در حالی که واشنگتن میان ویرانه‌های غزه می‌کوشد «تور صلح» خود را صحنه‌سازی کند، ملت‌های غرب آسیا حقیقت را آشکار می‌بینند: همان دستی که تسلیحات اشغالگران را تأمین کرد، اکنون پرچم دیپلماسی به دست گرفته است.

در روزی که خبر آزادی صدها اسیر فلسطینی و مبادلهٔ اسرا میان جنبش مقاومت اسلامی (حماس) و رژیم صهیونیستی موجی از امید در سراسر فلسطین اشغالی برانگیخت، رئیس‌جمهور آمریکا دونالد ترامپ وارد قدس اشغالی شد و در نشست ویژهٔ کنست سخنرانی کرد.

او با لحنی تمجیدآمیز گفت: «اسرائیل به همه چیز لازم برای دفاع از خود دست یافته است.» ساعاتی بعد، ترامپ به همراهی مقامات آمریکایی راهی شرم‌الشیخ مصر شد تا در نشست موسوم به «صلح غرب آسیا» شرکت کند؛ نشستی با حضور هیئت‌هایی از مصر، اردن، عربستان، امارات و اتحادیهٔ اروپا که به ابتکار واشنگتن برگزار شد و رسانه‌های غربی آن را «تاریخی» خواندند.

اما در پشت این صحنه‌آرایی، واقعیتی کاملاً متفاوت جریان داشت:

همان روزی که ۲ هزار اسیر فلسطینی از زندان‌های رژیم صهیونیستی آزاد شدند و۲۰ اسیر اسرائیلی تحویل داده شدند، غزه هنوز زیر ويرانه‌ها و کمبود دارو و غذا دست‌وپا می‌زد. بیش از ۷۰ هزار فلسطینی از ابتدای جنگ اکتبر ۲۰۲۳ تا امروز به شهادت رسیده اند که در میان آنان ۲۵ هزار کودک و ۱۸ هزار زن دیده می‌شود.

سفر ترامپ از کنستِ رژیم صهیونیستی تا قصرهای ساحل دریای سرخ، پوچی ادعای صلح‌سازی آمریکا را عیان کرد و بار دیگر حقیقتی را یادآور شد که مقاومت فلسطین سال‌هاست فریاد می‌زند: صلح واقعی تنها زمانی برپا می‌شود که اشغالگری پایان یابد، نه وقتی حامیان اشغال، سناریو را بازنویسی کنند.

طنین کف زدن‌های نمایندگان کنست، فراتر از دیوارهای سنگی آن طنین‌انداز شد؛ پژواکی از تناقض مردی که ریاست جنگی را در دست دارد که کشورش با سلاح، پول و وتو آن را تداوم بخشیده است.

بر اساس داده‌های وزارت بهداشت غزه و دفتر هماهنگی کمک‌های بشردوستانهٔ سازمان ملل (OCHA)، از اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون بیش از ۷۰ هزار فلسطینی جان خود را از دست داده‌اند که از این میان ۲۵ هزار کودک و ۱۸ هزار زن بوده‌اند.

 

هر موشکی که بیمارستان یا پناهگاهی را در غزه ویران کرد، تنها مختصات صهیونیستی نداشت، بلکه مُهر تأیید سیاست‌گذاران آمریکایی گذشته و حال را نیز حمل می‌کرد. رژیم صهیونیستی هرگز بدون چراغ سبز واشنگتن، تجاوزی گسترده را آغاز نکرده است—حقیقتی چنان مستند که دیگر جای انکار ندارد.

از سرزمین‌های اشغالی فلسطین تا شرم‌الشیخ مصر، واژگان ترامپ یکسان بود: تمجید از «امنیت اسرائیل»، بی‌اعتنایی به پاسخگویی، و سکوت در برابر ویرانی غزه.

تصویرها فریبنده بودند؛ کاروان‌های زرهی، پرچم‌ها، بیانیه‌هایی دربارهٔ «آشتی».

پشت این صحنه‌آرایی، واقعیتی روشن بود: یک تئاتر حساب‌شدهٔ سیاسی با هدف تطهیر نقش آمریکا و بازسازی چهرهٔ «میانجی صادق» در تراژدی‌ای که خود سال‌ها آن را تأمین مالی کرده است.

ساعاتی پیش از ورود به اقامتگاه‌های لوکس شرم‌الشیخ برای آنچه کاخ سفید نامش را «نشست تاریخی صلح غرب آسیا» گذاشته، ترامپ در کنست اعلام کرد: «اسرائیل هرآنچه برای دفاع از خود نیاز داشت به دست آورده است.»

برای بسیاری از ناظران در منطقه، این سخن و «نمایش صلح» پس از آن، چیزی جز بازآرایی قدرت در پوشش اخلاقی نیست. چون دهه‌هاست که دولت‌های جمهوری‌خواه و دموکرات در آمریکا، با بمب و اطلاعات و حق وتو، ماشین جنگی رژیم صهیونیستی را زنده نگه داشته‌اند.

آنچه دوربین‌های شرم‌الشیخ ثبت نکردند، چهرهٔ خانواده‌های آوارهٔ دیرالبلح و کودکان یتیمِ در میان خاکسترهای رفح بود.

صلحی که از تریبون و اطلاعیه بیرون بیاید، اما عدالت را به تعویق اندازد و اشغال را عادی نشان دهد، زاده نخواهد شد.

حقیقتِ ناگفته در بیانیهٔ پایانی آن نشست این بود که این نمایش، خدمتگزار دستورکارهای آیندهٔ آمریکاست: عادی‌سازی روابط، کنترل منابع، و مهار جبههٔ مقاومت.

تیم ترامپ این رویداد را «پیروزی رهبری» معرفی خواهد کرد، امّا تاریخ احتمالاً آن را چنین به یاد می‌سپارد: لحظه‌ای که ابرقدرتی غرق در خون مردم غرب آسیا کوشید بدون توبه، نمایش آشتی اجرا کند.

آنچه می‌ماند، فراتر از دود و شوی سیاسی، ارادهٔ ملتی است که از محو شدن سر باز می‌زند: فلسطینیانی که زیر محاصره و بمباران، زخم‌خورده ولی سرافرازند، همان تناقض زنده در برابر تمام «توافق‌نامه»‌هایی که بالای سرشان نوشته شده است. هیچ نمایشی از دیپلماسی نمی‌تواند حقیقت را پنهان کند: میانجیِ مدعی صلح، همان معمار اصلی جنگ است.

احمد شیرزادیان

 

ahmad shirzadian