ایران پرس: تقریباً همگان هوشنگ ابتهاج را با نام «ه.ا. سایه» می‌شناسند و یکی از محبوب‌ترین شاعران معاصر میان ایرانیان است.

«یلدا ابتهاج» فرزند هوشنگ ابتهاج، بامداد چهارشنبه در صفحه شخصی اینستاگرام خود اعلام کرد: «سایه ما با هفت هزار سالگان سر به سر شد» و ایچنین خبر درگذشت هوشنگ ابتهاج - ه.ا. سایه - موجی از غم و اندوه را در میان ایرانیان و فارسی زبانان در سراسر دنیا به وجود آورد.

امیرهوشنگ ابتهاج در ششم اسفند ماه سال 1306 شمسی (26 فوریه 1928) در شهر رشت متولد شد. پدر او از بزرگان رشت بود و ابتهاج تحصیلات ابتدایی و قسمتی از دوران متوسطه خود را در رشت خواند و بعد از آن برای ادامه تحصیل راهی تهران شد.

او از دوران کودکی به هنر علاقه داشت و در کنار درس به یادگیری مجسمه‌سازی و نقاشی مشغول بود. به گفته خودش: «در همان هشت تا ده‌سالگی برای غذا پختن حرص می‌زدم. یک بار هم سه ماه تابستان مرا فرستادند پیش یک خانم خیاط. شاید چون در خانه شلوغ می‌کردم. گلدوزی و دِسْمِه‌دوزی هم از او یاد گرفتم. مدت کوتاهی هم پیش «موسیو یرواندی» نوازنده ارکستر سمفونی تهران، مشق ویولن کردم.»

اما بالاخره مسیر زندگی اش را یافت و از همان دوران جوانی سرودن شعر را آغاز کرد. «سراب» اولین مجموعه شعر اوست که با مضامین شعر جدید سرود شده است. گرچه قالب شعرش همان چهارپاره است اما با مضامینی از جنس غزل و بیان احساسات و عواطف شخصی، واقعی و طبیعی بود .

مجموعه شعر بعدی‌اش با نام «سیاه‌ مشق»، شامل تعدادی از غزل‌های او بود که در آنها مهارت اعجاب‌انگیز خود را در سرودن غزل نشان داد تا جایی که گروهی از منتقدین تعدادی از غزل‌های او در این مجموعه را از بهترین غزل‌های دوران معاصر به شمار می‌آورند.

بانگ نی، تاسیان، آینه در آینه، پیر پیرنیان اندیش، یادگار خون سرو و راهی و آهی، از دیگر آثار این شاعر برجسته ایرانی است.

یکی از مهم‌ترین آثار او، تصحیح غزل‌های حافظ با عنوان «حافظ به سعی سایه» است که نخستین بار در سال 1372 شمسی (1994) به‌چاپ رسید. او سال‌های زیادی را صرف پژوهش و حافظ‌‌شناسی کرده بود و این کتاب حاصل تلاش بی وقفه و عشق او به حافظ غزلسرای بزرگ ایران بود. او دراین کتاب با توجه به 30 دست نوشته متعلق به قرن نهم، تصحیح دیوان حافظ را انجام داده است.

تقریباً همگان هوشنگ ابتهاج را با نام «ه.ا. سایه» می‌شناسند و یکی از محبوب‌ترین شاعران معاصر میان ایرانیان است. ابتهاج به دو سبک (کهن و نو) شعر سروده و همین توانایی و هنر، موجب شهرت و محبوبیت او و آثارش شده است.

یکی دیگر از عوامل محبوبیت سایه در میان مردم، همراه بودن او با شرایط اجتماعی و روح زمانه است. او با شعرهایش نشان داده که نسبت به آنچه در جامعه می‌گذرد بی تفاوت نبوده و تمام سعی خود را کرده تا دغدغه‌ها و مشکلات جامعه را با هنرمندی تمام به صورت شعر درآورد.

سایه تنها در زمینه شعر و ادبیات فعالیت نمی‌کرد، بلکه در زمینه موسیقی نیز بسیار توانمند بوده و بین سال های 1350 تا 1356 (1972 تا 1977) «سرپرست برنامه گل‌ها» در رادیو ایران و پایه‌گذار برنامه موسیقی «گلچین هفته» بود. بعد از حادثه‌ خونینی که در جریان حرکت انقلابی مردم در سال 1357 شمسی (1978) در میدان ژاله تهران (شهدای فعلی) از جانب مأموران رژیم پهلوی رخ داد، به نشانه اعتراض به همراه محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی و حسین علیزاده همکاری با رادیو را قطع کرد.

اشعار نو، غزلیات و تصنیف‌های ابتهاج، توسط هنرمندان بزرگ عرصه موسیقی ایران همچون محمدرضا شجریان و شهرام ناظری بارها اجرا شده است. از تصنیف‌های بسیار معروف او می‌توان به «ایران ای سرای امید»، «سپیده» و «تو ای پری کجایی» اشاره کرد.

هوشنگ ابتهاج علاوه بر ادبیات، در زمینه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی فعالیت داشت و جزو مخالفان سرسخت حکومت شاهنشاهی بود. دو مجموعه «شبگیر» و «چند برگ از یلدا» که در سال‌های 1332 شمسی (1953) و 1344 شمسی (1965) منتشر شد، از جمله آثار هوشنگ ابتهاج  با گرایش نقد مسائل اجتماعی - سیاسی است.

سایه شاعری است فصیح و بلیغ و حتی شاید بهتر است بگوییم بسیار فصیح و بلیغ. بخش اعظمی از این ویژگی را با توانایی و چابکی وصف‌ناپذیری مختص خودش، به‌واسطه بیرون‌کشیدن معیارهایی از درون پیشینه ادبیات فارسی کسب کرده است، پیشینه ای با شاعرانی بزرگ که سایه میراث عزیز آنها را به خوبی قدر می دانست.

محتوای اصلی غزلیات، دوبیتی‌ و به صورت کلی اشعار کلاسیک سایه، عاشقانه است و در تمام این قالب‌ها شاهد بیان عشق، احساسات شخصی شاعر، غم دوری و فراق و دیگر مضمون‌های سنتی غزل هستیم.

غزل سایه ضمن برخورداری از احساسی لطیف و شاعرانه، از نظر موسیقی و شکل ظاهری، همان حال و هوای غزل کلاسیک را به ذهن تداعی می کند ولی  دارای نوآوری هایی در خور توجه است . بی تردید بین غزل سنّتی (کلاسیک) و نو تفاوتهای زیادی وجود دارد ؛ برای نمونه ، سیمای معشوق در غزل سنّتی، کلی و ذهنی است و حال آنکه این سیما در غزل نو، ملموس و عینی است؛ از این گذشته، مضمون اصلی در غزل سنّتی اغلب بیان احساسات عاشقانه، به ویژه درد فراق بود؛ اما در غزل نو، موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی، حکمی و فلسفی هم مطرح می شود.

با این حال شاعران بسیاری هستند که با درآمیختن نوآوری و سنّت گرایی، در عین ایجاد انسجامی فراگیر در ساختار و محتوای تمام ابیات غزل، شور عاشقانه و غلیان عواطف را هم حفظ کرده اند که سایه یکی از آنهاست. 

محمدرضا شفیعی کدکنی و هوشنگ ابتهاج

هوشنگ ابتهاج در این نوع غزل، سبک خاص خود را آفرید؛ چرا که شعرش هم روانی و سادگی سخن سعدی را دارد، هم موسیقی جادویی سخن حافظ را و هم شور و هیجان سخن مولانا و در عین حال سخنش امروزی است؛ چنانکه تقریباً در خلوت همه اقشار جامعه راه دارد و زبانش را همه درک می کنند. 

ستاره طلایی با روبانی آبی‌رنگ، شاید نخستین جایزه سایه برای بهترین شعر با موضوع «صلح» باشد که در خانه سعید نفیسی و در حضور نیما یوشیج دریافت می کند .

بیست‌وسومین جایزه تاریخی‌ادبی دکتر محمود افشار یزدی، جایزه دیگری است که این بنیاد در سال 1395  (2016) طی مراسمی به هوشنگ ابتهاج اهداء کرد تا تلاش او در زمینه زبان فارسی و وحدت ملی ادبیات فارسی را ارج نهد.

‌ششمین جشنواره «هنر برای صلح» هم در سال 1397 (2018)، نشان عالی خود را به هوشنگ ابتهاج هدیه کرد تا بیش از نیم قرن تلاش او برای احیای شعر فارسی و موسیقی ایرانی را پاس بدارد.

ابتهاج قبل از ورود به دهه هفتاد شمسی، ایران را با هدف همراهی و زندگی کنار خانواده اش، به ‌مقصد آلمان ترک کرد و در برلین اقامت گزید اما طی این مدت بارها به ایران سفر کرد. 

در دهه هفتاد شمسی به آمریکا و اروپا سفر کرد و به شعرخوانی و سخنرانی درباره دیوان حافظ در شهرهای برکلی، لس‌آنجلس، دالاس، نیویورک، فیلادلفیا، سان‌دیه‌گو و سیاتل پرداخت. ابتهاج با اینکه در خانواده ای نسبتاً مرفه می زیست، اما هیچگاه نسبت به مسائل اجتماعی بی تفاوت نبود.

او از آن هنگام که به دنیای شاعری پا نهاد، نتوانست نسبت به مسائل اجتماعی و اتفاقات و حوادثی که پیرامونش رخ می داد، بی تفاوت باشد. می گفت فرقی نمی کند که در ایران باشد، یا در آلمان و یا حتی در ژاپن. اگرشعری به کله اش بزند، آن را می نویسد و شاعری همیشه با اوست. این ویروسی است که از تن آدم نمی رود. ترسم اینست که در آن دنیا هم دچار شعر گفتن شوم.

سید محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار) و امیرهوشنگ ابتهاج

هوشنگ ابتهاج در شعر «مرگ دگر» درباره مرگ چنین گفته است:

"مرگ در هر حالتی تلخ است

اما من

دوست‌تر دارم چون از ره در‌آید مرگ

در شبی آرام چون شمعی شوم خاموش"

اکنون هوشنگ ابتهاج چون شمعی خاموش شده همان طور که خود می خواسته، اما اشعارش تا همیشه پرفروغ و درخشان بر تارک کاخ بلند زبان و ادبیات فارسی می درخشد.

یکی از اشعار او را با هم زمزمه می کنیم:

- امروز نه آغاز و نه انجام جهان است

 ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است

- گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری

 دانی که رسیدن هنر گام زمان است

- تو رهرو دیرینه سرمنزل عشقی

 بنگر که زخون تو به هر گام نشان است

- آبی که برآسود زمینش بخورد زود

 دریا شود آن رود که پیوسته روان است

- باشد که یکی هم به نشانی بنشیند

 بس تیر که در چله این کهنه کمان است

- از روی تو دل کندنم آموخت زمانه

 این دیده از آن روست که خونابه فشان است

- دردا و دریغا که در این بازی خونین

 بازیچه ایام دل آدمیان است

- دل برگذر قافله لاله و گل داشت

 این دشت که پامال سواران خزان است

- روزی که بجنبد نفس باد بهاری

 بینی که گل و سبزه کران تا به کران است

- ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی

 دردی ست درین سینه که همزاد جهان است

- از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند

 یارب چه قدر فاصله دست و زبان است

- خون می چکد از دیده در این کنج صبوری

 این صبر که من می کنم افشردن جان است

- از راه مرو سایه که آن گوهر مقصود

 گنجی ست که اندر قدم راهروان است.

117

محمدرضا شفیعی کدکنی و هوشنگ ابتهاج
سید محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار) و امیرهوشنگ ابتهاج
سید محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار) و امیرهوشنگ ابتهاج