این فاجعه در میان شور و شوق مردم فقیر حلبچه در روزهای منتهی به عید کهن نوروز و جشن خیزش و حیات دوباره طبیعت رخ داد.
فاجعه ای که رویش درختان را بر کوچه و برزن شهر کوچک و کوهستانی حلبچه خشکاند و ناله نوزادان را بر سینه مادران خاموش کرد.
در بهار آن سال، حلبچه زیر «دود و زخم»، به سبزه ننشست.
16 مارس 1988 میلادی(25 اسفند 1366)، هواپیماهای رژیم بعثی عراق به دستور صدام معدوم، گرد مرگ بر حلبچه پاشیدند و دیری نپایید که 5 هزار مرد و زن و کودک چون برگ خشک و باران نزده، در غربتی خاموش برای آخرین بار چهره برخاک دیارشان نهادند.
آنان که از پس این فاجعه ماندند با زخمهای مانده در گلوی شان، هر ساله، تاریخ مرگبار جنایت علیه بشریت را ورق زدند و در فراق قربانیان، اشک حسرت ریختند، حسرت از آنکه دیدند چگونه در عالم بازیگران قدرت، جان انسانها مانند پیاده های صفحه شطرنج، کم ارزش است.
حادثه حلبچه، تنها بازگوی کشتار مردمی به دست دیکتاتوری بی رحم نیست، بلکه چون وقایع هیروشیما و ناکازاکی، نماد فصلی سیاه از تاریخ سیاسی و جنگی نامتعارف و برآمده از بستر سیاست غرب و مماشات سازمانهای بین المللی با سفاکان است.