ایران پرس- آرژانتین، برزیل، شیلی، کلمبیا، پرو و پاراگوئه عضویت خود را در «اتحادیه کشورهای آمریکای جنوبی (اوناسور)» به حالت تعلیق درآوردند تا پس از این، «اوناسور» به شکل یک دفتر کوچک در یک ساختمان بزرگ به فعالیت های نه چندان وسیع خود ادامه دهد.

17 آوریل امسال ریاست دوره ای «اتحادیه کشورهای آمریکای جنوبی (اوناسور)» تا یک سال آینده به بولیوی سپرده شد.

بر این اساس وزارت خارجه بولیوی در بیانیه ای اعلام کرده است، این کشور در طول مدت ریاستش، کشورهای عضو را به تعمق در مذاکرات، همکاری، صلح، دموکراسی، مشارکت شهروندان و احترام به حقوق بشر دعوت می کند.

«اوو مورالس»، رئیس جمهوری بولیوی روز چهارشنبه در جلسه ای پیرامون اوناسور تاکید کرد که اتحادیه کشورهای آمریکای جنوبی به زودی به گونه ای پیشرفت می کند که در آن "اتحاد کشورهای عضو از طریق همگون سازی سیاست های همه کشور های آمریکای لاتین تحقق یابد."

وی معتقد است که با این اقدام، مردم همه نقاط آمریکای جنوبی سود می برند.

اما سوالی که در اینجا باقی می ماند آن است که آیا «مورالس» از حمایت دیگر کشورهای عضو این سازمان، برای رسیدن به اهدافش، برخوردار است؟

اتحادیه کشورهای آمریکای جنوبی، موسوم به اوناسور، یک بلوک سیاسی و اقتصادی است که از گردهم آمدن کشورهای آرژانتین، بولیوی، برزیل، شیلی، کلمبیا، اکوادور، گویان، پاراگوئه، پرو، سورینام، اورگوئه و ونزوئلا تشکیل شده است.

این اتحادیه چیزی در حدود 429 میلیون نفر جمعیت را در خود جای داده است.

بسیاری از کارشناسان و حتی برخی از سیاستمداران منطقه آمریکای جنوبی، اوناسور را سازمانی منطقه ای با الگو برداری از اتحادیه اروپا می دانند.

با اینکه در ماده 6 اساسنامه پذیرفته شده اوناسور آمده است که "اجلاس دوره ای شورای وزرای خارجه و نیز شورای روسای دولت ها باید به صورت سالانه برگزار شود"، اما آخرین جلسه ای که 12 کشور عضو اوناسور برگزار کردند، در دسامبر سال 2014 بود.

جلسه بعدی کشورهای عضو، قرار بود در سال 2016 برگزار شود و محل برگزاری آن کیتو پایتخت اکوادور در نظر گرفته شده بود.

در آن سال به سبب وقوع زمین لرزه مهیبی که در اکوادور رخ داد، جلسه یاد شده لغو و زمان آن به وقت دیگری موکول شد که البته هیچ وقت این جلسه تشکیل نشد.

از ژانویه سال 2017 نیز کسی تصدی پست دبیر کلی اوناسور را به عهده نداشته است.

آخرین فردی که در این سمت فعالیت کرده، «ارنستو سامپر» است که از سال 2014 ریاست اوناسور را به عهده گرفت.

 در ماده 24 مقررات عمومی اوناسور آمده است، "ریاست دوره ای اوناسور به مدت 2 سال است و در صورت لزوم هر فردی می تواند یک بار در این پست ابقا شود." 

این درحالی است که ارنستو سامپر مدتی بیش از مدت مقرر عهده دار این پست بود و پس از آن نیز ریاستش تمدید نشد.

در حال حاضر در مقر اوناسور که در شهر «لا میتاد دل موندو» در شمال کیتو (پایتخت اکوادر) واقع شده است؛ فعالیت هایی مختصر انجام می شود، اما در حال حاضر بیش ترین مشارکت این سازمان در عرصه سیاسی، نمایندگانی است که برای نظارت بر انتخابات کشورهای مختلف منطقه آمریکای جنوبی اعزام می کند.

در واقع این موضوع نشان می دهد، از گستردگی اهداف و فعالیت های اتحادیه کشورهای آمریکای لاتین چیزی باقی نمانده است.

«داوید چاوز»، استاد و مدیر گروه رشته جامعه شناسی در دانشگاه مرکزی اکوادور می گوید، "به طور واضح با یک بحران در سازمان مواجه هستیم. این مسئله سبب شده است تا شکل گیری دولت های مترقی نیز به پایان راه خود برسد."

این تحلیل‌گر، معتقد است که بحران موجود باعث شده است تا یک سری از اهداف بسیار مهم از جمله (بانک جنوب، پول واحد و بازار) تحت تاثیر بحران منطقه ای از میان بروند؛ علت دیگر برای از بین رفتن تمایلات به منظور ادامه فعالیت های اوناسور، به روی کار آمدن دولت های محافظه کار در منطقه است.

اونا سور چگونه به وجود آمد و به چه چیز پاسخ داد؟

«داوید چاوز» بر این باور است که اوناسور نتیجه فعالیت و قدرت دولت های مترقی یک دهه گذشته بود که جایگاه خود را در منطقه تثبیت کردند.

ایده تشکیل اوناسور به سال 2004 باز می گردد.

ابتکار ایجاد آن نیز متعلق به «هوگو چاوز»، رئیس جمهوری فقید ونزوئلا است.

در ابتدای تشکیل آن، سازمان مورد بحث «جامعه کشور‌های آمریکای جنوبی» نام گرفت و متشکل از دولت های مترقی آمریکای جنوبی شد.

کارشناسان در ابتدا معتقد بودند که اتحاد کشورهای آمریکای لاتین در برابر سازمان کشورهای آمریکایی که به عقیده آن ها توانایی لازم را در اجرای اهداف ملت آمریکای لاتین ندارد، ایجاد شده است.

چاوز در ادامه خاطرنشان می کند،  "اوناسور در لحظه های حساس، در برابر بحران های سیاسی منطقه ایستادگی کرده است".

برخی از این بحران ها عبارتند از:

بحران سیاسی در بولیوی در سال 2008، زمانی که مخالفان دولت بولیوی در داخل و خارج از کشور، به دنبال ایجاد کودتا علیه «اوو مورالس» رئیس جمهوری این کشور بودند.

در سال 2009 و در جریان کودتا علیه «مانوئل زلایا» رئیس جمهوری وقت هندوراس، اوناسور به عنوان سازمانی مدافع دموکراسی وارد عمل شد.

در سال 2010 و در جریان حل بحران روابط ونزوئلا و کلمبیا، اوناسور با کمک و میانجی گری بین دو طرف، سبب شد که این بحران به صورت مناسبی به پایان برسد.

در آن دوران کلمبیا اعلام کرده بود،  گروه شبه نظامی و شورشی «فارک» در خاک ونزوئلا مستقر شده است؛ «نستر کرشنر» که در آن زمان دبیرکلی اونا سور را بر عهده داشت، به برون رفت از این بحران کمک قابل توجهی را کرد.

در سپتامبر سال 2010 زمانی که گروهی مخالف دولت، در اکوادور به دنبال کودتا بودند، اوناسور با تشکیل جلسه ای فوری هر گونه اقدام ضد دولت اکوادور را محکوم کرد و پس از آن نیز وزاری خارجه کشورهای عضو با حضور در اکوادور مانع ادامه فعالیت مخالفان شدند.

در سال 2012 نیز پس از کودتایی که علیه «فرناندو لوگو»، رئیس جمهوری پاراگوئه صورت گرفت، اوناسور اعلام کرد که عضویت این کشور تا زمان بازگشت دموکراسی به پاراگوئه، به حالت تعلیق در می آید.

اوناسور در برابر ژئوپلتیک سرمایه داری جهانی

«داوید چاوز» بر این باور است  که سازمان مورد بحث زمانی تشکیل شد که  هژمونی آمریکا با بحران مواجه شده بود.

در آن دوران جهان چند قطبی شکل گرفت که یکی دیگر از سازمان های معروف، موسوم به بریکس(برگرفته از حروف اول کشورهای برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) جای خود را در عرصه بین الملل پیدا کرده بود.

این تحلیل گر معتقد است که ایجاد این سازمان در راستای اتحاد کشورهای منطقه در برابر برخی از سیاست های آمریکا بوده است؛ البته این در حالی است که اوناسور به حفظ روابط با اروپا و آمریکا نیز اعتقاد داشته است.

چاوز بر این اساس اوناسور را با بریکس مقایسه می کند؛ مطابق با نظر وی، اوناسور در شروع کار خود به مانند کشورهای عضو بریکس گام برمی داشت.

مدل سرمایه داری که بریکس ارائه می کرد، سرمایه داری متفاوت با دیگر سازمان های جهان بود.

هدف اصلی بریکس سرمایه گذاری در تولید بود و این خود سبب می شد تا علی رغم آنکه در ابتدای کار قرار داشتند، صنعت به حرکت درآید و زیر ساخت ها به خوبی شکل گیرند.

چشم انداز کشورهای عضو اوناسور نیز بر همین اساس بنا شده بود.

اما اکنون استراتژی آمریکا بر این پایه است که هژمونی خود را به نحوی به روزهای گذشته اش بازگرداند.

به همین سبب در سطوح مختلف در برابر سازمان هایی به مانند بریکس ایستادگی می کند تا ژئوپولتیک سرمایه داری اش را باز پس گیرد.

در همین راستا، ظهور دوباره دولت های راست گرا و محافظه کار در آمریکای لاتین باعث شده است تا آمریکا به این هدفش بیش از پیش نزدیک شود.

بنابراین شاهد آن هستیم که سازمانهایی به مانند اوناسور از حرکت باز می ایستند و پس از مدتی نیز دولت هایی که آن را تشکیل داده اند از این اتحادیه کناره گیری می کنند.

محدودیت هایی که اوناسور داشت:

به نظر چاوز سه محدودیت اساسی در برابر اوناسور قرار داشت که این سازمان را از رسیدن به برخی از اهدافش به عقب می راند:

1.وضعیت ساختار سیاسی کشورهای منطقه، "اقتصاد کشورهای این منطقه هنوز به سرمایه کلاسیک وابسته است.

بنابراین با گشوده شدن درهای بازارهای دیگر، به مانند بریکس، اگر صنعت و زیر ساخت های ضعیفی داشته باشید، بسیار سخت خواهد بود که تولید قدرتمندی را تجربه کنید."

2.سرمایه داری کنونی، هیچگاه به مانند امروز متحد نبوده است، علی رغم آنکه در بین قدرت ها و اقتصادهای بزرگ جهان، اختلافاتی وجود دارد، اما نظام سرمایه داری کنونی هیچگاه تا به این اندازه متحد نبوده است؛ این موضوع فضا را برای فعالیت سازمان های نو ظهوری همچون اوناسور سخت می کند.

3.اتحاد اقتصادی وجود نداشت، بدون این موضوع "بسیار سخت است که اتحاد سیاسی، دیپلماتیک و فرهنگی به وجود آید."

اوناسور در راه از کارافتادن

برای اکثریت دولت های منطقه آمریکای لاتین، بهتر آن است که اوناسور از فعالیت باز ایستد.

چاوز معتقد است که به سبب آنکه این سازمان دیگر برای دولت های کنونی "مشروعیت ندارد"، در نتیجه آن ها به دنبال از بین بردن ادامه فعالیت هایش هستند.

به نظر وی، شاید در آینده اثری از این سازمان باقی نماند یا دامنه فعالیت هایش بسیار محدود شوند؛ به گونه ای که اوناسور تنها یک دفتر کوچک در یک ساختمان بزرگ به فعالیت های نه چندان وسیع خود ادامه دهد.

به نظر چاوز تنها در صورتی امکان دارد که اوناسور بار دیگر احیا شود که چرخه ای جدید در قدرت های سیاسی شکل گیرد، "تهاجم محافظه کاران منطقه متوقف شود و در این بحران جایگزینی مترقی ظهور کند."

با این حال وی معتقد است که با توجه به وضعیت کنونی که محافظه کاران با قدرت به فعالیت خود ادمه می دهند، یک جایگزین مترقی برای فعایلت های اوناسور اجازه ظهور پیدا نمی کند.

چرخه ای از رخداد ها در منطقه

چاوز خاطرنشان می کند، تاریخ منطقه آمریکای لاتین نشان داده است؛ آنچه بر سر اوناسور می آید، در ادامه چرخه ای است که در سیاست این منطقه از سال ها پیش شکل گرفته است.

وی دورانی را یادآور می شود، که در طی سال های 1940تا 1970 «بادها به سمت چپگراها می وزید» و دولت های ملی گرا در آمریکای لاتین بخش اعظمی از منطقه را تشکیل می دادند.

آن دوران شرایط به گونه ای بود که تنها راه برون رفت از مشکلات منطقه، اتحاد بین کشورها بود.

بنابراین قراردادهایی به مانند «پیمان آند» شکل گرفت که بعدتر به «جامعه آند» تغییر نام داد.

در این پیمان اتحاد بین کشورهای عضو در همه ابعاد از جمله سیاسی، دیپلماتیک و بیش تر از همه اقتصادی مد نظر بود.

مورد دیگر «انجمن اقتصاد آزاد آمریکای لاتین» بود که اکنون نیز با نام «انجمن آمریکای لاتین متحد» فعالیت می کند.

اما پس از مدتی با استقرار دیکتاتوری ها در منطقه، جریان سیاسی به سمت جناح راست پیش رفت و سپس نئولیبرالیسم ظهور کرد.

با این اتفاق باردیگر روابط با آمریکا به گذشته اش بازگشت.

این تغییرات به همین جا منتهی نشد، چپگرایی در آمریکای لاتین بار دیگر به عرصه سیاست بازگشت و این بار دولت های مترقی را روی کار آورد؛ دولت هایی که پیشرفت های چشم گیری داشتند و توانستند با ایجاد اتحاد بین یکدیگر، سازمانی را تحت عنوان «اتحاد کشورهای آمریکای جنوبی (اوناسور)» و «جامعه ی دولت های آمریکای لاتین و کارائیب» را به وجود آورند که اکنون آنها نیز در حال افول هستند.

مترجم:محمد استادولی

138/110

بیشتر بخوانید:

درخواست دبیرکل اوناسور برای برچیده شدن پایگاه های خارجی در امریکا لاتین