ایران پرس: در اواسط سال های رهبری میخائیل گورباچف بر شوروی، نامه ای از طرف امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، به دستش رسید که باعث شگفتی همگان شد.

نامه امام خمینی (ره) خطاب به گورباچف: «مشکل اصلى کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادى نیست، مشکل شما عدم اعتقاد واقعى به خداست. همان مشکلى که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید.  مشکل اصلى شما مبارزه طولانى و بیهوده با خدا و مبدأ هستى و آفرینش است.»

روز 30 اوت، "میخائیل گورباچف"، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی سابق در سن 91 سالگی درگذشت. شخصی که نامش همواره یادآور فروپاشی این ابرقدرت قرن بیستم، در سال 1991 میلادی است. به همین دلیل، در غرب همواره از او با احترام یاد می شود، اما در کشور خودش، چهره ای مخدوش و نامحبوب دارد. به هر حال، گورباچف یکی از مهم ترین و تأثیرگذارترین سیاستمداران قرن بیستم بود که با سرنوشتی تلخ و ناخوشایند برای اهداف خود و شوروی سابق، به حکومت خود پایان داد. بی جهت نیست که بسیاری از صاحب نظران، مرگ واقعی گورباچف را 31 سال پیش و به هنگام تجزیه شوروی سابق می دانند.

 میخائیل گورباچف در سال 1931 در روستایی در جنوب غربی روسیه متولد شد. او پس از اتمام دروس مدرسه، به مسکو رفت و در دانشگاه دولتی این شهر در رشته حقوق به تحصیل پرداخت و در سال 1955 فارغ التحصیل شد. گورباچف در 21 سالگی به حزب کمونیست شوروی پیوست و به تدریج مراحل ترقی را در تنها حزب این کشور طی کرد تا آنکه در سال 1979 به عضویت کمیته مرکزی، بالاترین نهاد حزب کمونیست، درآمد. از این زمان تا سال 1985، سه رهبر سالخورده شوروی، یکی پس از دیگری فوت کردند تا آنکه نوبت به گورباچف رسید تا در سن 54 سالگی به بالاترین مقام حکومتی شوروی سابق منصوب شود.

میخائیل گورباچف در آخرین سال های عمر

گورباچف که در طول فعالیت خود در حزب کمونیست شوروی، ناکارآمدی و فساد و ناتوانی آن در ادارۀ کشور را دیده و متوجه روند رو به زوال نظام سیاسی کشورش شده بود، با به دست گرفتن قدرت درصدد برآمد تا این نقاط ضعف و نابسامانی ها را از بین ببرد. از همین رو، وی به منظور اصلاحات سیاسی، طرح "گلاسنوست" ( Glasnost) و برای اصلاح ساختار اقصادی طرح "پرسترویکا" (Perestroika) را ارائه داد.

گلاسنوست، شامل اعطای برخی آزادی های مدنی و سیاسی به مردمی بود که نزدیک به 70 سال در فضای سرکوب و اختناق زندگی کرده بودند. بر اساس سیاست پرسترویکا نیز قرار بود اصلاحات وسیع اقتصادی در زمینه های مختلف انجام پذیرد. اما بزرگ ترین اشتباه آخرین رهبر شوروی سابق آن بود که قصد داشت همان نظام کمونیستی را که زیربنا و ساختار آن فرسوده، فسادزا، غیر مردمی و متزلزل بود، اصلاح کند.

به علاوه، سرعت و وسعت این دگرگونی های سیاسی و اقتصادی و برنامه ریزی و اجرای نادرست بسیاری از آنها، سیاست های گورباچف را با ناکامی مواجه کرد. وضعیت اقتصادی رو به وخامت گذاشت و آزادی های سیاسی باعث شد تا سیاست های نادرست و سرکوبگرانۀ دولت، نظام و حزب کمونیست و مقامات بلند پایه که قبلاً همواره مورد تمجید قرار می گرفتند، با انتقاد شدید مردم و رسانه ها مواجه شوند.

اعتماد گورباچف به حمایت آمریکا و اروپا 

از طرف دیگر، دولت های غربی با شادمانی از اصلاحات گورباچف حمایت می کردند و خواستار گسترش و تعمیق آن بودند. آنها حتی در سال 1990 جایزۀ صلح نوبل را به او دادند. رهبر شوروی سابق نیز که این حمایت ها را واقعی پنداشته بود، برای تکمیل سیاست های داخلی خود و ابراز حسن نیت، ارتش شوروی را پس از 9 سال از افغانستان خارج کرد و در اقدامی مهم، اعلام کرد که مسکو در مسائل کشورهای بلوک شرق در اروپا دخالت نمی کند و در نتیجه احزاب کمونیست در این کشورها سرنگون شدند و سیطره شوروی بر آنها پایان یافت.

اما این پایان کار نبود، زیرا جمهوری های شوروی که بخشی از خاک این کشور بودند نیز خواستار استقلال بودند. با قدرت یافتن این جمهوری ها و همچنین تضعیف جایگاه رئیس جمهور و حزب کمونیست شوروی و سرانجام، خیانت دولت های غربی به گورباچف که از ابتدا در پی اضمحلال این کشور بودند، در 25 دسامبر سال 1991، ابر قدرت اتحاد جماهیر شوروی از بین رفت و جمهوری های آن تجزیه شدند. گورباچف در سی سال آخر عمرش فعالیت سیاسی چندانی نداشت. او بنیادی به نام خود و حزب سوسیال دموکرات روسیه را تأسیس کرد که توفیق چندانی نداشتند و عملاً در انزوای سیاسی به سر می برد.

ماجرای نامه امام خمینی(ره) به گورباچف

 در اواسط سال های رهبری میخائیل گورباچف بر شوروی، نامه ای از طرف امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، به دستش رسید که باعث شگفتی همگان شد. در این زمان او سرگرم پبشبرد اصلاحات داخلی خود بود و با اعتماد به دولت های غربی، روابط سیاسی و اقتصادی خوبی با آنها برقرار کرده بود. این تصور وجود داشت که رهبر فقید ایران، پس از پایان جنگ عراق علیه ایران که با حمایت همه جانبه شوروی از صدام انجام شد و همچنین خروج نظامیان این کشور از افغانستان که خواست ایران بود، نامه ای در جهت گسترش روابط دو جانبه نگاشته باشد.

اما گورباچف با تعجب دریافت که امام خمینی بر اساس رسالت الهی خود، او را دعوت به خدا و اصلاح کشورش بر اساس تعالیم اسلام کرده است. در این نامه که در سوم ژانویه سال 1989 تحویل گورباچف شد، امام خمینی دو هدف را هم زمان، تعقیب می کرد: جلوگیری از انحراف اصلاحات شوروی در جهتی که منافع غرب را تأمین می کرد و هدایت آن بر مبنای جهان بینی اسلامی. ایشان ضمن تمجید از شجاعت گورباچف به خاطر اصلاحات در شوروی، با صراحت و آینده نگری کم نظیری به او اعلام کرد که در فکر احیای کمونیسم در کشورش نباشد.

در نامه آمده است: «جناب آقاى گورباچف، براى همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه‌هاى تاریخ سیاسى جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوى هیچ نیازى از نیازهاى واقعى انسان نیست.» امام خمینی همچنین در نامۀ خود، پس از هشدار به گورباچف در مورد عدم اعتماد به غرب آورده بودند: «مشکل اصلى کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادى نیست، مشکل شما عدم اعتقاد واقعى به خداست. همان مشکلى که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید  مشکل اصلى شما مبارزه طولانى و بیهوده با خدا و مبدأ هستى و آفرینش است.»

تسلیم نامه امام خمینی (ره) به گورباچف توسط آیت الله جوادی آملی

همان طور که انتظار می رفت، گورباچف در پاسخ نامۀ امام؛ محترمانه، اما با کلی گویی و تعارفات دیپلماتیک، تلویحاً دعوت امام به خداگرایی و روی گردانی از مارکسیسم را نپذیرفت. اما سه سال بعد، وی آینده نگری و تیزبینی ایشان را در شناخت دسیسه های غرب و پایان کار کمونیسم و شوروی، به خوبی دریافت. به همین دلیل، چند سال بعد، او با تمجید از امام خمینی و پیام جهانی ایشان، اعتراف کرد: «اگر ما پیشگویی های آیت الله خمینی را در آن پیام جدی می گرفتیم امروز قطعاً شاهد چنین وضعیتی نبودیم.»

"الکساندر دوگین" اندیشمند و نظریه پرداز روسی نیز با ارزشمند و آینده نگرانه دانستن نامۀ رهبرفقید جمهوری اسلامی ایران به آخرین رهبر شوروی ، با تأسف اظهار می دارد:« گورباچف نهایتاً در دام غرب افتاد. او یک ایدئولوژی ماتریالیستی و مادی را با یک ایدئولوژی (مادی) دیگر مبادله کرد و ما به دام تفکر ماتریالیست غربی افتادیم. ... کاملاً حق با آیت الله خمینی بود که به ما هشدار بدهند و مانع از حرکت ما در این مسیر شوند. این نامه امام خمینی توصیه ای معنوی و بسیار حائز اهمیت بود.»

با این حال، او توجه به این نامه را برای شرایط کنونی نیز حائز اهمیت می داند و اضافه می کند: « این نامه با چالش‌هایی که در حال حاضر با آن مواجه هستیم بسیار منطبق و مرتبط است. ما باید به این نامه بازگردیم و پوتین باید این نامه را در دستور کار خود قرار دهد. این نامه محدود به زمان خودش نیست، بلکه ابدی است.»

116