مجموعه رویدادهای حماسی و تاریخی که در شاهنامه رخ می دهد، هرچند حول نام سران و قهرمانان است اما در بستر جغرافیایی ایران و برای ایران اسـت.
چـو ایـران نباشد تن من مـبـاد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد
همه سربه سر تن به کشتن دهیم
بـه از آنکه کشـور به دشمن دهـیم
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمین
دریغ است ایران که ویران شود
کَنام پلنگان و شیران شود
سرزمین کنونی ایران، بخشی وسیع از فلات ایران است. ایران در جنـوب غربی آسیا، شمال باختری اقیانوس هند و در منطقه به اصـطلاح خاورمیانـه قـرار دارد. دریای خزر در شمال و خلیج فارس و دریای عمان در جنوب، مسیرهای ارتباط دریایی ایران هستند.
شکل مثلثی و یکپارچه فلات ایران، زمینه های جدایی گزینـی جغرافیایی و انسانی فلات و مردمان ایران، از سایرین را فراهم ساخته؛ به تولید و تمرکز اندیشه ایران گرایی و حفظ یکپارچگی کشور در درون فلات انجامیده و ماننـد یـک حصار طبیعی در مقابل نفوذ بیگانگان عمل نموده است.
سرزمین ایران، از مهمترین مبانی هویت ملی
بـه عقیده بسیاری از ایران شناسان و محققان از جملـه اسلامی ندوشن، زریـن کـوب، ملک الشعرای بهار، اقبال آشـتیانی و ریچارد فرای Richard N. Frye، سرزمین ایران یکی از مهمترین مبانی هویت ملی است و در گذشته تاریخی ایران نیز جلوه ویژه ای دارد.
چنانکـه احـساس تعلـق بـه سـرزمین، تاریخ و فرهنگ ایران قرنها پیش از دوران مدرن وجود داشته و به شیوه های گونـاگون از طریق نوشته های تاریخی، آثار ادبی نظم و نثر و یا فرهنـگ عامـه بـه نمـایش درآمده است.
25 اردیبهشتماه (15 مه) سالهاست با نام فردوسی و بزرگداشت این سراینده نامدار که نقشی بی بدیل در پاسداشت زبان فارسی داشته، گره خورده است.
دکتر «جلال خالقی مطلق» شاهنامهپژوه نامدار ایرانی، درباره تفاوتهای شاهنامه با دیگر حماسهنامههای جهان میگوید: "میهن در شاهنامه چه معنایی دارد؟ وطن در شاهنامه نه تنها به معنایی خیلی گستردهتر از ایران امروزی به کار میرود، بلکه به معنای ایرانشهر قدیم است که مرز شرقی آن جیحون و مرز غربی آن فرات است. یعنی تمام مردمانی که در این محدوده جغرافیایی، یک زمانی زندگی میکردند، در قلمرو ایرانشهر قرار میگرفتند. در شاهنامه این وطنِ فردوسی است، یک وطن فرهنگی نه یک وطن واقعی به معنای امروزی."
شاهنامه تجلی روح ملی ایران است؛ اما نباید تصور کرد که همه ارزش و اهمیت شاهنامه تنها به علت موضوع آن، حماسه ملی است. بلکه باید دانست که وسعت خیال فردوسی و عمق اندیشهها و قدرت او در هنر شاعری، چیرهدستی در دقایق داستان سرایی، توانایی او در آفرینش معانی لطیف در زمینههای گوناگون، او را بزرگترین شاعران کرده است.
اگر فردوسی به جای حماسه ملی و تاریخ گذشته ایران، در زمینههای دیگری هم شعر میسرود، اگرچه سخنش جلال و شکوه شاهنامه و خود عزت و عظمت امروزی را نداشت، باز هم یکی از بزرگترین شعرای ایران بود.
قدرت شگرف فردوسی در شناخت ژرفای روان انسان ها
قدرت شگرف فردوسی در شناخت ژرفای روان انسانها و تصویر عواطف و روحیات رنگارنگ بشری حیرتآور است. وقتی با معیارهای نقد علمی و ادبی، به داستانهای شاهنامه مینگریم، میبینیم هر مرد و زن چهره روشن و مشخص و رفتار طبیعی با سن و سال و وضع و حال خود را دارد.
هر قهرمان در هر مورد همان کاری را میکند و همان سخنی را بر زبان میآورد که از شخصیت او انتظار میرود. رفتار و گفتار رستم، جلوههای فضیلت و خرد و جوانمردی و دلاوری و میهن دوستی را به نمایش می گذارد و شایسته یک ایرانی آرمان خواه و درخور جهان پهلوان ایران است.
سخن پدرش زال همه جا مظهر دانایی و خرد پیران است. اسفندیار همان را میگوید و انجام می دهد که برازنده یک شاهزاده جوان نامجوست. زندگی و شخصیت کاووس نمایش یک فرمانروای سبکسر، خودخواه و هوسباز است.
فردوسی با سرودن اشعار حماسی در احیای زبان فارسی، حفظ یکپارچگی فرهنگی، ادبی، سیاسی و دینی ایران نقش مهمی داشته است. فردوسی، الگویی برای سایر ملتهاست و شاهنامه به عنوان پشتوانههای فکری و معنوی همبستگی و هویت ملی، ایران را همواره از گزند و هجوم دشمنان حفظ کرده است.
شاهنامه منبعی از میراث مشترک ایرانیان است. تقویت روحیه دینی، ملی، وطن دوستی، تسلیم ناپذیری در برابر دشمنان، آزادی و آزادگی، دفاع از مظلوم، نبرد با ظالم، خدمت رسانی، سخت کوشی و فداکاری، تنها بخشی از ویژگیهای اشعار حکیم ابوالقاسم فردوسی بوده و در حقیقت این کتاب حاوی آموزهها و پیامهای اخلاقی سازندهای توام با حکمت و معرفت جهت زندگی بهتر و موفقیت آمیز برای همه جوامع انسانی است.
در واقع شاهکار حکیم طوس، داستان نبردهای بیپایان ایرانیان با بیداد و تباهی و جنگ و ویرانی و نمودهای اهریمنی است و ستیز ملت ما را با نیروهای اهریمنی و پیروزی نهایی عدل و راستی را نشان میدهد؛ و این همه چکیده حکمت باستانی ایران است.
«ایرانشهر» و «ایران زمین» در شعر فردوسی از جمله واژه های پرکاربرد است. شاهنامه یکی از کهن ترین منابع به زبان فارسی است که توانسته بر آگاهی تاریخی ما از دوران باستان و زندگی و فرهنگ مردم در سرزمین ایران بیافزاید.
مفهـوم ایـران بـسته بـه شیوه های گوناگون کـشورداری و فرمـانروایی دوران باسـتان، در شـاهنامه بازتـاب هـای چندگانـه ای دارد. کاربردهـای نـام «ایـران» و یـا قرارگیـری ایـن نـام در کنـار مفـاهیم جغرافیایی و یا جغرافیایی ـ سیاسی نظیر «زمین» و «شهر» تعاریف چندگانه ای از ایـران در شاهنامه می آفریند.
مفهوم میهن و میهن گرایی، مفهومی احساسی از سرزمین سیاسی است. میهن دوستی و یا میهن خواهی از حس اولیه تعلق داشتن به مکان، هویت ویژه پیداکردن از مکان، حس دفاع و افتخار به مکـان و از منافع و احساسات مکانی ناشی می شود؛ جنبـه ای طبیعـی و روانـی دارد و حتی در بـین حیوانات نیز قابل مشاهده است.
مفهوم میهن از انگیزه های سیاسی بـه دور و تـا حـدی طبیعی، غریزی و کهن است که گاه با تعلقات معنوی انسان در می آمیزد و به گونه مفهومی مقدس خودنمایی می کند. البته این مفهوم برخلاف ملی گرایی است که اندیشه ای فلسفی، سیاسـی و کـاملاً نـوین اسـت و از سوی اروپای بعد از انقلاب صنعتی به جهان بشری معرفی شد.
این جریان سیاسی، قرن بیستم را تحت تأثیر گرایش های عمیق خود قـرار داد و در نتیجـه آن جهان شاهد وحدت و یکپارچگی بین اعضا ملت، تجزیه و جدایی سازی کـشورهای بزرگتر، جنگ، استقلال و آزادیخواهی ملت های مستعمره، مبارزه و رقابت گـروه هـای ملی، کشورها و گاه عاملی مهم در پیدایش کشورهای جدید بوده است.
تکرار متعدد نام ایران در شاهنامه
در شاهنامه، نام ایران، ایرانشهر و ایران زمین بیش از هزار و 400 بار به کار رفته و به یکی از پرکاربردترین نام و مفاهیم جغرافیـایی و جغرافیـایی ـ سیاسـی بـدل شده است.
اگر بتوان نامی دیگر بـرای شـاهنامه، ایـن اثـر حماسـی برگزیـد، بی تردید «ایـران نامـه» پسندیده ترین نامهاست، چرا که مجموعه رویدادهای حماسی و تاریخی که در شاهنامه رخ می دهد، هرچند در حول نام سران و قهرمانان می گردد و شاهنامه، شرح حماسـی زندگی بزرگان است، اما در بستر جغرافیایی ایران و برای ایران اسـت.
شـرحی که پهلوانان و قهرمانان در تلاش برای بقای کشور از خود نشان می دهند و فردوسی آن را از دل اسطوره ها و تاریخ ایران بیرون می کشد و با زیبایی و اعجاز شاعرانه به تـصویر در می آورد.
پیدایش ایران در شاهنامه رنگ و روی اسـاطیری دارد. آنگـاه کـه فریـدون پادشاه اسطوره ای، جهان را میان سه فرزند خود، سلم، تور و ایرج قسمت می کند و بهین (بهترین) سرزمین ها را به فرزند کوچک اما شایسته خود «ایرج» وا می گذارد. بهـین فـرض کـردن ایران در اساطیر، جلوه ویژه ای بـه ایـران در پاسداشـت و نگاهبـانی از آن می دهـد و فردوسی به خوبی به آن آگاهست.
سرانجام ایرج به دست برادران خود کشته شد و فریـدون مـاتم زده از غـم فرزنـد و بهت زده از آزمندی تور و سلم می شود. سالیانی می گذرد و منوچهر نوه ایرج بـه خـون خواهی پدربزرگش برمی خیزد و هر دوی آنها (سلم و تور) را از پای در مـی آورد. ایـن آغـاز تمـام جنگها و نبردهای اساطیری در شاهنامه است.
پهلوانـان اسـطوره ای همچـون سام، زال، رستم، گیو، گودرز و طوس که آسیب و گزند به ایران زمین را نمی توانند تحمل کنند، با احساس و شـوری وصـف ناشـدنی و دلیـری و رشـادت در نبردهـا از آن پاسـداری می کنند. صحنه هایی شگفت آور که فردوسی در قالـب بیانی حماسی، تـصاویری شـورانگیز از آن پدید می آورد.
پادشاهان در شاهنامه ماننـد پهلوانـان بایـد سـودای ایـران زمـین و نگاهبانی از آن را در نظر داشته و از عهده آن برآیند. در بخش هایی از شاهنامه گـرایش ویژه ای از مفهوم میهن گرایی وجود دارد. گرایشی مثبت که در نزد هر فرد، قوم و ملتـی به صورت طبیعی و غریزی وجود دارد.
عشق به میهن و تلاش برای آسایش، آبـادانی و حفظ و بقای مرز و بومی که مأمن و پناهگاه ایرانیان است و این همان میهن گرایی اسـت که می توان در اساطیر ایران از آن سخن راند. حتی در پایـان ایـن اثـر جاودانه، فردوسی از زبـان شـیرویه در جمـع بزرگـان کـشور، از اقداماتش می گوید و ایرانیـان را برای جاودانگی، آبادانی و سربلندی ایران دعوت می کند.
که ایران چو باغیست خرم بهار
شکفته همیشه گـل کامکـار
سپاه و سلیحست دیــوار اوی
به پرچینش بر نیزه ها خار اوی
نگر تا تو دیـوار او نفکنی
دل و پشت ایـرانیـان نشکنی
117