ساختار این داستانها عموما بر مبنای زندگی واقعی شخصیت هایی ساخته شده که با بیرحمی و شقاوت هرچه تمامتر به سراغ قربانیان خود می روند. نکته مهم در این داستانها ضعف و ناتوانی پلیس در مقابله با اینگونه جنایت ها است و اینکه در برخی موارد حتی متهم اصلی نیز پیدا نمی شود. محتوای داستان اصلی نمایش داده شده در این آثار اما احساس ناتوانی افراد قربانی خشونت در مقابل قاتلین سریالی است در شرایطی که پلیس نیز امکان مقابله با فرد جنایتکار را ندارد.
سکوت بره ها، روایتی از خشونت افراطی در جامعه آمریکا
درام "سکوت بره ها" ( (The Silence of the Lambsنوشته "توماس هریس" Thomas Harris) ) نویسنده آمریکایی است که "جاناتان دمی" (Jonathan Demme) فیلمی بر اساس این داستان را سال 1991 کارگردانی کرده است. در این روایت خشونت بار " کلارنس استرلینگ" با بازی جودی فاستر (rJodie Foste) کارآموز زن در پلیس "اف بی آی" بدنبال قاتل زنجیره ای با نام "بیل بوفالو" است که پوست قربانیان خود را می کند.
کلارنس در مسیر تحقیقات خود به دکتر "هانیبال لکتر" با بازی آنتونی هاپکینز (Anthony Hopkins) می رسد که او نیز قاتل زنجیره ای دیگر است که با روش کار قاتل اصلی داستان " بیل بوفالو " آشنایی دارد. هانیبال، هرچند پلیس زن را در تحقیقات کمک می کند اما نهایتا با کشتار بیرحمانه ای از بازداشتگاه فرار می کند. کلارنس، به هدف خود می رسد و قاتل زنجیره ای را می کشد اما هانیبال لکتر از آمریکا خارج می شود و در نمای آخر فیلم با کلارنس تماس می گیرد.
داستان فیلم روایتگر خشونت فزاینده در جامعه و ناتوانی پلیس آمریکا برای مقابله با پرونده های جنایی است. یکی از صحنه های تکاندهنده فیلم سکانسی است که کلارنس به خانه مخوف بیل بوفالو می رود و در تاریکی محض به قاتل تیراندازی می کند.
زودیاک، پرونده ای پر ابهام از زندگی یک قاتل سریالی
"دیوید فینچر" (David Fincher) کارگردان آمریکایی، سال 2007 فیلم زودیاک (Zodiac) را بر اساس کتاب "رابرت گری اسمیت" ( Robert Graysmith ) با بازی " جک گیلنهال" ( Jake Gyllenhaal ) ساخت. این فیلم داستان واقعی از زندگی یک قاتل زنجیره ای است که با نام زودیاک شناخته می شد.
قتل های زودیاک از سال 1969 میلادی درایالت کالیفرنیا آغاز شد و بیش از یک دهه طول کشید درشرایطی که باوجود تعدد قربانیان ماموران پلیس و کارگاه ها نیز در شناسایی قاتل ناتوان بودند. کارگردان فیلم نیز وحشت و تجربه خودش از زودیاک در دوران نوجوانی را روایت کرده است. فرد قاتل نامه های خود را به مطبوعات مختلف می فرستاد و پلیس از قتل حدود 40 نفر در رابطه با این پرونده خبر می داد.
" زودیاک" در هر قتلی از سلاحی متفاوت استفاده می کرد و همین موضوع سردرگمی و ناتوانی پلیس برای شناسایی او را تشدید می کردند. افراد مختلفی در این پرونده بازداشت شدند اما تحقیقات پلیس به نتیجه نرسید و شکست خورد. سرانجام فردی که یکی از مظنونین اصلی بود سال 1991 فوت کرد و پیش از آن پلیس از اثر انگشت او در قتل ها حدس می زد که قاتل اصلی او باشد.
قصاب میلواکی، از کشتار بیرحمانه تا سلاخی انسانها
" جفری دامر"، ( Jeffreyl Dahmer ) که مطبوعات او را به عنوان قصاب میلواکی نیز معرفی می کردند بین سال های 1978 تا 1991 که بازداشت شد حدود 20 نفر را به قتل رساند. دامر را یکی از قربانیانش که از دست او فرار کرد به پلیس معرفی کرد. دامر، مدتی نیز در ارتش آمریکا خدمت می کرد و سه سال پس از بازداشت یکی از همسلول هایش در زندان او را کشت. بازداشت جفری دامر، موجی از وحشت در جامعه آمریکا ایجاد کرد به ویژه اینکه گزارش هایی در مورد آدمخواری او نیز منتشر شده بود هرچند خودش تکذیب می کرد. یکی از فیلم هایی که در مورد زندگی او ساخته شده فیلم " دوست من دامر " ( ( My Friend Dahmerاست که زندگی او در دوران نوجوانی و نحوه شکل گیری شخصیت او از درگیر های خانوادگی و خشونت جامعه را به تصویر می کشد. کارگردان این فیلم که سال 2017 ساخته شده " مایک مایرز " ( Marc Meyers ) است و " راس لینچ " ( Ross Lynch ) نیز نقش دوران نوجوانی جفری دامر را بازی می کند. این فیلم داستان خشونت ها و قتل های دامر نیست بلکه بیانگر خشونت جامعه و خانواده او است که منجر به شکل گیری شخصیت یک جنایتکار می شود.
جنایت های شرورانه قاتل سریالی و ناتوانی پلیس
" تد باندی"، ( Ted Bundy ) با اتهام چند فقره قتل بازداشت می شود درشرایطی که خودش را متهم نمی داند و به قتل ها اعتراف نمی کند. دادگاه و روند رسیدگی به اتهامات تدباندی چند سال طول می کشد و در نهایت سال 1989 میلادی به اتهام چند فقره قتل و آزار جنسی اعدام می شود. فیلم " به شدت شرور به طرز تکان دهنده ای شیطانی و پست ( Extremely Wicked, Shockingly Evil and Vile ) به کارگردانی " جو برلینگر " ( Joe Berlinger ) با بازی " زاک افرون " ( Zac Efron ) داستان زندگی تد باندی است که سال 2020 اکران شده است. روایت زندگی تد باندی، ناتوانی سیستم قضایی و پلیس آمریکا را همزمان به نمایش می گذارد، جائیکه متهم در دادگاه وکیل تسخیری خود را عزل می کند و خود به عنوان دانشجوی رشته حقوق در مقابل هیات منصفه از خود دفاع می کند. هرچند رای دادگاه سرانجام منجر به اعدام تد باندی شد اما روند داستان نشان می دهد که پلیس در شناسایی قاتل ناتوان بوده و زنی که متهم را می شناخته او را به پلیس معرفی کرده است.
روایت های سینمایی از آشفتگی پلیس و نظام قضایی آمریکا
آثار سینمایی زیادی، در مورد قتل و جنایات در آمریکا ساخته شده است اما تحلیل داستان این چهار فیلم روند ناتوانی پلیس و دادگاهها در مقابل جنایتکاران را نشان می دهد. موضوع دیگر ناامنی و بحران امنیتی در زندگی شهری در امریکا است که شرایط را برای اینگونه جنایت ها فراهم می کند. هرچند " راجر ایبرت " ( Roger Ebert ) منتقد سینمایی مشهور آمریکایی در مقدمه " کتاب کوچک کلیشه های هالیوود" به این موضوع اشاره می کند که " گاهی اوقات فکر میکنم سیستم هالیوود فیلمسازها را ترغیب میکند تا مصالحی را که در اختیار دارند بیش از حد ساده و قابلفهم کنند"، اما باید به این واقعیت اشاره کرد که به تصویر کشیدن جنایت های قاتلین سریالی نه بخشی از کلیشه های سینمایی و روایت ساده داستان از جنایت ها بلکه واقعیتی از درون جامعه آمریکا است.
نویسنده: احسان شاه ابراهیم
118
بیشتر بخوانید:
سینمای شرق و روایت های جنگی متفاوت از هالیوود
دو روایت هالیوودی از مصائب نژاد پرستی به سبک آمریکایی
جنگ روایتی هالیوود و شبکههای اجتماعی علیه حشدالشعبی