کیارستمی و فیلم‌هایش، نماینده سینمای ایران در جهان و سفیر فرهنگ و هنر ایران بود. هنوز هم بسیاری، اولین نامی که از سینمای ایران بر زبان می‌آورند، کیارستمی است. ژان لوک گدار، درباره کیارستمی گفته بود: "سینما با دیوید وارک گریفیث آغاز می‌شود و با کیارستمی پایان می‌یابد."

نسرین مقدم- خبر تلخ درگذشت "عباس کیارستمی" سینماگر پرآوازه سینمای ایران، نه تنها هموطنان او در داخل و خارج از ایران را اندوهگین کرد، بلکه بسیاری از سینمادوستان و هنرمندان سینمای جهان را تحت تاثیر قرار داد.

تمامی رسانه های دنیا با مخابره خبر درگذشت وی، از فیلم ها و آثار این هنرمند به عنوان گنجینه های ارزشمند سینمای جهان نام برده و فقدان او را ضایعه ای جبران ناپذیر در عرصه هنر هفتم دانسته اند.

شبکه خبری "یورو نیوز" خبر درگذشت کیارستمی را در صدر اخبار مهم روزانه خود قرار داده و از کیارستمی به عنوان یک کارگردان صاحب سبک جهان و "پدر سینمای ایران" نام برد.

روزنامه "نیویورک تایمز" آمریکا نیز با انتشار گزارشی مفصل از کیارستمی، او را کارگردان "تحسین برانگیز" سینمای ایران و جهان دانست.

خبرگزاری "آسوشیتد پرس" با انتشار گزارشی مفصل درباره درگذشت کیارستمی، او را "مشهور ترین چهره و کارگردان تاریخ سینمای ایران" دانسته و نوشت: "او در طول عمر بیش از 40 ساله هنری خود دهها فیلم ساخت. مشهور ترین فیلم او "طعم گیلاس" بود که جایزه نخل طلای جشنواره کن را از آن خود کرد. فیلمی که خود او معتقد بود سرشار از انگیزه زندگی است."

"مارتین اسکورسیزی" کارگردان آمریکایی نیز به خبر درگذشت کیارستمی واکنش نشان داده و به او ادای احترام کرد. اسکورسیزی در یادداشتی که در اختیار "هالیوود ریپورتر" قرار داده، کیارستمی را یک "جنتلمن واقعی" و "یکی از بهترین هنرمندان ما" توصیف کرده است.

روزنامه "گاردین" با انتشار گزارشی به خبر درگذشت کیارستمی واکنش نشان داد و این کارگردان صاحب نام ایرانی را جزء نامدارترین کارگردانان سینمای حال حاضر جهان دانست. این روزنامه که در سال 2003 کیارستمی را بزرگ ترین کارگردان غیر آمریکایی جهان لقب داده بود، درباره خبر درگذشت وی نوشت: "عباس کیارستمی داستان نویس مرموز و ظریف و علاقمند به روابط انسانی و فیلمسازی که داستان هایش به نحوی به جهان واقعی و نه خارج از آن منحصر بود، درگذشت.

"برنامه سازمان ملل متحد در ایران در حساب توئیت خود نوشت: "خانواده ملل متحد در ایران عمیقاً از مرگ عباس کیارستمی فیلمساز سرشناس، غمگین است".

کیارستمی در اول تیرماه سال 1319 ( 21 ژوئن 1940 .م ) در تهران به دنیا آمد. نخستین تجربه هنری او نقاشی بود و او این هنر را تا پایان دوران نوجوانی همچنان ادامه داد تا آنجا که در سن 18 سالگی توانست در یک مسابقه نقاشی برنده جایزه شود. او در دانشگاه بیشتر به فراگیری نقاشی و طراحی گرافیک پرداخت و در هنگام تحصیل برای تأمین هزینه‌های زندگی، به عنوان پلیس راهنمایی رانندگی مشغول به کار شد. کیارستمی سالها به عنوان نقاش تبلیغاتی به کار طراحی جلد کتاب، پوستر و آگهی‌های بازرگانی پرداخت و طی سالهای پیش از انقلاب حدود 150 آگهی بازرگانی برای تلویزیون ایران ساخت.

در سال 1348 شمسی(1969م) هنگامی که موج نوی سینمای ایران با فیلم "گاو" ساخته داریوش مهرجویی آغاز شد، کیارستمی کمک کرد تا بخشی برای فیلمسازی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تهران ایجاد شود.

او 12 فیلم در سالهای پیش از انقلاب ساخت و سبکی از فیلمسازی واقع گرا را در سینمای ایران پایه گذاری کرد. کیارستمی از جمله کارگردانانی است که پس از انقلاب اسلامی در ایران ماند و بر این باور بود که تصمیم به ماندن، مهم‌ترین تصمیم او برای زندگی حرفه‌ای اش بوده است. او می‌گفت که حضور همیشگی اش در ایران و ملیت ایرانی اش، توانایی او در ساخت فیلم را دو چندان کرده است. وی در این باره گفته است: "اگر درختی را که ریشه در خاک دارد از جایی به جای دیگر ببرید، آن درخت دیگر میوه نمی‌دهد و اگر بدهد آن میوه دیگر به خوبی میوه‌ای که در سرزمین مادری اش می‌تواند بدهد نیست. این یک قانون طبیعت است. فکر می‌کنم اگر سرزمینم را رها کرده بودم درست مانند این درخت شده بودم."

"طعم گیلاس" یکی از ساخته های معروف کیارستمی در سال 1997 بود که مورد تحسین منتقدان و سینماگران قرار گرفت. کیارستمی جایزهٔ نخل طلایی جشنواره فیلم کن و جایزه بهترین فیلم خارجی انجمن منتقدان فیلم بوستون را در همان سال به دست آورد و مورد تحسین جهانیان قرار گرفت.

مجله "تایم" در سال 2004 این فیلم را به عنوان یکی از 10 فیلم برتر تاریخ جشنواره کن نامید.

کیارستمی در بسیاری از جشنواره‌های فیلم به عنوان داور حضور داشت. وی همچنین تجربه‌های متفاوتی در زمینه‌های مختلف نظیر آهنگسازی، طراحی صحنه، پوستر و لباس، تدوین و حتی بازیگری و رهبری اپرا داشته‌است، علاوه بر آن کیارستمی در زمینه عکاسی طبیعت شناخته شده‌ است و چند کتاب از ادبیات کلاسیک ایران به نام‌های "حافظ به روایت عباس کیارستمی" و "سعدی از دست خویشتن فریاد" را منتشر ساخته‌ است.

نمایشگاه‌های عکس کیارستمی در ایتالیا، انگلستان، ژاپن، چین و موزه هنرهای معاصر تهران برپا شده است. در حراجی کریستی دبی در سال 2008 ، عکسی از کلکسیون عکس‌های عباس کیارستمی به قیمت حدود 130 هزار دلار فروخته شد.

کیارستمی رهبری دو گروه اپرا را نیز در شهرهای پاریس و لندن به عهده داشت.

کیارستمی در سال های اخیر، کارگاه‌های آموزشی متعددی را در شهرهای مختلف ایران و خارج از کشور برای هنرجویان برگزار کرد. او زمانی به فرانس پرس گفته بود: "هر سال در چهار یا پنج کارگاه که هر کدام ده روزی به طول می‌انجامد، شرکت می‌کنم و هر بار سعادت بزرگی برای من است. بسیار مشتاق و بی تاب برای این کار هستم؛ چون همیشه علاقه‌مندم از زمان خود استفاده‌ کنم. زمانی از خودم احساس رضایت دارم که به این جوان‌ها بیاموزم و مطمئن هستم همان اندازه که به جوانان تدریس می‌کنم از آن‌ها یادمی‌گیرم."

او در مصاحبه‌ای گفته بود: "در تمام فیلم‌ها خواسته‌ام اینست که تصویری مهربان‌تر و صمیمی تر از انسانیت و کشورم را به نمایش بگذارم."

بسیاری از فیلم‌هایش به ویژه فیلم‌های کوتاه او، روی لبه میان سینمای مستند و داستانی پیش می‌رفت. با این حال خودش قائل به مرزبندی میان سینمای مستند و داستانی نبود و می‌گفت که همه این‌سال‌ها تلاشش این بوده که همان "مرز باریک میان مستند و داستانی" را هم از میان بردارد.

او می گفت: "فیلم بد، فیلمی است که باور پذیر نیست و فیلم خوب فیلمی است که باور پذیر باشد. باور پذیر نه به این معنی که حتماً باید سبک و سیاق رئال را در نظر بگیریم. شرط اول این است که تماشاگر باید آن چیزی که ما به او ارائه می‌کنیم را باور کند."

سبک فیلم سازی کیارستمی را نمی‌توان با کارگردان های دیگر مقایسه کرد. هر گونه تلاشی برای قرار دادن سبک او در یکی از ژانر‌های موجود بیهوده خواهد بود. کیارستمی از آن رو که از هیچ کارگردان و یا سبک هنری دنباله روی نکرد، با تجربه‌های کوچک راه خود را یافت و گام به گام و همگام با زندگی هنر خود را آفرید و سبک خود را به وجود آورد.

هنر او بازتاب واقعیت‌های موجود در اجتماع بود که از عدسی‌های ضخیم عینک او عبور کرده‌اند تا بیننده وجوه پنهانی آنها را ببینید و واقعیت های نهفته در روابط اجتماعی را لمس کند.

کیارستمی دوربین خود را با دید مردم تنظیم می‌کرد تا زندگی را از همان زاویه‌ای ثبت کند که انسانها آن را تجربه می‌کنند و ریتم فیلم را تا آنجا که ممکن بود با آهنگ زندگی، آن چنان که در واقعیت جاری است، تطبیق می‌داد.

در فیلم‌های عباس کیارستمی، هیچ قهرمانی وجود ندارد که دست به کار‌های ما فوق بشری بزند. او عامدانه بازیگران غیرحرفه‌ای را در فیلم‌هایش به کار می‌گرفت و همین از پیدایش هر نوع نقش‌آفرینی غیرواقعی جلوگیری می‌کرد.

بیننده نیز نه برای تماشای یک بازیگر معروف و زیبا، بلکه برای دیدن فیلم عباس کیارستمی به سینما می‌رفت و همچنان خواهد رفت.

انسان برای او موجودی اجتماعی با آرزو‌ها و نیاز‌های خود بود که برای رسیدن به این آرزوها و بر آوردن آن نیاز‌ها نیازمند داشتن روابط اجتماعی با دیگر انسانها است. کودکان و زندگی آنها، بخش بزرگی از دل مشغولی‌های او بود و بیهوده نیست که کار‌های او برای کانون پرورش فکری کودکان و نو جوانان از به یاد ماندنی‌ترین تولیدات کانون است.

ویژگی‌های آثار کیارستمی را می توان در واقع‌گرایی و سادگی در عین پیچیدگی و همچنین نوعی شیفتگی بین روح و جسم بشری خلاصه کرد. منتقدانی همچون "آدریان مارتین"، سبک فیلمسازی او را هندسی می‌دانند؛ مانند ارتباط الگوهای زیگزاگی در چشم‌اندازها و مناظر هندسی فیلم با زندگی واقعی و نیروهای جهانی.

فلاش‌بک‌هایی که در مسیرهای پر پیچ و خم جاده های فیلمهای او دیده می‌شود، ذهن بیننده را به طور نمادین به سمت فیلمهای قبلی او سوق می‌دهد.وی پس از انقلاب اسلامی 29 فیلم را کارگردانی کرد و خالق فیلم‌های ماندگاری چون "طعم گیلاس"، "گزارش"، "خانه دوست کجاست؟"، "مشق شب"، "باد ما را خواهد برد"، "زندگی و دیگر هیچ"، "کلوزآپ، نمای نزدیک" و "زیر درختان زیتون" بود و در جشنواره‌های جهانی نزدیک به یکصد جایزه معتبر را کسب کرد.

برای سینمای ایران، عباس کیارستمی نام یگانه‌ای بود. کسی که مسیر موفقیت‌های بین‌المللی‌ در عرصه سینمای ایران هموار کرد و پایه‌گذار دورانی شد که سینمای انسانی مترادف نام سینمای ایران شد. تصویر کودکی دوان در یک مسیر پرپیچ و خم روستایی، برگرفته از فیلم "خانه دوست کجاست" تا سال‌ها یادآور نام ایران بود.

این تصویر البته سرآغاز پردامنه‌ترین بحث‌ها و مجادله‌های فرهنگی چند دهه اخیر ایران درباره دلایل موفقیت‌های بین‌المللی سینمای ایران هم شد.

تا پیش از موفقیت‌های اصغر فرهادی و آثارش، عباس کیارستمی به تمامی، صاحب عنوان فیلمساز جهانی سینمای ایران بود. کسی که جدا از همکاری با سینماگران شناخته شده بین‌المللی، رهروان و دنباله‌روهایی در سراسر دنیا داشت که متاثر از فیلم‌های او به دنبال روایت جریان ساده زندگی بودند.

تاثیر فیلم‌ها و سبک فیلمسازی او تنها در ایران نبود و ردپای او را در بسیاری از آثار متفاوت و خلاف جریان سینمای کشورهایی چون ترکیه، ژاپن و حتی آمریکا می‌شود ملاحظه کرد.

به گفته نزدیکانش با آنکه در ماه‌های پیش از عمل جراحی، از نظر جسمانی شرایط مساعدی نداشت٬ اما همچنان مشغول فعالیت و در سفر بود. تا اینکه سرانجام پس از مدتها بیماری و از سرگذراندن چند عمل جراحی، در روز دوشنبه 14 تیرماه (5 ژوئیه) در بیمارستانی در پاریس درگذشت.

او در روزگارانی تب زده و لبریز از خشونت، از زندگی حرف زد و فیلمسازان و قصه‌های پرشماری را در سینمای ایران به دنبال خود کشید.

وداع ناگهانی عباس کیارستمی همه را میخکوب کرد.

نام یکی از فیلم‌هایش "زندگی ادامه دارد" بود. اکنون زندگی ادامه دارد اما جای او خالی است و تا همیشه خالی خواهد بود.

روحش شاد