امام حسن (ع) پس از شهادت پدر بزرگوارشان امام علی (ع) در جمع مردم فرمودند: "در این شب شخصیّتى از دنیا رخت بربست که پیشینیان از نظر عمل و کردار بر او پیشى نگرفتند و آیندگان از نظر عمل و کردار به او نخواهند رسید، او همراه پیامبر خدا (ص) جهاد مى نمود و با جان خود از پیامبر محافظت می کرد. پیامبر خدا (ص) با پرچم خویش او را به جنگ روانه مى ساخت، پس جبرئیل از سمت راست و میکائیل از سمت چپ، او را حفظ مى کردند تا آن که خداوند او را پیروز مى نمود."
آن گاه بغض گلوی امام حسن (ع) را فِشُرد و اشک از دیدگانش جارى شد. مردم نیز با آن حضرت گریستند.
در 19 رمضان سال 40 هجری حضرت علی (ع) در خانه دخترش ام کلثوم، مهمان سفره ساده ی افطار بود. در آن شب به آسمان زیاد نگاه می کرد و گویا می دانست دیدار با رسول خدا (ص) و همسرش فاطمه زهرا (س) نزدیک است.
ام کلثوم از احوالات پدر مضطرب شده بود و از پدر خواست تا بیشتر نزد او بماند، اما علی (ع) بیش از هر زمان دیگر تشنه عبادت و راز و نیاز با خدا بود پس به سوی مسجد کوفه روانه شد.
در راه ذکر خدا بر لبان علی (ع) جاری بود. در مسجد به عبادت و نماز مشغول شد و تا اذان صبح راز و نیاز عاشقانه اش با خدا ادامه یافت. اذان که شد برای نماز صبح قامت بست درحالیکه مردی دل چرکین با شمشیر به او نزدیک می شد. هنگامیکه علی (ع) در سجده ذکر خدا بر لب داشت شمشیر زهرآگین ابن ملجم آن شقی ترین انسان، بر فرق علی (ع) فرود آمد و فرق او را شکافت.
امام علی (ع) همان دم گفت: "فُزتُ وَ ربِّ الکَعبَه/ به خدای کعبه رستگار شدم."
مگر پیامبر (ص) علی را جانشین برحق خود معرفی نکرد و همواره سفارش علی (ع) را به امت نمی کرد؟ مگر نفرمود: "علی از من و من از علی هستم." "علی بهترین مردم است و هر که در این سخن تردید کند کافر است." مگر پیامبر (ص)، علی (ع) را صدیق اکبر و فاروق اعظم معرفی نکرده بود؟! این مردمان را چه شده بود؟ مگر نشنیده بودند که رسول خدا (ص) فرمود : "ای علی! هر که تو را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که با تو دشمنی ورزد با من دشمنی کرده و هر که مرا دشمن بدارد خدا را دشمن خطاب داشته است."
21 ماه رمضان بود و دو روز از آن حادثه دلخراش گذشته بود. امام در بستر بیماری قرار داشت. دوستداران علی (ع) با چشمانی گریان پشت در خانه برایش دعا می کردند و کودکان با کاسه های شیر آمده بودند. درون خانه بی آلایش علی (ع) زینب (س) به آرامی اشک می ریخت. حسین (ع) بر زخم عمیق پدر، پارچه ای تازه می گذاشت. حسن (ع) با دلی آکنده از درد عرق از پیشانی پدر پاک می کرد. عباس بن علی به حسن و حسین کمک می نمود درحالیکه در دلش غوغا بود.
علی (ع)، کعبه آمال عارفان و قبله زاهدان و الگوی اولیای خدا، رهسپار عالم باقی می شد. او که آینه تمام نمای رسول خدا (ص) و مجمع همه فضائل و کمالات انسانی بود؛ او که در علم و عمل، اخلاق و بزرگمردی، شجاعت و جوانمردی، زهد و تقوا و سخاوت و کرامت، زبانزد همه مردمان حتی دشمنان خود بود به دیدار حق می شتافت.
شب هنگام علی (ع) فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد تا با آنان وداع کند. اشک از دیدگان همه جاری بود. امام فرمود: "خداوند پس از من نگهدار شما باشد. نیکو وکیلی است خداوند و همو مرا کفایت خواهد کرد."
زمانی که زهر بر امام اثر کرد و عرق از جبین مبارکش مثل مروارید می ریخت، با دست مبارکش عرق پیشانی را پاک کرد و فرمود: "شنیدم از رسول خدا (ص) که چون نزدیک وفات مؤمن می شود، عرق می کند جبین او مانند مروارید تر و دردهایش آرام می شود." با این سخن صدای گریه زینب و ام کلثوم بلند شد. امام حسن (ع) گفت: "ای پدر به گونه ای سخن می گویی که گویا از بهبود ناامید شده ای."
علی (ع) فرمود:" ای فرزند گرامی یک شب پیش از آنکه این واقعه بشود جدّت رسول خدا (ص) را در خواب دیدم، از آزارهای این امّت به او شکایت کردم، گفت: "نفرین کن بر ایشان،" پس گفتم: "خداوندا به جای من بَدان را بر ایشان مسلّط گردان، و بهتر از این مردم به من روزی کن." پس حضرت رسول فرمود: "که خدا دعای تو را مستجاب کرد، بعد از سه شب تو را به نزد من خواهند آورد، و اکنون سه شب گذشته است."
سپس امام فرمود: "ای حسن! تو را وصیت می کنم به برادرت حسین. شماها از من هستید و من از شمایم." آنگاه علی (ع) به فرزندان دیگر رو کرد و ایشان را وصیت فرمود که با حسن و حسین (ع) مخالفت نکنند و مطیع ایشان باشند.
پس فرمود: "حق تعالی شما را صبر نیکو کرامت کند، امشب از میان شما می روم و به حبیب خود محمّد مصطفی (ص) ملحق می شوم، چنانچه مرا وعده داده است."
یکی از پژوهشگران اسلامی معتقد است که بیشتر روایاتی که از رسول خدا (ص) درباره علی (ع) نقل شده است متعلق به سال آخر عمر پیامبر اکرم (ص) است.
پیامبر (ص) می دانست که علی (ع)، برادر و وصی و جانشین و نور دیده اش، پس از او، گرفتار چه غمها و ناراحتی هایی از سوی امت می شود. می دانست فرقه هایی به وجود می آیند که هر کدام به راهی می روند در حالیکه حقیقت اسلام و صراط مستقیم، در تبعیت از قرآن و اهل بیت(ع) است. پیامبر (ص) می دانست گروهی تندرو به نام خوارج بر فرق علی (ع) شمشیر می زنند و او را که نمونه کامل دینداری است، خارج شده از دین معرفی می کنند! تندروی همواره برخاسته از جهالت بوده و ضربه های سنگینی بر پیکر اسلام وارد کرده است و همچنان این ضربات مهلک ادامه دارد.
خوارج بر کسی شمشیر کشیدند که حتی دشمن ترین دشمنان، یعنی معاویه به فضایل و کمالات بی مانند او اذعان داشت.
روزی یکی از یاران امام علی (ع) در راه معاویه را دید. معاویه با دیدن «عَدی» سعی کرد با سخنان مکارانه، نگاه او را نسبت به علی (ع) تغییر دهد. اما وقتی دید عَدی عاشقانه علی (ع) را دوست دارد، شیوه اش را تغییر داد و گفت: "عَدی! تو بسیار با علی همنشین بودی کمی از او برای من بگو." عَدی گفت: "معاویه! مرا معذور بدار." معاویه گفت: "بگو در امانی." عدی گفت: "حال که میخواهی بگویم، حقیقت را میگویم، نه سخنی مطابق میل تو."
پس شروع به گفتن کرد: "ای معاویه، علی مردی بود که تفکری بسیار عمیق داشت و گویی دوردست ها را می دید! او مردی نیرومند، باشخصیت، قاطع و مصمم بود؛ سخن که می گفت علم و حکمت از او جاری می شد همچون چشمه جوشانی که آب از درونش بجوشد. وقتی با ما می نشست با اینکه حاکم و امام ما بود، مانند یکی از ما بود و کوچکترین امتیازی برای خودش نسبت به ما قائل نمی شد. هرکس نگاه می کرد نمی فهمید که علی (ع) امیر است و ما پیروانش، او حاکم است و ما مردمش! در عین حال، خداوند یک هیبتی از این مرد مهربان در دل ما قرار داده بود که نمی توانستیم برای او حشمتی قائل نشویم! معاویه، علی (ع) دوستدار فقرا بود. با فقیران چنان مهربانی می کرد و برایشان مرهم بود که دیگران تعجب می کردند! آدمی بود که در مقابل ضعیفان، مهربان و کریم بود و در مقابل ستمکاران نیرومند."
ای معاویه، در یکی از شبهای تاریک من علی (ع) را در محراب عبادت دیدم که عاشقانه با خدای خویش مناجات می کرد. دیدم دست بر محاسنش گذاشته و بسیار بی تاب بود و می گفت: "آه آه ، وای بر من اگر در پیشگاه خدای خود مقصر باشم و مستحق عذاب الهی باشم." آنگاه گفت: "یا دنیا غُرّی غیری / ای دنیا غیر از علی را فریب بده" یعنی به زینت های دنیا و لذتهای دنیا به قدرت، حشمت، مال و جاه آن پشت کرده بود و به دنیای فانی دلبستگی نداشت. آنچنان عدی علی را وصف کرد که معاویه سنگدل تحت تأثیر قرار گرفت و سر به زیر انداخت و اشک ریخت آنگاه آن دشمن سرخت، به عدی گفت: بخدا علی همین گونه بود که تو وصف کردی ، دیگر روزگار عقیم است که مانند علی بن ابیطالب بزاید!"
آری علی (ع) دردانه خلقت بود.
مریم رادان
117