ایران پرس - محققان موسسه واتسون در دانشگاه براون به تازگی در اقدامی ابتکاری، نقشه ای از جنگ های بی پایان آمریکا ترسیم و سندی علمی ارائه کرده اند که نشان می دهد جنگ ضد تروریسم در سال 2001 با تهاجم آمریکا به افغانستان آغاز شده و هم اکنون در ابتدای سال 2018 به دست کم 76 کشور جهان سرایت کرده است.

«تام انگلهارت»، نویسنده و بنیانگذار پروژه ی امپریالیسم آمریکایی این نقشه را دستمایه‌ی کنکاش در سیاست های جنگ افروزانه ی آمریکا قرار داده و درپایگاه خبری - تحلیلی لوبلاگ نوشت؛ او در اقدامی از پیش اعلام نشده از هواپیمای شخصی خود پیاده شد و سوار بر هواپیمای باربری سی – 17 بی نشان در سفری سری به پایگاه هوایی بگرام، بزرگترین پادگان نظامی آمریکا در افغانستان پرواز کرد.

انتشار هر خبری درباره ی سفرش تا یک سال پیش از اینکه او کشور را ترک می کرد ممنوع اعلام شده بود.

وی  16 سال پس از آنکه افغانستان در تهاجم نظامی آمریکا آزاد شد به این کشور سفر کرد تا به نظامیان آمریکایی مستقر در افغانستان این خبر خوش را بدهد که یکبار دیگر شمار نظامیان ارتش آمریکا افزایش پیدا خواهد کرد.

«مایک پنس»، معاون رییس جمهوری آمریکا در سخنانی در جمع 500 نظامی آمریکایی، از ارتش آمریکا با نام بزرگترین نیروی کارآمد جهان یاد کرد و و با غرور و افتخاری دروغین گفت، حملات هوایی آمریکا در افغانستان به تازگی افزایش چشمگیری داشته و قسم خورد واشنگتن آمده است که بماند و تا دستیابی به پیروزی نهایی افغانستان را ترک نخواهد کرد.

اما، به گفته ی یکی از شاهدان عینی، واکنش شنوندگان به سخنان پنس نشان از یاس و ناامیدی داشت.

 
تازه ترین فصل از افسانه ژئوپلیتیکی هولناکی

این تازه ترین فصل از افسانه ژئوپلیتیکی هولناکی است که در عصر ما تازه دارد آغاز می شود: یک بار در اکتبر 2001 که اگر بخواهیم خیلی دقیق بگوییم واشنگتن جنگ خود را ضد تروریسم آغاز کرد؛ در آن هنگام تنها یک کشور هدف قرار گرفت، دقیقا همان کشوری که کمی بیش از یک دهه پیشتر، آمریکا جنگی نیابتی و طولانی را ضد اتحاد جماهیر شوروی به پایان رسانید.

واشنگتن در آن جنگ، گروه های بنیادگرای اسلامی تندرویی را تامین مالی و مسلح کرد که از آن جمله جوانی سعودی بود به نام «اسامه بن لادن».

در سال 2001 ، پیامد همان جنگ که به فروپاشی شوروی انجامید، بخش های گسترده ای از افغانستان، نه همه ی بخش ها، زیر یوغ طالبان قرار داشت.

اسامه بن لادن هم آنجا بود و گروهی هم پیرو داشت؛ در ابتدای سال 2002، او به پاکستان گریخت در حالی که بسیاری از همراهانش کشته شده بودند و القاعده، سازمان تحت امر او در بی نظمی به سر می برد.

طالبان هم شکست خورده بود و عاجزانه درخواست می کرد سلاحش را زمین بگذارد و به روستاها بازگردد.

برنامه ریزی آمریکا برای سوء استفاده های بزرگتر در منطقه

به نظر می رسید همه چیز پایان یافته است اما سرخوشی و البته برنامه ریزی برای سوء استفاده های بزرگتر در منطقه تازه آغاز شده بود.

مقام های ارشد دولت «جورج دبلیو بوش» و «دیک چنی»، معاون او خیال پردازانی ژئوپلیتیکی بودند که ایده های توسعه طلبانه ی آنان حد و مرزی نداشت؛ آنچنان که تنها چند روز پس از حملات یازدهم سپتامبر 2001، «دونالد رامسفلد»، وزیر دفاع وقت آمریکا از گروه های شورشی و تروریستی در بیش از 60 کشور دنیا سخن گفته بود.

بوش این نکته را پس از گذشت 9 ماه بار دیگر در مراسم پایان دانش آموختگی گروهی از دانشجویان مورد تاکید قرار داد.

در آن هنگام، جنگی که با دستپاچگی، جنگ جهانی ضد تروریسم نامگذاری کرده بود هنوز هم تنها به یک کشور محدود می شد اما آنان به شدت در تدارک بودند تا این جنگ را خیلی مخرب تر از آنچه می شد تصور کرد و با تهاجم و اشغال عراق و تسلط بر مناطق نفت خیز کره زمین تا می توانند گسترش بدهند.

در سخنانی که در آن هنگام خیلی دقیق بیان شده بود، نیوزویک به نقل از مقامی بریتانیایی که به تیم بوش نزدیک بود نوشت: «همه دارند راهی بغداد می شوند؛ مردان واقعی می خواهند به تهران بروند.»

پس از گذشت سال های سال شاید شگفت زده نشوید که این از جمله آن داستان های بود که این پند اخلاقی «مراقب باشید چه آرزویی می کنید» درباره ی آن کاربرد داشت.

همچنانکه شاید صدها هزار معترضی که در روزهای ابتدایی سال 2003 به خیابان های شهرها و بخش ها در آمریکا ریختند تا مخالفت خود را با تهاجم به عراق اعلام کنند، شگفت زده نشدند؛ و این داستانی است که هنوز تمام نشده است.

طولانی ترین جنگ تاریخ آمریکا در افغانستان

برای شروع، در دوره ی ریاست جمهوری ترامپ، طولانی ترین جنگ تاریخ آمریکا در افغانستان همچنان طولانی تر می شود؛ شمار نظامیان آمریکایی مستقر در آن کشور رو به افزایش است.

حمله های هوایی شدت گرفته اند، طالبان کنترل بخش های گسترده ای از افغانستان را در اختیار دارد، گروهی تروریستی منتسب به داعش با موفقیت هر چه تمامتر در مناطق شرقی افغانستان گسترش پیدا می کند و بر اساس تازه ترین گزارش پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) بیش از 20 گروه تروریستی و شورشی در افغانستان و پاکستان فعالیت دارند.

به عبارت دیگر، پس از گذشت سال ها، جنگ ضد تروریسم را باید تمرینی بی پایان در استفاده از جدول ضرب به شمار آورد و نه تنها در افغانستان.

بیش از یک و نیم دهه پس از آنکه رییس جمهوری آمریکا از 60 کشور یا بیشتر با نام کشورهای هدف یاد کرد، به لطف کار ارزشمند گروهی از خودگذشته در موسسه واتسون برای امور عمومی و بین المللی در دانشگاه براون با نام هزینه های پروژه ی جنگ، بالاخره نمایی مشهود از گستره ی واقعی جنگ ضد تروریسم پیش رو داریم؛ این که مدتی بسیار طولانی منتظر ماندیم باید ما را از ماهیت دوره ی جنگ همیشگی آگاه سازد.

هزینه های پروژه ی جنگ، نه تنها نقشه ای از جنگ ضد تروریسم، 2015-2017  نبود، بلکه تنها نقشه ی نوع خود را تهیه و منتشر کرده است.

در این نقشه، چشم اندازی شگفت آور از جنگ های واشنگتن ضد تروریسم در سراسر دنیا ارائه شده است؛ گستردگی شان، استقرار نظامیان آمریکایی، ماموریت های رو به گسترش برای آموزش نظامیان خارجی در جنگ ضد تروریسم، پایگاه های آمریکایی که این جنگ ها را هدایت می کنند، حملات هوایی و هواپیماهای بدون سرنشین که برای این جنگ ضروری است و نظامیان رزمی آمریکا که برای کمک به تحقق چنین جنگ هایی آموزش دیده اند؛ البته، گروه های تروریستی هم به شکلی سرکشانه و گستاخانه همراه با همین فرآیند گسترش یافته اند.

نگاهی گذرا به این نقشه نشان می دهد که جنگ ضد تروریسم که به شکلی روافزون درگیری های پیچیده تری را شامل می شود، به پدیده ای جهانی و برجسته تبدیل می شود.

این جنگ از فیلیپین با گروه تروریستی وابسته به داعش که به تازگی جنگی تقریبا 5 ماهه را در شهر 300 هزار نفری ماراوی براه انداخت و آن را ویران کرد، آغاز می شود و تا جنوب آسیا، آسیای مرکزی، خاورمیانه، شمال آفریقا و تا عمق غرب آفریقا، جایی که به تازگی چهار نظامی آمریکایی در نیجر جان باختند، ادامه پیدا می کند.

شمار کشورهایی که جنگ ضد تروریسم واشنگتن به گونه ای آنان را درگیر کرده نیز کمتر خیره کننده نیست؛ البته، در ابتدا تنها یک کشور بود یا اگر آمریکا را نیز به شمار می آوردیم این جنگ دو کشور را در بر می گرفت.

اکنون، هزینه های پروژه ی جنگ، 76 کشور یا 30 درصد از کره خاکی را شناسایی کرده است که به نوعی در این درگیری نظامی دخالت دارند.

این یعنی کشورهایی همچون افغانستان، سوریه، عراق، یمن، سومالی و لیبی جایی که حملات هوایی یا هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا در آن خیلی عادی شده اند و نظامیان نیروی زمینی ارتش آمریکا نیز یا مستقیم یا غیر مستقیم در این درگیری ها دخالت دارند.

این موضوع همچنین کشورهایی را شامل می شود که مشاوران آمریکایی به ارتش های محلی یا حتی شبه نظامیان، شیوه های رزمی ضد تروریسم را آموزش می دهند؛ آنچنانکه در نقشه به روشنی دیده می شود این دسته بندی ها اغلب هم پوشانی دارند.

چه کسی از دیدن این که چنین جنگی دلارهای مالیات دهندگان آمریکایی را آنچنان می بلعد که در خیال هیچ کس نمی گنجد شگفت زده می شود؟ آن هم کشوری که زیرساخت هایش آشکارا رو به فروریختن و نابودی دارند.

هزینه های چند تریلیون دلاری آمریکا برای جنگ افروزی

نتایج بررسی جداگانه ای که از سوی هزینه های پروژه ی جنگ در ماه نوامبر منتشر شد، نشان داد بهایی که آمریکایی ها برای جنگ ضد تروریسم تاکنون پرداخته اند به رقم نجومی 5.6 تریلیون دلار افزایش یافته است  اما «دونالد ترامپ» که  به درگیری ها دامن می زند در تازه ترین پیام توییتری خود رقم های تکان دهنده تری منتشر کرد.

او نوشت: «پس از احمقانه هزینه کردن 7 تریلیون دلار در خاورمیانه، هم اکنون وقت آن رسیده است که کشورمان را بازسازی کنیم!».

به نظر می رسد این رقم نیز از برآوردهای هزینه های جنگ برگرفته شده باشد که نشان می دهد سود وام هایی که برای تامین هزینه های جنگ دریافت شده تا نیمه ی قرن 21، رقمی نزدیک به 8 تریلیون دلار به بدهی ملی آمریکا می افزاید.

چنین سخنانی را خیلی به ندرت از زبان سیاستمداران آمریکایی می شنویم؛ زیرا ارزیابی های سال های اخیر از هزینه های انسانی و پولی جنگ به گروه های کوچکی از دانشجویان و فعالان سپرده شده است.

در حقیقت، جنگ ضد تروریسم به گونه ای در نقشه ی کنونی گسترش یافته که تقریبا هیچ بحث جدی در زمینه ی هزینه ها و نتایج آن در کشوردرجریان نیست.

اگر سندی که هزینه های پروژه ی جنگ گردآوری و تنظیم کرده در حقیقت سندی جهنمی باشد فکر می کنم تنها سند جامع و کاملی نیز باشد که از این جنگ تهیه شده است.

تنها برای یک لحظه بیاندیشید؛ ما آمریکایی ها در 16 سال گذشته، هزینه های چند تریلیون دلاری درگیری هایی را تامین کرده ایم که حتی یک نقشه از جنگی را که واشنگتن در آن درگیر است در اختیار نداشته ایم.

درست است که بخش هایی از این درگیری های رو به گسترش را به طور منظم در اخبار می بینیم، گرچه خیلی بندرت این درگیری ها به جز در مواردی که حملات تروریستی در آمریکا یا کشورهای غرب اروپا اتفاق می افتد در سرخط خبرها قرار می گیرند اما در همه ی این سال ها، هیچ یک از شهروندان آمریکایی تصویری از این درگیری عجیب و غریب و دنباله دار را که هیچ پایانی نمی توان برای آن متصور شد، نمی بینند.  

بخشی از این داستان را می توان با توسل به ماهیت جنگ توجیه کرد؛ هیچ خط مقدم یا ارتشی به سوی برلین در حال پیشروی نیست، هیچ مهماتی بر سر ژاپنی ها فرو نمی ریزد.

در جنگ کنونی عقب نشینی آشکار مشاهده نکرده ایم، گرچه پس از ورود پیروزمندانه به بغداد در سال 2003، پیشروی های آنچنانی هم نداشته ایم.

حتی ترسیم نقشه ای از اجزای این جنگ نیز مشکل بود و هنگامی که نیویورک تایمز در ماه اوت نقشه ای از قلمروهای تحت کنترل طالبان در افغانستان منتشر کرد، تصویری پیچیده را شاهد بودیم که چندان تاثیری بر جا نگذاشت البته در کل در همه ی این سال ها مردم را به هر شیوه ای که می شد کنار گذاشتند، حتی زمانی که کسی می خواست پیشرفت جنگ ها و درگیری های بی پایان، زیر سرفصل جنگ ضد تروریسم را دنبال کند.

اجازه بدهید این را تکرار کنم، تقریبا 17 سال پیش تنها یک کشور درگیر جنگ ضد تروریسم بود اما اکنون 76 کشور درگیر شده اند و این رقم همچنان افزایش پیدا می کند.

در ضمن شهرهای بزرگ و باستانی به خرابه تبدیل شده اند، ده ها میلیون انسان آواره شده اند، میلیون ها آواره، هنوز هم مرزهای کشورها را در می نوردند، زمین های بسیاری خالی از سکونت می شود، گروه های تروریستی در بخش های مهمی از کره خاکی به نام های برند دست یافته اند و دنیای آمریکایی همچنان رو به نظامی گری پیش می رود.

چنین جنگی را می توان گونه ی تازه ی جنگ جهانی همیشگی دانست؛ موفقیت های واشنگتن در این جنگ ها چندان مهم نیست.

از تهاجم به افغانستان در سال 2001 گرفته تا اشغال بغداد در سال 2003 تا نابودی خلافت داعش در سوریه و عراق که به تازگی اتفاق افتاد، درگیری ها همچنان شدیدتر می شوند؛ هنوز هم جنگنده های آمریکایی دارند بخش هایی از سوریه را بمباران و موشک باران می کنند.

هم اکنون در دوره ای قرار داریم که ارتش آمریکا ابتکار عمل را از آنچه که پیشتر سیاست خارجی خوانده می شد، می ستاند و وزارت امور خارجه دارد کوچک تر و کوچک تر می شود.

استقرار نظامیان آمریکایی در 149 کشور جهان

نظامیان عملیات ویژه ی ارتش آمریکا در سال 2017 در 149 کشور جهان مستقر شده بودند و آمریکا، نظامیان بسیاری را در بسیاری از پایگاه های جهان در روی زمین مستقر کرده که حتی پنتاگون هم نمی تواند مکان دقیق استقرار 44 هزار نظامی آمریکایی را مشخص کند.

در حقیقت، شاید هرگز راهی نباشد که نقشه ای واقعی از تحرکات نظامی ارتش آمریکا تهیه کرد اما آنچه که هزینه های پروژه ی جنگ تهیه کرده، اثری منحصربه فرد به شمار می آید.

نخستین بودجه ی پنتاگون در دوره ی نخست ریاست جمهوری ترامپ که به اتفاق آرا و پشتیبانی هر دو حزب حاکم در کنگره به تصویب رسید و رییس جمهوری آن را امضا کرد رقم سرسام آور 700 میلیارد دلار است.

در ضمن، سران ارتش آمریکا و رییس جمهوری این کشور در حالی که دارند به درگیری ها در کشورهایی همچون نیجر، یمن و سومالی تا افغانستان دامن می زنند برای همیشه در پی جنگ افروزی و ایجاد درگیری های بیشتر هستند.

برای نمونه ، ژنرال «رابرت نلر»، یکی از فرماندهان نیروی دریایی ارتش آمریکا به تازگی در سخنانی که در جمع نظامیان آمریکایی در نروژ ایراد کرد، با اشاره به کشورهای روسیه، چین، ایران و کره شمالی گفت: «جنگ های بزرگ دیگری در راه است. امیدوارم اشتباه کنم اما جنگ دیگری پیش رو داریم.»

در ماه دسامبر، ژنرال «اچ آر مک مستر»، مشاور امنیت ملی دولت ترامپ سخنانی مشابه درباره ی احتمال بروز جنگ که شاید ماهیت هسته ای داشته باشد به «کیم جونگ اون»، رهبر کره شمالی هشدار داد.

در ضمن، در کابینه ای که پر است از ایران هراسان، به نظر می رسد ترامپ دارد خودش را آماده می کند تا توافق هسته ای ایران را پاره کند.

به عبارت دیگر ، در سال 2018 و پس از آن، نقشه های نوآورانه ی بیشتری لازم داریم تا تازه ترین جنگ های آمریکا را ترسیم کنیم؛ برای نمونه ، گزارشی را در نظر بگیرید که به تازگی در نیویورک تایمز منتشر شد و نوشت: دو هزار تن از کارکنان وزارت امنیت داخلی آمریکا در بیش از 70 کشور جهان مستقر شده اند تا از وقوع حملات تروریستی پیشگیری کنند.

از این رو در سال 2018، سال دیگری را با جنگ های بی پایان پیش رو داریم، هشدار کوچکی به سران کشور می دهیم: «با توجه به 16 سال گذشته، مراقب باشید چه آروزیی می کنید!!!»

مترجم: مرتضی لطفی 

بیشتر بخوانید:

سی ان ان: ترامپ جنگ طلب چه زمانی ماشه جنگ را خواهد کشید؟