به گزارش ایران پرس، پایگاه اینترنتی اندیشکده آمریکایی «رند»، یادداشتی به قلم ست جونز (Seth G. Jones)، با عنوان «ترامپ چگونه باید افغانستان را مدیریت کند» درباره راهبردهای پیشنهادی به دولت ترامپ جهت حفظ منافع آمریکا در منطقه منتشر کرده که در ادامه می خوانیم:
دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در جلسه مشترک کنگره در 28 فوریه (10 اسفند95) سوگند خورد که گروه های تروریستی از جمله داعش را نابود خواهد کرد. اگر چه بیشتر پوشش رسانه ای آمریکا، به عملیات نیروهای این کشور در سوریه و عراق اختصاص یافته، اما افغانستان همچنان یک کشور مهم در خط مقدم مبارزه با تروریسم باقی مانده است. در حال حاضر، آمریکا در افغانستان بیشتر از هر منطقه جنگی دیگری، نیرو وارد کرده است و گروه های افراطی – از طالبان و القاعده گرفته تا داعش- با تجهیزات و آرایش کامل در افغانستان و برخی از کشورهای همسایه از جمله پاکستان حضور دارند.
این واقعیات، برای دولت ترامپ ضروری می سازد که از اشتباهات گذشته آمریکا به ویژه انتشار تاریخ دقیق مراحل خروج نیروهای آمریکایی اجتناب کند. در عوض آمریکا باید نیروهای فعلی خود شامل 8400 نفر را حفظ کرده یا حتی تعداد آن را افزایش دهد و در کنار آن اقدامات دیپلماتیک، اطلاعاتی و توسعه ای (کمک به بازسازی) خود را ادامه دهد.
اهداف واشنگتن باید محدود باشد: به شدت تروریست هایی را تعقیب کند که برای آمریکا تهدید به شمار می آیند؛ مانع از برتری طالبان بر دولت افعانستان شود؛ و به ایجاد دولتی پایدارتر و کارآمدتر در افغانستان کمک کند. حضور محدود اما طولانی مدت نظامیان آمریکایی فایده جانبی دیگری هم دارد: به احتمال زیاد رقابت های امنیتی بین قدرت های هسته ای منطقه را تعدیل خواهد کرد که در صورت خروج آمریکا از منطقه، قریب به یقین تشدید می شود.
ترامپ، به جهات مختلف، نسبت به روسای جمهور قبلی آمریکا، با چالش های بیشتری در افغانستان مواجه است. در سال 2016، طالبان به آرامی مناطق روستایی تحت کنترل خود در شمال و شرق افغانستان را گسترش داد؛ اگرچه کنترل هیچ شهری را در اختیار ندارد. رهبری طالبان از پناهگاه در پاکستان بهره می برند. چند کشور دیگر از جمله روسیه نیز ارتباطاتی با طالبان برقرار کرده و تجهیزات محدودی در اختیار آنها قرار داده اند.
علاوه بر این، دولت وحدت ملی افغانستان به دلیل فساد ساختاری، ضعیف و ناکارامد باقی مانده است؛ هرچند که سازمان شفافیت بین المللی (Transparency International)، اخیرا از نظام اصلاحات ملی تدارکات افغانستان تقدیر کرد و آن را «نقطه ای روشن» در مبارزه با فساد دانست.
دولت ترامپ با چندین سوال دشوار مواجه است. افغانستان برای منافع امنیت ملی آمریکا چه اهمیتی دارد، مهمترین اهداف اولویت دار آمریکا در افغانستان چیست، آیا باید نیروهایش را در این کشور حفظ کند، و اینکه دولت چه نقشی را برای همسایگان افغانستان به ویژه پاکستان ارائه کند، همگی مسائلی هستند که در دستور کار ترامپ قرار دارند.
مشکل تعیین ضرب الاجل خروج نظامیان
آمریکا منافع ملی مهمی در منطقه دارد؛ به ویژه با توجه به نگرانی از تروریسم. افغانستان همچنان پناهگاهی برای گروهای افراطی محسوب می شود. طالبان مهمترین تهدید برای دولت افغانستان به شمار می آید و خود را برای شورش های جدید در سال 2017 آماده می کند. جنگ افغانستان همچنان گروهای تروریستی رو به خود جذب می کند؛ گروه هایی همچون القاعده محلی، القاعده شبه قاره هند، داعش محلی، داعش خراسان، و دیگر گروه ها مانند «لشکر طیبه» و «تحریک طالبان» پاکستان.
واشنگتن همچنین منافعی در ممانعت از شدت گرفتن درگیری بین قدرت های بزرگ منطقه، به ویژه دو قدرت هسته ای هند و پاکستان دارد. این دو کشور درگیر جنگی نیابتی در افغانستان هستند، که هند به دولت افغانستان کمک می کند و پاکستان شریک جرم برخی گروه های شورشی است.
با توجه به پیچیدگی شرایط، اعلان عمومی طرح های خروج نظامیان، ایده بدی بود. باراک اوباما، بعد از به دست گرفتن کاخ سفید، قول داد که دخالت نظامی آمریکا در افغانستان را خاتمه دهد. در دسامبر 2009، وی اعلام کرد که اگرچه 30 هزار نیروی نظامی دیگر برای کوتاه مدت به افغانستان گسیل می کند، اما خروج نظامیان آمریکایی را از سال 2011 آغاز خواهد کرد.
باراک اوباما، اواخر 2014 اعلام کرد که «ماموریت جنگی ما در افغانستان در حال اتمام است، و طولانی ترین جنگ تاریخ آمریکا به نتیجه ای مسئولانه رسیده است.» اما اکنون شورش های با محوریت طالبان بیشتر شده و شبه نظامیان محلی نزدیک به داعش نیز به جنگ ملحق شده اند.
اگرچه ضرب الاجل خروج نیروهای آمریکایی و پایان دادن به جنگ در افغانستان، در بخش هایی، انگیزه بخش و مشوق افغان ها شد تا رهبری عملیات های جنگی را در کشوری بر عهده بگیرند که به اعتقاد بسیاری از مقامات آمریکایی برای امنیت ملی آمریکا چندان با اهمیت نبود، اما جدول زمانی خروج نیروها، هزینه های آشکاری داشت.
خروج نیروهای آمریکایی، اول از همه این پیام را ارسال می کرد که تعهد آمریکا کم شده است. واشنگتن قول داده بود که خاطرات سخت تنها رها کردن افغانستان در اوایل دهه 1990، بعد از حمایت از نیروهای ضد شوروی از اواخر 1970را از اذهان افغان ها پاک کند. زیرا بعد از خروج ارتش شوروی از افغانستان، علاقه آمریکا از بین رفت و حمایت ها و کمک های نظامی و اقتصادی به گروه های مخالف افغان را متوقف کرد. افغانستان به جنگ داخلی خونباری دچار شد که منجر به ظهور طالبان گردید و به القاعده اجازه داد با ایجاد پناهگاهی امن حملات یازده سپتامبر را طراحی کند.
دوم اینکه اعلام ضرب الاجل خروج نیروهای آمریکایی، به همسایگان افغانستان از جمله پاکستان انگیزه داد تا برای روزهای پس از خروج آمریکا نقشه بکشند. مقامات دولتی پاکستان، شامل سازمان اطلاعات این کشور (ISI)، به در اختیار قرار دادن پناهگاه برای طالبان ادامه دادند و به امید تسلط بر منطقه بعد از خروج آمریکا، به رهبران طالبان کمک کردند.
و سومین هزینه خروج نظامیان آمریکایی این بود که چشم انداز فرایند صلح تضعیف شد. طالبان انگیزه کمی برای برقراری صلح داشت؛ به این دلیل که چشم انداز میدان جنگ و قدرت چانه زنی خود را عاملی برای فشار به آمریکا جهت خروج از افغانستان قلمداد می کرد. امروزه، بررسی امکان حضور محدود اما بلند مدت نظامی، اطلاعاتی و دیپلماتیک آمریکا، شانس مهمی برای بازآرایی سیاست آمریکا در افغانستان و منطقه فراهم می کند.
اهداف واقعگرا
اولویت هدف های آمریکا با توجه به منافع خود باید جلوگیری از غلبه طالبان بر دولت افغانستان، هدف قراردادن تروریست ها و گروه های شورشی که منافع حیاتی آمریکا در منطقه را به خطر می اندازند باشد. در کنار اینها نیز باید تا جایی که امکان دارد به توان دولت افغانستان و متحدان منطقه ای خود را تقویت کند.
این اهداف محدود هستند و باید هم محدود باقی بمانند. دولت افغانستان ضعیف و در عمل ناتوان است و به احتمال زیاد در آینده قابل پیش بینی نیز در چنین وضعیتی خواهد ماند. بنابراین آمریکا نباید در طول چهار سال آینده دولت ترامپ، از دولت افغانستان انتظار داشته باشد که بتواند در میدان جنگ بر طالبان پیروز شود. به جای آن واشنگتن باید اهداف واقعی تری را دنبال کند: مطمئن شود که طالبان پیروز نشود. برای دستیابی به این هدف واشنگتن می تواند چند کار انجام دهد.
اول اینکه دیپلمات های آمریکایی نیازمند آن هستند که به تشویق اصلاحات دولتی در افغانستان ادامه دهند و به آنها کمک کنند تا انتخابات شفاف برگزار و فساد گسترده و عمومی را کم کنند. سیاستمداران آمریکایی همچنین باید آشتی سیاسی با طالبان را تشویق کنند. از جنگ جهانی دوم تاکنون، تقریبا 181 قیام در افغانستان شکل گرفته است. نزدیک به سه چهارم این قیام ها در میدان نبرد پیروز بودند. اما قریب به 30 درصد آنها پیروزی نداشت و به بن بستی ختم می شد که هیچ یک از طرف ها پیروزی خود را ارزیابی نمی کرد. جنگ افغانستان اکنون نیز به بن بست رسیده یا در حال نزدیک شدن به بن بست است. با توجه به ناتوانی طرفین درگیر برای پیروزی، مذاکرات محتمل ترین راه حل برای پایان دادن به خشونت ها به نظر می رسد.
دوم اینکه آمریکا حداقل فعلا باید شمار نیروهای خود را در حد همین 8400 نفر در افغانستان حفظ کند. هر چند که نیروهای غیررزمی بیشتر، می تواند برای مشاوره به نیروهای افغانی مفید باشند. جان نیکلسون، فرمانده نیروهای آمریکایی در افغانستان، چندین هزار نیروی دیگر از آمریکا و دیگر کشورهای ائتلاف بین المللی برای آموزش نیروهای افغان درخواست کرده است. این یک درخواست منطقی است، هر چند که بعید به نظر می رسد، بن بست موجود را از بین ببرد.
چیزی که پاکستان از آن می ترسد
تعهد سفت و سخت آمریکا به افغانستان این پیام قوی را به همسایگان این کشور به ویژه پاکستان ارسال خواهد کرد که آنها دیگر به آماده کردن خود برای منطقه ای بعد از خروج آمریکا نیازی نخواهند داشت. با تعهد طولانی مدت آمریکا به افغانستان، واشنگتن و اسلام آباد می توانند بر روی روابط محکم تر و سازنده تر سیاسی، اقتصادی و امنیتی تمرکز کنند. واشنگتن همچنین باید عربستان سعودی را تشویق کند تا نقشی فعالتر در ترغیب پاکستان برای آغاز گفتگوهای صلح با طالبان داشته باشد.
آمریکا همچنین باید متعهد بماند که به شدت دشمنانش را در هرجایی از منطقه تعقیب خواهد کرد. تا زمانی که پاکستان محاسبات راهبردی خود را تغییر دهد، آمریکا باید برای هدف قراردادن القاعده، داعش، طالبان و دیگر گروه ها از جمله در خاک پاکستان آمادگی داشته باشد. در ماه می 2016، یک پهپاد آمریکایی، اختر محمد منصور، رهبر طالبان را در بلوچستان پاکستان کشت.
از تمام کشورهایی که آمریکا به صورت نظامی در آنها با گروه های افراطی می جنگد، دولت افغانستان از معدود دولت های محلی است که از حضور نظامیان آمریکایی استقبال می کند. این واقعیت، اهمیت عراق، لیبی، سوریه و دیگر خطوط مقدم مبارزه با گروه های تروریستی را کاهش نمی دهد. اما به این معنی است که ترامپ باید افغانستان و پاکستان را بخش مهم و تاثیرگذاری در مبارزه با داعش و دیگر گروه های افراطی در نظر بگیرد.
با وضعیت فعلی و اقداماتی که گروه های تروریستی در افغانستان انجام می دهند، دولت ترامپ باید هدف خود را پیروز نشدن طالبان، پیگیری آشتی سیاسی تا جای ممکن، و جنگ با گروه های تروریستی تهدید کننده منافع آمریکا قرار دهد. اینها اهداف محدودی هستند. اما در صورت انتخاب گزینه بعدی یا همان خروج نیروهای آمریکایی از منطقه، به احتمال زیاد دولت کابل سقوط میکند، مشکلات تروریسم بیشتر می شود و رقابت امنیتی بین قدرت های هسته ای منطقه شدت خواهد یافت. همه این احتمالات به نفع هیچ کس نیست.
*آنچه در این گزارش آمده به معنی تایید محتوای تحلیل نویسنده از سوی «ایران پرس» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی منتشر شده است. 120/112
استفاده از این مطلب با ذکر منبع «ایران پرس» بلامانع است.
بیشتر بخوانید:
طالبان: ترامپ در سیاست آمریکا در قبال افغانستان بازنگری کند
ترامپ: اشغال عراق و افغانستان اشتباه بود