به گزارش خبرگزاری ایران پرس، بیانات رهبر انقلاب در دیدار اعضای هیئت علمی پنجمین کنگره جهانی حضرت رضا علیهالسلام به شرح زیر قرائت شد:
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
اوّلاً تشکیل این کنگره و این گردهمایی کار بسیار خوبی است؛ چون ماها ــ داخل جامعهی شیعه؛ حالا قبل از اینکه به دیگران برسیم ــ در زمینهی معرفت ائمّه نقایص زیادی داریم؛ گاهی به یک جنبه توجّه شده با افراط و بدون اتقان، از جنبههای دیگر غفلت شده؛ و گاهی حتّی به همان هم توجّه نشده، و به همین مسائل ظاهری و توجّهات ظاهری و [مانند] اینها بسنده شده.به نظر من ما به عنوان شیعه، به عنوان مجموعهی اهل تشیّع، یکی از وظایف بزرگمان این است که ائمّهی خودمان را به دنیا معرفی کنیم.
حالا بعضی از ائمّه (علیهم السّلام) مثل امام حسین (علیه السّلام) و امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، به دلایلی معرفیشده هستند؛ دیگران دربارهشان نوشتهاند، گفتهاند و نوعی شناخت از آنها در دنیای غیر شیعه و حتّی دنیای غیر اسلام وجود دارد؛ لکن اکثر ائمّه (علیهم السّلام) ناشناختهاند. امام حسن مجتبیٰ با آن عظمت ناشناخته است، حضرت موسیبنجعفر، حضرت هادی، امام جعفر صادق، با آن دستگاه عظیم و فعّالیّت فوقالعاده، اینها در دنیا ناشناختهاند.
اگر چنانچه دربارهی اینها حرفی هم گفته شده از غیر شیعه ــ قهراً از غیر شیعه که باشد، جنبهی غیر فرقهای پیدا میکند ــ خیلی قلیل و محدود است. حالا مثلاً فلان نویسندهی عارف، در خلال عرفا اسم امام جعفر صادق را میآورد، مثلاً نیم صفحه یا کمتر دربارهی ایشان به عنوان یک فرد عارف و [مانند] اینها صحبت میکند؛ این [معرّفی] در این حد است، بیشتر نیست.
من به نظرم میرسد راجع به زندگی ائمّه (علیهم السّلام) از سه بُعد باید کار بشود: یکی از آن بُعد معنوی و الهی، یعنی آن قداست؛ جنبهی قداست ائمّه (علیهم السّلام)؛ از این نمیشود صرفنظر کرد؛ دربارهی این باید صحبت بشود، منتها متقن صحبت بشود. گاهی حرفهایی زده میشود، روایاتی به عنوان پشتیبان آن حرفها آورده میشود، [امّا] حرفها ضعیف است. ما باید جنبهی ملکوتی ائمّه (علیهم السّلام)، جنبهی معنوی و عرشی ائمّه را بیان کنیم؛ این جزو چیزهایی نیست که ما دربارهاش بخواهیم تقیّه کنیم یا مثلاً مخفی کنیم؛ نه، باید این جنبهی معنوی و عرشی ائمّه را بگوییم؛ کمااینکه در مورد خود پیغمبر [گفتهایم].مسئلهی معصومیّتشان، مسئلهی ارتباطات آنها با خدای متعال، ارتباطات آنها با فرشتهها ــ اینهایی که هست ــ ولایت آنها به آن معنای معنویاش، اینها را باید بگوییم؛ از این جنبه باید یک کار عالمانهی قوی خوبی انجام بگیرد.
جنبهی دوّم، جنبهی کلمات و درسهای اینها است ــ همین که آقایان هم به آن اشاره کردید ــ در زمینههای مختلف؛ در زمینهی مسائل زندگی، مسائل گوناگونِ مورد نیاز انسان: اخلاقیّات، معاشرت، دین، احکام؛ ائمّهی ما حرف دارند، مکتب دارند [که باید] بیان بشود.بعضی از این جنبهها که ما خیلی هم به آن توجّه نمیکنیم، در دنیا موضوعیّت دارد؛ حالا مثلاً فرض کنید مسئلهی حمایت از حیوانات؛ شما نگاه کنید در روایات ما از ائمّه، نسبت به مسئلهی رعایت حیوانات و حمایت از حیوانات چقدر بحث شده؛ این اگر چنانچه در دنیا مطرح بشود، گفته بشود، شناخته بشود، خب یک چیز مهمّی است. ببینید حالا چه کسی از ماها دربارهی این فکر میکند؟ کداممان دنبال این قضیّه هستیم؟ [یا موضوع] معاشرتها، مضامینی که دربارهی ارتباط با غیر شیعه و غیر مسلمان هست؛ اینهمه در روایات ما در این زمینه به تَبَع قرآن کریم حرف هست؛ [مثل] «لایَنهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّین»؛(۲) اینها حرفهایی است که تکرار کردهایم و مکرّر اینها را گفتهایم. اینها از میان کلمات ائمّه باید بیان بشود و منتقل بشود.
خب، اینهمه ما کتاب داریم؛ یعنی مثلاً بحارالانوار [بیشتر از] صد جلد کتاب است؛ و از این قبیل کتب فراوان است، امّا اینها در یک محدودهی خاصی هستند دیگر. یک شعری آن روز بنده خواندم:(۳)مِی نابی ولی از خلوت خُمچو در ساغر نمیآیی چه حاصل؟(۴)مِی ناب را باید آورد در ساغر تا قابل استفاده باشد؛ ولی در خُم مانده. این مِی نابِ معارف زندگی ما که از ائمّه آمده، همینطور در خُم مانده، سرش را هم خشت گذاشتیم ــ قدیمها خشت میگذاشتند سرِ خم و میبستند ــ ما اینجوری [عمل] کردهایم. این[جوری] نمیشود؛ این باید به زبان روز، به زبان فنّی، با شیوههای درست به دنیا منعکس بشود. امروز دیگر ارتباط با دنیا کار آسانی شده؛ یعنی شما اینجا مینشینید و یک دکمهای را فشار میدهید و ده دقیقه وقت صرف میکنید، در دورترین نقطهی عالم ــ در استرالیا، در کانادا، در آمریکا، در فلان جا ــ هر کس که شما بخواهید، حرف شما را میشنود. این خیلی چیز مهمّی است. در این کار، از این شیوه باید استفاده بشود؛ منتها زبان مهم است؛ [اینکه] با چه زبانی میخواهید بیان کنید.این هم بخش دوّم آنچیزی است که برای معرّفی ائمّه باید دنبال بشود.
بخش سوّم، مسئلهی سیاست است؛ این همان چیزی است که بنده در آن [بررسی] سالهای زندگی ائمّه، عمدتاً این را دنبال میکردم که ائمّه چه کار میکردند و چه کار میخواستند بکنند. بخش سیاست، بخش خیلی مهمّی است. سیاست ائمّه چه بود؟ اینکه امام با همهی آن مقامات، با همهی آن مرتبتِ الهی که دارد و امانت الهی که دستش هست، اکتفا کند به اینکه مثلاً یک مقدار احکام بگوید و یک مقدار اخلاق بگوید و مانند اینها، این به نظر اصلاً برای انسان وقتی که درست توجّه کند قابل فهم نیست؛ آنها هدفهای بزرگی داشتند.
هدف عمدهی آنها هم ایجاد جامعهی اسلامی [بوده]؛ که ایجاد جامعهی اسلامی بدون ایجاد حاکمیّت اسلامی امکانپذیر نیست؛ پس دنبال حاکمیّت اسلامی بودند. یک بُعد مهمّ امامت این است؛ امامت یعنی ریاست دین و دنیا، ریاست مادّه و معنا. خب مادّهاش عبارت است از همین سیاست و ادارهی کشور و ادارهی حکومت. و همهی ائمّه دنبال این بودهاند؛ یعنی بدون استثنا همهی ائمّه دنبال این بودهاند؛ منتها با شیوههای مختلف، در فصول مختلف، با روشها و اهداف کوتاهمدّت مختلف؛ [امّا] هدف بلندمدّت یکی بود.من حالا راجع به حضرت رضا (سلام الله علیه)، بعد یک جملهای عرض خواهم کرد. حالا مثلاً فرض کنید در زمان امام صادق (علیه السّلام)؛ به حضرت مراجعه میشده که چرا قیام نمیکنید؛ مکرّر در روایت داریم و دیدهاید دیگر که [میپرسیدند] چرا قیام نمیکنید.
حضرت هم به هر کسی یک استدلال یا یک جور جوابی میدهند. خب، چرا از حضرت اینقدر سؤال میکنند که چرا قیام نمیکنید؟ علّتش این است که بنا بوده حضرت قیام کند؛ این را شیعه میدانسته، این بین شیعه مسلّم بوده.وقتی که به امام حسن مجتبیٰ (سلام الله علیه) اعتراض کردند که چرا شما صلح کردید، از جملهی حرفهایی که مکرّراً از حضرت مجتبیٰ نقل شده این است که میفرماید: «ما تَدری لَعَلَّهُ فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ اِلیٰ حین»؛(۵) این [کار] یک زمان دارد، یک اَمَد دارد، یک سرآمد دارد. شما چه میدانید؟ یعنی این وعده است. آن وقت در روایت امام این وعده مشخّص شده؛ در روایت است: اِنَّ اللهَ جَعَلَ هذَا الاَمر فی سَنَةِ سَبعین. امام مجتبیٰ سال ۴۰، ۴۱ این حرف را زدند، بنا بوده سال ۷۰ قیام انجام بگیرد و حکومت اسلامی تشکیل بشود؛ در تقدیر الهی این بوده که این کار انجام بگیرد. بعد میفرماید: «فَلَمّا قُتِلَ الحُسَینُ عَلَیهِ السَّلَامُ اِشتَدَّ غَضَبُ اللَهِ عَلَی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَه»؛(۶) وقتی در سال ۶۱ ــ محرّم ۶۱ ــ حضرت به شهادت رسیدند، این کار عقب افتاد؛ این [کار] بنا بود سال ۷۰ انجام بگیرد، [امّا] به خاطر شهادت سیّدالشّهدا و عوامل بیرونیای که طبعاً مترتّب بر این معنا میشد، این کار عقب افتاد.
حالا در تعبیر روایت، «اِشتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلَی اَهلِ الاَرض» است، امّا میدانیم که این «اشتداد غضب» و آنچه بر آن مترتّب میشود، با همین عوامل ظاهری و علل و عوامل معمولی تطبیق میکند؛ عوامل معمولیاش این است، که باز در یک روایت دیگر هست که: اِرتَدَّ النّاسُ بَعدَ الحُسَینِ اِلّا ثَلاثَة؛ «اِرتَدَّ» نه به معنایی که از دین برگشتند، یعنی بعد از امام حسین، شیعه از این راهی که داشت میرفت مردّد شد؛ یعنی با این وضع چه جوری میشود رفت؛ مگر سه نفر: یحییبنامّطویل [و دو نفر دیگر]؛ سه نفر بیشتر نماندند. حضرت صادق میفرماید: «ثُمَّ اِنَّ النّاسَ لَحِقوا وَ کَثُروا»،(۷) سی سال زحمت امام سجّاد و بعد حضرت باقر، نتیجهاش این شده که این [تعداد بیشتر شد].
116