ایران پرس: شمس تبریزی، عارف سترگ قرن هفتم، با کلامی آتشین و حضوری رازآلود، مولانا را به عارفی عاشق و شاعری بی‌همتا بدل کرد. هفتم مهر، روز گرامی‌داشت او، تجلیل از معلمی است که با شعله عشق، ادب و عرفان پارسی را درخششی ابدی بخشید.

شمس الدین محمد بن علی بن ملک داد تبریزی، ملقب به شمس‌الدین یا شمس تبریزی، در اواخر قرن ششم هجری (حدود سال 582) در تبریز چشم به جهان گشود و در نیمه قرن هفتم (645 هجری قمری) چشم بر این جهان خاکی فرو بست.    

از زندگی و احوال و حالات شخصی شمس تبریزی اخبار مهمی در دست نیست. قدیمی ترین آثاری که می شود اندک اطلاعاتی از او به دست آورد کتاب «ابتدا نامه» اثر سلطان ولد فرزند مولوی، «مناقب العارفین افلاکی» و «رساله سپهسالار» است.

در رساله سپهسالار درباره شمس آمده است: "هیچ آفریده ای را بر حال شمس اطلاعی نبوده چون شهرت خود را پنهان می‌داشت و خویش را در پرده اسرار فرو می‌پیچید."

تنها اثر مکتوب مستقیم منسوب به شمس تبریزی و منبع اصلی شناخت اندیشه‌ها و آموزه‌های بنیادین او، کتاب «مقالات شمس» است که گنجینه‌ای از اندیشه‌های ناب عرفانی محسوب می‌شود. این کتاب، مجموعه‌ای از گفت‌وگوها، مواعظ و حکایت‌های اوست که در حضور مولوی و مریدان بیان کرده و احتمال می رود سلطان ولد فرزند مولانا پس از او به رشته تحریر در آورده باشد.  

در این کتاب نیز اگر چه شمس تبریزی به شرح احوال و معرفی پیشینه خود نپرداخته‌است، اما می‌توان او را از میان توصیفات و خاطراتی که از زندگیش نقل کرده بازشناخت و توصیفاتی که او به مناسبت‌های گوناگون درباره افراد و اقوال مطرح کرده است می تواند در شناخت او راهگشا باشد. 

شمس به اصطلاح اهل عرفان، صاحب حال و قال بوده اما متأسفانه با آن همه نکته سنجی و سخن آرائی که داشته، کتابی ننوشته است. شاید اگر می نوشت بزرگترین شاهکار نثر فارسی می شد. مولوی در غزل های خود بارها از قوت کلام و شیرینی گفتار شمس سخن گفته است و حتی گاه در برابر گیرایی سخن او، از غزلهای شیوا و دل انگیز خود، اظهار ملالت کرده است.

تمثال شمس تبریزی در شهرستان خوی

 

شمس تبریزی، عارف و آموزگار بزرگ عشق و معرفت

در تقویم رسمی کشور، هفتم مهرماه به نام شمس تبریزی، عارف و آموزگار بزرگ عشق و معرفت، مزین شده است. این نام‌گذاری به همت دوستداران ادب فارسی تحقق یافت. انتخابی که معنایی فراتر از یک یادبود ساده دارد؛ چراکه نماد پاسداشت آن معلمان خاموش و اثرگذاری است که در پس پرده‌ تاریخ شاید کمتر شناخته شده‌اند، اما چراغ فرهنگ و عرفان را فروزان نگاه داشته‌اند. گرامی‌داشت شمس، در حقیقت ادای احترام به مقام «معلمی» است؛ معلمی که با شعله‌ای الهی، استعدادهای پنهان را به آتشی از شکوفایی بدل می‌سازد.

شمس تبریزی در سال ۶۴۲ هجری قمری، که حدود ۶۰ سال داشت، به قونیه از شهرهای ترکیه رسید. در این زمان، جلال الدین محمد بلخی (مولوی)، به عنوان فقیه و عارفی برجسته در این شهر شناخته می‌شد و در مدرسه به تدریس فقه و علوم دینی مشغول بود. او از نظر مقام اجتماعی و علمی، شخصیتی والا و مورد احترام همگان بود. ملاقات این دو، یکی از شگفت‌انگیزترین وقایع تاریخ عرفان است.

مولوی، شیفته شخصیت، دانش و حال عرفانی شمس شد و همه چیز را از تدریس، منبر، شاگردان تا خانواده رها کرد و ماه‌ها به خلوت و صحبت با شمس پرداخت. این تغییر رفتار مولوی، حسادت و خشم مریدان و اطرافیان را برانگیخت. فشارها به حدی رسید که شمس، بی‌آنکه کسی بداند، در سال ۶۴۳ قونیه را ترک کرد. این دوری، مولوی را دچار چنان اندوه و بی‌قراری کرد که پسرش، سلطان ولد، را به دنبال او فرستاد. شمس پس از اصرار بسیار، به قونیه بازگشت، اما دوباره در سال ۶۴۵ هجری قمری، شمس تبریزی به طور مرموزی ناپدید شد و این بار غیبتش نهایی بود.

این واقعۀ دردناک، اگرچه مولوی را سخت آزرد، اما شرارۀ حزنی را در وجودش برافروخت که حاصل آن، خلق یکی از بزرگ‌ترین آثار ادبی و عرفانی جهان، یعنی «دیوان کبیر» یا «دیوان شمس تبریزی» و سپس «مثنوی معنوی» بود. مولوی در غزلیاتش، با تخلص «شمس»، همواره به ستایش این معلم عرفان و تصوف پرداخته است.

شمس تبریزی در اندیشه های خود با انتقاد از عقل استدلالی تنها راه شناخت خدا را عشق می دانست. عشقی که تمام وجود سالک را فراگیرد و او را از خودبینی برهاند. او معتقد بود عقل برای اداره امور دنیوی لازم است، اما برای رسیدن به حقیقت، باید از آن گذشت.

شمس همواره در جستجوی «انسان کامل» یا «پیر طریقت» بود. انسانی که خود را به کلی فانی در خدا کرده باشد و آیینه تمام‌نمای ذات الهی شده باشد. او معتقد بود بدون وجود چنین مرشدی، انسان در وادی ضلالت گم خواهد شد. نقش شمس در زندگی مولوی، تجسم عینی این باور بود.

 

مولانا، بزرگ‌ترین اثر شمس تبریزی

شمس تبریزی، به معنای مرسوم، نویسنده‌ای پرکار نبود. او مانند یک عارفِ صاحب‌حال، بیشتر به گفتار و سلوک عملی توجه داشت تا نوشتن. اما بزرگ‌ترین اثر شمس تبریزی، «مولوی» است. می‌توان گفت که تمامی آثار مولوی، از دیوان شمس تا مثنوی، زادۀ همان ملاقات و هم‌نشینی با شمس است. بنابراین، جایگاه علمی و عرفانی شمس را باید در تأثیر شگرفی که بر یکی از بزرگ‌ترین متفکران جهان گذاشت، جستجو کرد. او بود که مولوی را از یک فقیه و عالم محترم، به یک عارف شوریده‌حال و شاعر عاشق تبدیل کرد. از این منظر، شمس تبریزی نه تنها یک چهره تاریخی، که یک «پدیدۀ» فرهنگی است که مسیر ادبیات و عرفان ایران و جهان را تغییر داد.

شمس تبریزی، نماد معلمی است که با آتش عشق خود، وجود شاگردی مستعد را به الماسی درخشان بدل کرد. بزرگداشت او، در حقیقت، بزرگداشت مقام تعلیم و تربیت اصیل عرفانی است که هدف نهایی آن، شناخت خدا از طریق کشف حقایق درونی است. اگر امروز از مولوی و آثار سترگش به عنوان گنجینه‌ای جهانی یاد می‌کنیم، باید به خاطر داشت که این گنج، برآمده از برخورد دو اقیانوس بود: عمق دانش و ظرفیت بی‌نهایت مولوی و آتش بی‌قرار و روشنگر شمس تبریزی.

بیشتر بخوانید:

هفتم مهر ماه، بزرگداشت «شمس تبریزی»+ ویدئو

 

 

 

سیما مشتاقان