد و دو نوه خود را به همراه آورده است."

اسقف که صدایش از التهاب می لرزد، می گوید: "همین نشان حقانیت است. به جای این که لشکری را برای مباهله بیاورد، فقط عزیزان و نزدیکان خود را آورده است، پیداست به حقانیت دعوت خود مطمئن است که عزیزترین کسانش را سپر بلا ساخته است."

شرحبیل می گوید: " دیروز محمد، گفت که فرزندانمان و زنانمان و جان‌هایمان. پیداست که علی را به عنوان جان خود همراه آورده است. آری، علی برای محمد از جان عزیزتر است. در کتاب‌های قدیمی ما، نام او به عنوان وصی و جانشین او آمده است..."

در این حال، چندین نفر از مسیحیان خود را به اسقف می رسانند و با نگرانی و اضطراب می گویند: "ما به این مباهله تن نمی دهیم. چرا که عذاب خدا را برای خود حتمی می شماریم."

چند نفر دیگر ادامه می دهند: "مباهله مصلحت نیست. چه بسا عذاب، همه مسیحیان را در بر بگیرد."

کم‌کم نگرانی ها زیاد و زیادتر می شود و همه به تکاپو می افتند که به نحوی اسقف را از انجام این مباهله بازدارند.

اسقف به بالای سنگی می رود، به اشاره دست، همه را آرام می کند و در حالی که چانه و موهای سپید ریشش از التهاب می لرزد، می گوید: "من معتقدم که مباهله صلاح نیست. این پنج چهره نورانی که من میبینم، اگر دست به دعا بردارند، کوه‌ها را از زمین می کنند، در صورت وقوع مباهله، نابودی ما حتمی است و چه بسا عذاب، همه مسیحیان جهان را در بر بگیرد."

آنگاه در حالیکه به سختی سعی می کند، آرامش خود را حفظ نماید، خود را به پیامبر می رساند.

اسقف در مقابل پیامبر، با خضوع و تواضع، سرش را به زیر می افکند و می گوید: "ما را از مباهله معاف کنید. هر شرطی که داشته باشید، قبول می کنیم."

پیامبر با بزرگواری و مهربانی، این انصراف را می پذیرد. همچنان ایشان با حفاظت از جان و مال مردم نجران، در مقابل دشمنان، به ازای پرداخت مالیات، موافقت می نماید.

خبر این واقعه، به سرعت در میان مسیحیان نجران و دیگر مناطق پخش می شود و مسیحیان حقیقت‌جو را راهی مدینه می کند.

133/116

بیشتر بخوانید:

مباهله؛ صحنه تمایز حق و باطل/ ویدئو

«مباهله»؛ صحنه تقابل حق و باطل/ ویدئو

مباهله و حقانیت خاندان پاک رسول خدا(ص)

آیه مباهله