ایران پرس: 20 سال از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به برج‌های دوقلوی سازمان تجارت جهانی در نیویورک و ساختمان وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) می‌گذرد، حملاتی که بهانه‌ای برای لشگرکشی آمریکا به غرب آسیا تبدیل شد. اکنون سوال این است که دو دهه پس از این رخداد، غرب آسیا چه وضعیتی دارد و تبعات دو دهه حضور نظامی پررنگ آمریکا در این منطقه چه بود؟

از ادعای مبارزه با تروریسم تا قوی‌تر شدن تروریست‌ها در غرب آسیا

پس از حملات 11 سپتامبر 2001، آمریکا در نخستین اقدام به افغانستان حمله کرد. «جورج دابلیو بوش» رئیس‌جمهور وقت آمریکا خطاب به آمریکایی‌ها در حالی که وعده پیروزی در جنگ علیه تروریسم می‌داد، گفت: «ما هیچ تفاوتی بین تروریست‌هایی که این اقدامات را انجام داده‌اند و آن‌ها که پناهگاه‌شان هستند، قائل نمی‌شویم.» پس از افغانستان، با فاصله‌ای دو ساله نوبت به عراق رسید و دولت بوش در مارس 2003 با ادعای مبارزه با سلاح کشتار جمعی به این کشور حمله کرد. عملیات نظامی اولیه علیه عراق موفقیت‌آمیز بود و بوش در اظهارنظری معروف در کمتر از دو ماه پس از شروع حمله اعلام کرد «ماموریت انجام شد.»

دو دهه بعد از این رخدادها در افغانستان عراق، هم تروریست‌ها در منطقه غرب آسیا قوی‌تر شده‌اند و هم سلاح‌های کشتار جمعی بیشتری در اختیار گروه‌های تروریستی قرار گرفته است. نشانه قوی‌تر شدن تروریست‌ها، حمله داعش به نزدیکی فرودگاه کابل در روز 26 اوت یعنی تنها 5 روز پیش از خروج کامل نظامیان آمریکایی از افغانستان است. در این حمله تروریستی علاوه بر ده‌ها افغانی، 13 نظامی آمریکایی نیز کشته شدند. نشانه سلاح‌های کشتار جمعی که در اختیار گروه‌های تروریستی قرار دارد، مربوط به تحولات کشورهای مختلف منطقه به خصوص سوریه است. گروه‌های تروریستی با در اختیار داشتن سلاح‌هایی که عمدتاً ساخت کشورهای غربی به خصوص آمریکا است، عملیات خود را در کشورهای مختلف به ویژه در سوریه علیه غیرنظامیان انجام می‌دهند.

رصد تحولات نشان می‌دهد غرب آسیا دو دهه پس از 11 سپتامبر 2001 به مراتب ناامن‌تر شده و با هرج و مرج بیشتری مواجه است. نوآم چامسکی، دانشمند برجسته آمریکایی به مناسبت فرا رسیدن بیستمین سالگرد ۱۱ سپتامبر، جنگ اعلانی آمریکا ضدتروریسم، گفت: « وقتی آمریکا به افغانستان حمله کرد، پایگاه تروریسم بنیادگرا و رادیکال تنها به گوشه‌ای از افغانستان محدود بود. حالا این پایگاه به سراسر دنیا گسترش پیدا کرده است. چامسکی تاکید دارد: «نه تنها حمله سال 2001 به افغانستان نقض قوانین بین‌المللی بود، بلکه القاعده و تروریسم اهداف اصلی بوش، دیک چنی و دونالد رامسفلد نبودند و نگاه آنها به جنگ‌افروزی در صحنه‌ای بسیار بزرگ‌تر از افغانستان بود. در نهایت اما پس از سال‌ها جنگ علیه جهان، خلف جمهوری‌خواه بوش در کاخ سفید، دونالد ترامپ با همان طالبان صلح کرد و سپس جانشین دموکرات ترامپ در واشنگتن، این پیمان صلح را طوری اجرا کرد که معنایی جز چراغ سبز به بازگشت طالبان به قدرت نداشت.»

از بین رفتن زیرساخت‌ها و پسرفت انسانی و مادی چند دهه‌ای برخی کشورهای منطقه

آمریکا از حملات 11 سپتامبر 2001 بهره گرفت و با وعده دموکراسی و ملت‌سازی به غرب آسیا حمله کرد و مداخله واشنگتن در امور داخلی کشورها نیز آشکارتر و بیشتر شد. جنگ و اشغال افغانستان تنها یک ماه قبل از بیستمین سالگرد ۱۱ سپتامبر خاتمه یافت و بیش از ۲.۳ تریلیون دلار برای ایالات متحده هزینه داشت، رقمی که نیم تریلیون دلار دیگر سود وام دریافت شده برای جنگ و ۲۳۳ میلیارد دلار به منظور مراقبت از حدود ۲۱۰۰۰ کهنه سرباز مجروح شده در افغانستان را شامل نمی‌شود. در این جنگ، ۲۳۲۵ نظامی آمریکایی و ۱۱۴۴ نیروهای متحدان آمریکا کشته شدند. علاوه بر این، ۸۵۰۰۰ نفر از جنگجویان مخالف و ۷۰۰۰۰ غیرنظامی افغان را هم باید به تلفات اضافه کرد. جنگ عراق، بر اساس ارزیابی دو اقتصاددان سرشناس آمریکائی، «ژوزف استیگلیز» و «لیندا بیلمز» در کتاب «هزینه واقعی جنگ عراق» ۳ هزار میلیارد دلار برآورد شده است. در این جنگ، بیش از ۴۵۰۰ سرباز آمریکایی جان خود را از دست داده و بیش از ۳۲۰۰۰ نفر زخمی  شده‌اند. بالغ بر ۲۰۰ هزار غیرنظامی عراقی هم کشته شدند و اقتصاد و زیرساخت‌های این کشور که روزگاری یک قدرت عربی در منطقه غرب آسیا بود در اثر سال‌ها جنگ ویران شد.

آمارهایی که از هزینه جنگ آمریکا علیه افغانستان و عراق ارائه می‌شود عمدتاً هزینه آمریکا است و کمتر به هزینه‌هایی که این کشورها متحمل شدند، اشاره می‌شود، اما واقعیت این است که این کشورها دهه‌ها پسرفت کرده‌اند. زیرساخت‌ها در این کشورها از بین رفته، نخبگان فرار کرده‌اند، شورش‌های اجتماعی در اثر کمبود و ضعف خدمات اجتماعی به بخشی از تحولات روزمره این کشورها تبدیل شده و امنیت نیز دغدغه جدی برای این کشورها است. این کشورها به نوعی با خلاء قدرت مواجه شده‌‌اند و گروه‌های تروریستی حضور پررنگی در این کشورها دارند و حتی فرهنگ در برخی از مناطق این کشورها تحت تاثیر تفکرات گروه‌های تکفیری قرار گرفته است.

با گذشت دو دهه در برخی از کشورهای منطقه نه تنها اثری از دموکراسی نیست بلکه رسماً پروژه ملت‌سازی نیز با شکست مواجه شده است. «لوئیس سیمون» مدیر دفتر اندیشکده الکانو در بروکسل معتقد است: «سقوط افغانستان، پایان عصر مبتنی بر باور غربی در طراحی دولت‌سازی از مسیر مداخلات نظامی است. تحولات افغانستان، محدودیت‌های مدل مداخله و به عبارت دیگر شکست این رویکرد را نشان می‌دهد. آمریکا و به طور کلی غرب به عنوان سنگ بنای تلاش‌ها در ایجاد دموکراسی‌های همسو و همفکر خود، هزینه‌های هنگفت انسانی، اقتصادی و مالی را اختصاص داده و بر کشورهای مقصد نیز تحمیل کردند که هیچ دستاورد و پیشرفت ملموسی در پی نداشته است.»

رشد افراط‌گرایی در غرب آسیا و افزایش تمایلات ضد آمریکایی در منطقه

یکی از تبعات مهم لشگرکشی و مداخله دو دهه‌ای آمریکا در غرب آسیا، رشد افراط‌گرایی بود. دهها گروه در غرب آسیا شکل گرفت که تفکرات و رفتارهای افراط‌گرایانه دارند. رشد افراط‌گرایی که به تعبیر محمود یزدان فام، استاد دانشگاه، «با همه شکست‌هایی که متحمل شده، مرزهای ملی و منطقه‌ای را در نوردیده و همچنان تهدیدی جدی علیه همه کشورهای جامعه بین‌المللی به شمار می‌آید»، سبب شد غرب آسیا به سمت ناامنی بی‌سابقه‌ای حرکت کند و علاوه بر آن همزیستی و صلح در میان کشورهای منطقه به خصوص قدرت‌ها کاهش یافته است. سید رسول موسوی در توییتی به مناسبت فرا رسیدن  بیستمین سالگرد حادثه یازده سپتامبر نوشت : «از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تا ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۱ دنیا چه تغییری کرده است ؟ چه خیال پردازی‌ها که درباره جهان امن‌تر، آزادتر، توسعه‌یافته‌تر، همگراتر و غربی شده‌تر نشد، اما امروز کجا هستیم ؟ پاسخ را در افغانستان بیابیم. از کجا شروع شد و بعد از این همه جنگ و کشتار و... الان کجاست ؟»

نکته حائز اهمیت این است که دو دهه نظامی‌گری و مداخله آمریکا در غرب آسیا، افراط‌گرایی و ناامنی گسترده را برای این منطقه در پی داشته است، اما اکنون کشورهای منطقه، خود باید در جهت مقابله با این تهدیدهای جدی عمل کنند. تجربه دو دهه حضور آمریکا در غرب آسیا نشان داد قدرت‌های فرامنطقه‌ای نه تنها دغدغه امنیتی برای این منطقه راهبردی ندارند بلکه اساساً منافع خود را در ناامنی این منطقه جستجو می‌کنند. تنها نگاهی به فروش تسلیحات به کشورهای منطقه غرب آسیا، این موضوع را به خوبی نشان می‌دهد. امروز حدود 47 درصد از سلاح‌های آمریکایی به غرب آسیا صادر می‌شود، این درحالی است که عربستان در صدر فهرست واردکنندگان سلاح‌های آمریکایی قرار دارد. حدود 24 درصد از کل صادرات تسلیحات آمریکا به عربستان سعودی انجام می‌گیرد. موسسه مؤسسه بین‌المللی تحقیقات صلح استکهلم (سیپری) نوشت آمریکا بین سال‌های 2001 تا 2020 حدود 74 درصد سلاح‌های مهم افغانستان را تأمین کرد که ارزش صادراتی آن بین سال‌های 2016 تا 2020، 64 برابر بیشتر از سال 2001 تا 2005 بود.

نکته پایانی اینکه؛ دو دهه پس از 11 سپتامبر 2001، غرب آسیا با دولت‌های ضعیف شده به خصوص در سوریه و عراق، دو قدرت عربی گذشته، واگرایی بی‌سابقه میان قدرت‌های اسلامی، نگرانی جدی درباره تداوم تهدید گروه‌های تکفیری تروریستی، زندگی‌ها و روابط اجتماعی فروپاشیده در سطح جامعه، شدت گرفتن نظامی‌گری و فاصله گرفتن از امنیت روانی و غیرنظامی، و همچنین نزدیک شدن کشورهای عربی به رژیم اسرائیل و به حاشیه رانده شدن موضوع فلسطین در جهان عرب است. در چنین فضایی، تمایلات و احساسات ضد آمریکایی در منطقه نیز به شدت افزایش یافته است و افکار عمومی درباره جنایت‌های مداخله و نظامی‌گری آمریکا در منطقه آگاه شده است. // 114

نویسنده: سید رضی عمادی