ایران پرس- همسو شدن عربستان سعودی و برخی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس با مغرب را می توان نتیجه هماهنگی این کشورها با اسرائیل و آمریکا علیه ایران دانست.

«محمّد لواتی» سردبیر روزنامه المستقبل چاپ مغرب در مقاله ای که در پایگاه خبری المیادین لبنان منتشر شد، می نویسد که این کشورها (کشورهای عربی حوزه خلیج فارس) شبانه روز بر این نکته تاکید دارند که ایران دشمن اصلی آنهاست نه اسرائیل. اما این سخن، کلامی نادرست است.

در این مقاله به نقل از «دیوید هرست» کارشناس بریتانیایی آمده است: با وجود آن که کشورهای مستبد (عربی) حوزه خلیج فارس در استفاده ابزاری از اسلام و علمای دین برای تثبیت دیکتاتوری و تقویت مشروعیت خود، کوتاهی نمی کنند، اما وعاظی که عقیده و اقدامات آنها را تایید نمی کنند، حامیان تروریسم خوانده می شوند.

پول های عربستان؛ علت اصلی دشمنی مغرب با ایران

مغرب با قرار گرفتن در صف عربستان سعودی علیه ایران و حزب الله (لبنان)، مرتکب اقدامی نادرست شد و با قطع روابط خود با این کشور، فقط به اوامر عربستان سعودی، آمریکا و اسرائیل عمل کرد.

به طور قطع مغرب از نظر مالی از سوی عربستان سعودی تطمیع شده است. بر اساس اطلاعات محرمانه، عربستان سعودی به مغرب پیشنهاد معامله تسلیحات آمریکایی را ارائه داده و قرار شد تا همانند مصر، ریاض بهای این معامله را بپردازد.  

همچنین اطلاعاتی درباره مشکلات داخلی مغرب وجود دارد که نشان می دهد این کشور نیز ممکن است به تحولات بهار عربی دچار شود. جنبش های مردمی که بیشتر از یک سال پیش تاکنون در مغرب آغاز شده است و همچنین تاکید بر عدالت اجتماعی، ایجاد اشتغال و همچنین تایید هویت فرهنگی آمازیغ ها (گروهی قومی و بومی مناطق شمال آفریقا، به ویژه در مراکش و الجزایر و تونس و لیبی هستند. این قوم از دوران کهن خود را آمازیغ یا آمازیغِن به معنای آزادمردان می نامیدند)، همگی بخشی از نشانه های تحولات در مغرب است.

اما عربستان از همسو ساختن مغرب با خود، اهدافی را دنبال می کند؛ این در حالی است که عربستان سعودی خود بدترین دوره سیاسی با آمریکا را سپری می کند، زیرا همان طور که «دونالد ترامپ» گفته، وی در ازای دریافت میلیاردها دلار از عربستان سعودی، از این کشور حمایت خواهد کرد.

جنگی جدید در راه است؟

از سویی مشکلات عربستان سعودی با برخی کشورهای حوزه خلیج فارس، شورای همکاری خلیج فارس را نیز دچار اختلال کرده است. مسلما عربستان از طریق این همبستگیِ سست، قصد دارد انقلابی خونین علیه الجزایر به راه انداخته و بتواند وهابی گری خود را که در این کشور و به ویژه در مساجد الجزایر ناکام مانده است، ساماندهی کند.

این مساله، کاملا روشن و شفاف است و نیازی به دلیل و برهان ندارد. عربستان سعودی به بهانه وجود حرمین شریفین در خاک خود، مدعی رهبری جهان عرب و اسلام است در حالی که این کشور، به این اماکن مقدس خیانت می کند. عربستان همچنین ادعا می کند که بیشتر کشورهای جهان عرب بخاطر تبعیت نکردن از وهابیت، مسلمان نیستند و حتی علمای امّی عربستان، مسلمانان دیگر کشورها را کافر قلمداد می کنند زیرا برای وهابیت قربانی نمی کنند.  

هماهنگی و همسو شدن عربستان سعودی و برخی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس با مغرب، نتیجه همسویی این کشورها با اسرائیل و آمریکا علیه ایران است.

این کشورها شبانه روز بر این نکته تاکید دارند که ایران دشمن اصلی آنهاست نه اسرائیل. اما این سخن، کلامی نادرست است.

سوء استفاده عربستان از حرمین شریفین

نکته عجیب تر که کمتر به آن اشاره شده، آن است که با وجود آن که بر اساس دستور اسلام، کشتار مسلمانان حرام است، اما عربستان سعودی از این مساله که حرمین شریفین در خاک این کشور قرار دارد، به عنوان سرپوشی بر روی جنایات خود در یمن استفاده می کند.

بر اساس آیات قرآن، این اقدام عربستان فساد در زمین توصیف می شود و اگر چنین نباشد چگونه می توان این سخن خطیب مکه را تفسیر کرد که گفته بود: آمریکا و عربستان، دو قطب جهان هستند که به رهبری ترامپ و سلمان وهابی، جهان را به سمت سکوی امنیت و صلح هدایت می کنند.

آیا از نظر دینی صحیح است که کشوری (ایران) را با بیش از 80 میلیون نفر جمعیت مسلمان، تکفیر کرد و همانطور که اخیرا مفتی اعظم عربستان سعودی فتوا داد آن را «مجوس و کافر» قلمداد کرد؟

این سخن، نه تنها با اقدام عربستان در پذیرش سالانه 74 هزار حاجی از این کشور که بزرگ ترین بعثه اسلامی را در اختیار دارد، تناقض دارد، بلکه با ادعاهای ریاض در خصوص رهبری جهان اسلام نیز مغایر است.

هیچ کشور عربی از هرج و مرج ناشی از تروریسم بین المللی عربستان سعودی در امان نمانده است و سران این رژیم در سخنرانی های سیاسی خود دروغ پردازی می کنند.

سیطره کوتاه مدت آل سعود بر مغرب

مشکل آن است که عربستان سعودی با سیاست خصمانه اش علیه همه کشورهای اسلامی و عربی، خود را منزوی ساخته و اکنون می کوشد تا با همراهی اسرائیل و توطئه، بار مسوولیت این اشتباه خود را به دوش ایران بیاندازد.

عربستان برای تحقق این هدف خود حتی از حج به عنوان ابزاری برای پرداخت رشوه به کشورهایی مانند سومالی، جیبوتی، سودان و اخیرا هم مغرب استفاده کرده است؛ کشورهایی که از نظر اقتصادی در شرایط سختی به سر می برند. اما به نظر نمی رسد که مغرب پس از دریافت رشوه از عربستان، همچنان تابع این کشور باقی بماند زیرا شرایط محیطی که مغرب در آن به سر می برد، کاملا با محیط خلیج فارس متفاوت است و گرچه مغرب نیز دارای نظام پادشاهی است اما سیاست های آن نیز با سیاست های آل سعود، مغایر است. ملت مغرب بیش از کشورهای عربی خلیج فارس، با محیط شمال آفریقا و همچنین آفریقا ارتباط دارند.

اما چرا الجزایر وارد این بازی صف بندی شده و تلاش شده است تا در کنار محورها قرار بگیرد در حالی که از نظر سیاسی و نظامی به آنها اعتقاد ندارد و سیاست عدم مداخله در امور داخلی کشورها و حتی دفاع از حق سرنوشت ملت های ستمدیده را در پیش گرفته است.

با توجه به این مساله، عربستان سعودی و قطر پیش از آن که از الجزایر برای اعزام نیرو به یمن درخواست کمک کنند، کوشیدند تا درباره طرفین درگیر شفاف سازی کنند. بر این اساس دو افسر عالی رتبه از قطر و عربستان برای انجام این مأموریت، به طور محرمانه راهی الجزایر شدند.

عربستان از طریق تخریب بهای نفت تلاش کرد تا الجزایر را برای موافقت با خواسته های خود، تحت فشار قرار دهد اما ناکام ماند.

الجزایر بر اساس مواضع تاریخی خود، با دامن زدن به آتش درگیری ها حتی اگر به سود این کشور باشد، مخالف است. از نظر الجزایر حمایت از وحدت عربی و حفظ صلح های انسانی، اصلی مقدس به شمار می رود و در این رابطه کارهای بسیاری انجام داده است.

اقدامات صلح جویانه الجزایر

سقوط هواپیمای «محمد الصدیق بن یحیی» وزیر امور خارجه الجزایر در سال 1982 در راه پرواز به ایران برای انجام مأموریت برقراری صلح میان ایران و عراق و ترور وی و چند تن از افسران سازمان اطلاعات الجزایر، نمونه ای از این گونه اقدامات صلح جویانه الجزایر است.

پس از انجام تحقیقات، روشن شد که این هواپیما با موشک ارتش عراق، ساقط شده است اما هنگامی که از «الشاذلی بن جدید» رییس جمهوری وقت الجزایر درباره عدم اطلاع رسانی به مردم درباره دلایل این سانحه سوال شد، گفت، من برای حفظ وحدت امت اسلامی، چنین کاری نمی کنم زیرا تمایلی برای ایجاد تفرقه میان مسلمانان ندارم.

در مقابل، هنگامی که «هواری بومدین» از رجال سیاسی الجزایر برای وارد کردن زبان عربی به سازمان ملل تلاش کرد، عربستان سعودی به بهانه های واهی در مقابل آن ایستاد؛ اما بومدین بدون توجه به این بهانه ها، همه کشورها را با زبان عربی خطاب قرار داد و بدین ترتیب زبان عربی به عنوان زبانی رسمی به سازمان ملل وارد شد.

همچنین در آخرین جمله تلگرافی محرمانه از سازمان سی آی ای که از شهر بنغازی خطاب به «هیلاری کلینتون» ارسال شده، آمده بود: ثروتمندان خلیج فارس، در پشت پرده فتنه غردایه (استانی در جنوب الجزایر) قرار دارند. 

مشکل الجزایر با مغرب در وهله نخست سیاسی نیست زیرا این کشور هنوز روابط سیاسی خود را با مغرب قطع نکرده و همواره تلاش می کند تا با وجود بسته بدون مرزهای مشترک دو کشور که به دلایل متعدد مانند قاچاق مواد مخدر صورت گرفته است، فضای روابط دو کشور را تلطیف کند.134/110

مترجم: زهرا محب احمدی

بیشتر بخوانید:

اتهام زنی عربستان پس از شتابزدگی مغرب در قطع روابط با ایران/ تحلیل

اتهام سازی عربستان علیه ایران؛ جریانی که عربستان را رسواتر می کند/تحلیل

فرافکنی عربستان علیه ایران؛ سیاستی که عربستان را رسواتر می سازد / تحلیل

تکرار ادعاهای بی پایه عربستان علیه ایران این بار به بهانه سناریوی مغرب