ایران پرس- احزاب عوام گرا و پوپولیست در اروپا که اتحادیه‌اروپا را به زوال می‌کشانند، ناتو و سازمان تجارت جهانی را هم که در کنار اتحادیه‌اروپا به بنیان اساسی نظم لیبرالی غرب به شمار می‌آیند، هدف گرفته‌اند.

برخلاف تصور رایج، آنچه که نظم لیبرالی غربی که اروپایی‌ها و آمریکا هفت دهه برای حاکمیت آن تلاش کرده‌اند را با تهدید روبه‌رو می‌کند تلاش‌های روسیه نیست، بلکه رویکردی است که در درون کشورهای غربی جریان دارد و به از هم پاشیدن یا تضعیف این نظم منجر می‌شود.

جکسون جینز و پیتر راشیش، کارشناسان اندیشکده آمریکن در مقاله‌ای مشترک که در پایگاه اینترنتی نشنال اینترست منتشر شد نوشتند:

یک ماهی می‌شود که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا با دلسوزی تمام، انکار تمام قد ولادیمیر پوتین درباره دخالت کشورش را در انتخابات ریاست جمهوری 2016 آمریکا تایید کرد.

با این اظهارات، اگر نگوییم که رئیس جمهور آمریکا خط قرمزی بسیار مهم را رد کرده، باید گفت دست کم پا روی آن گذاشته است. تا قبل از آن، هیچ گاه یک رئیس جمهور در آمریکا به صورت علنی و آشکار، در برابر دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا درخصوص مساله‌ای مهم برای امنیت ملی، از رهبر یک کشور خارجی حمایت نکرده بود؛ اقدامی که روس‌ها به صورت نامتقارن برای اخلال در عملکرد نهادهای مردمسالاری در آمریکا صورت داده بودند.

درحالی که رفتار نه چندان مناسب ترامپ با کشورهای متحد آمریکا در نشست گروه هفت و اجلاس کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی دست‌کم باعث بهت شده بود؛ حال نظم بین المللی لیبرالی که دولت‌های دموکرات و جمهوری خواه در هفتاد ساله گذشته برای به دست آوردن آن شکیبایی به خرج داده بودند با خطر روبه‌رو شده است.

اینکه خشم خود را به متحدان نشان بدهیم یک مساله و تحمل دروغ‌هایی که دشمنی مانند روسیه تحویل می‌دهد موضوعی دیگر است.

حتی اگر قصد رئیس جمهور آمریکا از اظهارات خود تقویت همتای روس نباشد، آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها به درستی باور دارند که رفتاری که در هلسینکی از وی سر زد، رفتاری معمول نبود. با این حال آیا می‌توان اینگونه برداشت کرد که روابط آمریکا و روسیه در زمان ترامپ و پوتین تهدید بیشتری را متوجه نظم بین‌المللی می‌کند که عمده‌ترین نشانه آن روابط دو سوی اقیانوس اطلس، روابط بین اروپا و آمریکاست.

بهرحال باید در نظر داشت که روسای جمهوری پیشین آمریکا قبل از آنکه بخواهند با دور زدن متحدان خود، به صورت مستقیم با مسکو اقدامی برای توافق صورت دهند، هشدارهای لازم را به اروپا می‌دادند.

در دوران تنش زدایی در دولت های نیکسون و فورد، نگرانی هایی درباره احتمال توافق آمریکا و شوروی برای مالکیت مشترک اروپا مطرح شده بود. بعدها همین نگرانی ها در زمان دیدار رئیس جمهور ریگان با میخائیل گورباچوف در ریکیاویک Reykjavik (پایتخت ایسلند) در 1986 به وجود آمده بودند.

در حالی که همواره حفظ اتحاد ناتو در برابر روسیه در اقداماتی همچون سیاست تحریم درقبال کریمه بسیار ضروری است، اختلاف ها در میان متحدان بر سر رویکرد مناسب برای برگزیدن بهترین شیوه برای مقابله با چالش پوتین همیشه وجود داشت، دارد و خواهد داشت.

زمانی که رئیس جمهور آمریکا در مراسم صبحانه با ینس استولتنبرگ، دبیر کل ناتو، حاکمیت اقتصادی آلمان را به دلیل روابط گسترده با روسیه در حوزه انرژی زیر سوال برد، اشاره وی به اختلاف هایی بود که بر سر رویکردها به وجود آمده بودند.

روابط آلمان و روسیه در حوزه انرژی با تکمیل خط لوله نورد استریم فقط افزایش خواهد یافت؛ شیوه ای که ترامپ برای طرح این مساله برگزید تند و نامناسب بود ولی این دیدگاه که منافع آمریکا و اروپا با تنوع بخشیدن به منابع انرژی بهتر تامین می شود، مساله ای است که همه آن را قبول داشتند.

باید پذیرفت که عملکردی که ترامپ در هلسینکی داشت از معیارهایی که آمریکا در تعامل با روسیه دنبال می کرد، دور شده بود و در عین حال باید این را نیز پذیرفت که باید برای پس زدن تلاش های مداوم روسیه در حملات سایبری به مردمسالاری های غرب اقداماتی صورت داد.

با این حال بعید به نظر می رسد رویکرد ترامپ در قبال روسیه به عنوان عمده ترین تهدید برای پیمان دو سوی اقیانوس اطلس، چنین هدفی را دنبال کند. به نظر می رسد وی در نهایت یا باید نقش آمریکا در نظم لیبرالی بین المللی را بپذیرد یا اینکه تصمیم بگیرد این نظم را نادیده انگارد و به تضعیف آن بپردازد.

روسیه با همه تهدیدهایی که برای ارزش های غربی ایجاد می کند خارج از نظم ایجاد شده بین المللی است که بعد از جنگ جهانی دوم برقرار شد. از دیگر سو؛ مادامی که آمریکا و اروپا اتحاد هفتاد ساله بین دو طرف را نگه‌دارند و به نمایش بگذارند، باید گفت روسیه در آن حد قدرتمند نخواهد بود که به عنوان نیرویی خارجی بخواهد این نظم را از میان بردارد.

تهدید واقعی که امروز در برابر این قوانین نظم بین‌الملل وجود دارد، از درون آن و سیاست هایی است که در خود کشورهای غربی وجود دارد. احزاب عوام گرا و پوپولیست در اروپا که اتحادیه اروپا را به زوال می‌کشانند، ناتو و سازمان تجارت جهانی را نیز که در کنار اتحادیه اروپا به بنیان اساسی نظم لیبرالی غرب به شمار می‌آیند، هدف گرفته‌اند.

آمریکا همچنان عضوی از ناتو و سازمان جهانی تجارت به شمار می آید ولی هر دو نهاد هدف حمله های ترامپ قرار گرفته اند که به باور وی باعث توافقاتی غیر منصفانه با آمریکا شده اند. گلایه های ترامپ از هزینه های دفاعی آلمان یا این واقعیت که سازمان جهانی تجارت برای مقابله با چالش هایی که اقتصاد غیر شفاف و دولتی چین ایجاد می‌کند، تجهیز نشده است، اشتباه نیستند. در صورتی که گلایه و فریادهای ترامپ به اصلاح و پیشرفت در هر دو سازمان منجر شود، در این صورت می‌توان گفت هدف وسیله را توجیه کرده است.

ولی این امکان نیز وجود دارد که آمریکا که به حال خود متاسف است و خود را قربانی توافقات اشتباه دولت‌های پیشین می‌بیند، تصمیم بگیرد از این سازمان ها خارج شود یا بگذارد این سازمان ها در صورتی که راه خود را نیابند، به مرگی تدریجی دچار شوند.

به نظر می رسد این امر خطری خاص در حوزه تجاری نیز باشد. با وجود توافق موقتی که ترامپ و یونکر، رئیس کمسیون اروپا در 25 ژوئیه به دست آوردند، تنش ها ممکن است در صورت تصمیم کاخ سفید برای قضاوت درباره موفقیت در گفت وگوهای دو سوی اقیانوس اطلس براساس دلخواه خود در کاهش کسر تراز تجاری آمریکا در کوتاه مدت، بار دیگر سر برآورند و شعله ور شوند.

چنین چیزی بدون در نظر گرفتن تغییرات بلند مدت در ذخایر آلمان و آمریکا و شرکای سرمایه‌گذاری چندان محتمل نیست؛ توافقات درباره تعرفه صفر و یارانه صفر که برای تاثیرگذاری بر آنچه ریشه پدیده اقتصاد کلان به شمار می‌آید، بی تاثیر خواهد بود.

در صورتی که تعرفه‌هایی که آمریکا بر محصولات چینی اعمال کرده است به باز شدن اقتصاد چین و توازن در حساب تراز تجاری دو جانبه بین این کشور با آمریکا منجر نشود؛ یا اگر هرگونه بهبود در عملکرد سازمان جهانی تجارت به کاسته شدن کسر تراز تجاری آمریکا منتهی نشود؛ خشم و سرخوردگی در کاخ سفید بیشتر خواهد شد.

دولت ترامپ باید نشان بدهد که می‌خواهد از رویکرد امتیازگیری به سیاست تجاری تغییر رویه دهد که اساس آن به جای تلاش برای پیروزی در رقابت بر سر کسری، بازی منصفانه و خارج از نگرانی‌های مربوط به مازاد و کسری باشد.

بدون تغییر در نگاه، شرکت آمریکا در نهادهای اقتصادی  و توافقات بین‌المللی همچنان با خطر روبه‌روست به این معنی که به جای تنش با روسیه، این انزوای اقتصادی آمریکاست که باعث زمین‌گیر شدن نظم لیبرالی غربی شود.

مترجم: حسین جعفریامی

بیشتر بخوانید:

چالش های امنیتی اتحادیه اروپا پس از برگزیت و انتخاب ترامپ/ تحلیل

امنیت، چالش بزرگ اتحادیه اروپا