«سرکیس ابو زید» در مقاله ای که در پایگاه خبری العهد منتشر شد، می نویسد، امروز اتحادیه اروپا نه فقط به خاطر رکود اقتصادی، بلکه به خاطر افزایش قدرت راستگرایان افراطی که درصدد نابودی این اتحادیه و بازگشت دولت های ملی گرا هستند و نیز بحث داغ مهاجران، در مقابل یک دو راهی قرار گرفته است.
اگر چه عوامل متعددی مانند رکود اقتصادی اتحادیه اروپا و نیز اسلام هراسی و نگرانی اروپایی ها از افزایش جمعیت مسلمانان در کشورهای اروپایی به سبب مهاجرت اتباع خارجی به ویژه مسلمانان به اروپا را می توان عامل افزایش قدرت راستگرایان اروپایی دانست، اما مسایل دیگری نیز سبب افزایش دغدغه های داخلی اتحادیه اروپا شده و در نتیجه بستر مناسبی برای تبلیغات راستگرایان افراطی با هدف متلاشی کردن خانواده بزرگ اروپا، فراهم شده است.
اتحادیه اروپا اکنون مرحله سختی را سپری می کند که این مساله در بحث های داغی که درباره آینده این اتحادیه وجود دارد، کاملا مشهود است.
از نظر سیاسی، حزب تندرو «جایگزینی برای آلمان» در آلمان پیروز شد و در اتریش نیز حزب «آزادی و دموکراسی» به قدرت رسید.
پیش از آن نیز در فرانسه می بینیم مارین لوپن رهبر جبهه ملی در دومین دور انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، 33 درصد آراء را به دست آورد که این مساله پیشرفتی برای افراط گرایان فرانسوی به شمار می رود.
خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا در سال 2016 نیز مهم ترین ضربه برای اتحادیه اروپا بود.
اکنون نیز آلمان شاهد بحران سیاسی است تا موقعیت آنگلا مرکل را تهدید کرده و نقش راهبری آلمان را تضعیف کرد؛ این معادله، معادله ای ساده است:« آلمان ضعیف یعنی اتحادیه اروپا ضعیف است». همچنین در برخی کشورهای اروپایی شاهد تحرکات جدایی طلبانه و استقلال طلبانه بوده ایم که مهم ترین آن کاتالونیا در اسپانیاست.
مساله جدایی طلبی و استقلال خواهی، بخشی از دغدغه ای چند کشور اروپایی است؛ برخی این موضوع را به جهانی شدن و برخی نیز آن را به افزایش درخواست جدایی طلبانه و یا پایان تاریخ مصرف حکومت مرکزی، مرتبط می دانند.
حقیقت این است که افزایش پدیده راستگرایی در اروپا و سیطره پوپولیستی بر گفتمان سیاسی و تاثیرگذاری آن بر جوامع اروپایی، ، به موضوعی نگران کننده و هراس آور مبدل شده است؛ به ویژه آن که این موضوع پیش داوری های بسیاری را درباره آینده اتحادیه اروپا، به همراه دارد. صعود راستگرایان، به ایده های پوتین و ترامپ که خواستار انحلال سازمان ها و تشکل های گروهی هستند، نزدیک تر است.
به دنبال بحران های مهاجرت، بدهی های بزرگ خارجی و تهدیدات تروریستی در اروپا، جریان های ملی گرا و راستگرایان افراطی در کشورهای اروپایی گسترش یافته اند.
جنبش های جدایی طلب و افراط گرا می کوشند تا بار دیگر نقشه اروپا را بر اساس تمرکز بر معیارهای قومی، زبانی و یا فرهنگی ترسیم کنند؛ استناد این جنبش ها برای تحقق این هدف، برخوردار نبودن کشورهای عضو اتحادیه اروپا از مشروعیت دموکراتیک، نابودی آرام مرزها، استانداردسازی زندگی و تحمیل زبان انگلیسی به عنوان زبان مشترک است.
در غرب اروپا، مدل کاتالونیا سمبل استقلال طلبی است. در بلژیک جنبش فلامندی و در شمال ایتالیا نیز جنبش لومباردیا فعالیت دارند. خواسته های این مناطق، تفکر مردم آنهاست.
ساکنان فلامندی نمی خواهند شهروند بلژیک باشند و اهالی کاتالونیا نیز خواستار جدایی از اسپانیا هستند و ساکنان جزیره کرس نیز تابعیت فرانسه را نمی خواهند.
این جنبش ها، جنبش های مناطقی ثروتمند هستند. ثروت این مناطق نیز به خاطر موقعیت جغرافیایی و ساکنان و اقتصاد آنهاست و معتقدند که بیش از دیگر مناطق این کشورها، به دولت مالیات پرداخت می کنند. اما این مساله درباره جزیره کرس صدق نمی کند چنانچه فرانسه سالانه حدود دو میلیارد یورو برای این جزیره هزینه می کند و این رقم، رقمی هنگفت است؛ بر این اساس اهالی کرس خواهان استقلال و جدایی فوری از فرانسه نیستند.
بحران اتحادیه اروپا ناشی از نقص ریشه ای در ساختار قانون اساسی آن یا فرسایش شدید دموکراسی در آن است. همچنین باید اذعان داشت که بحران مهاجران، در تغییر ساختار سیاست دموکراسی در سطح ملی اروپا تاثیرگذار بوده است؛ بحران مهاجران عامل وحشت محافل اروپایی است که از تروریسم، می هراسند. تفکرات دموکراتیک، تسامح، پیشرفت و اصول لیبرالیسم، صحنه ایدئولوژیک غرب است و تغییرات بزرگ و خشونت آمیز این اصول، سبب نگرانی این محافل شده است.
این مساله نقطه عطفی در پویایی طرح سیاسی اروپاست.
نگرانی پیش روی اتحادیه اروپا سبب شد تا «جان کلود یونکر»، رییس کمیسیون این اتحادیه، سندی مختصر با عنوان « کتاب سفید درباره آینده اروپا» را درباره آینده خانواده اروپا، تنظیم کند.
یونکر در این سند، پنج راه برای یکپارچگی مطرح کرده است که مهم ترین آن، ادامه وحدت اتحادیه اروپا مانند گذشته، بازگشت به فرمول بازار مشترک یعنی «تشکّل تجاری» و پدید آوردن اروپای چند سرعته است.
ضعف موضع دولت بریتانیا به سبب اختلاف داخلی میان حزب محافظه کار حاکم در این کشور، سبب سوء استفاده رییس کمیسیون اتحادیه اروپا شده است.
حزب حاکم بریتانیا دچار اختلاف داخلی است زیرا دسته ای از اعضای این حزب از «برگزیت» به شرط ادامه همکاری با اتحادیه اروپا (بازارآزاد، قوانین مهاجرت، تردد و غیره) حمایت می کنند و دسته ای دیگر از اعضای حزب حاکم بریتانیا از «برگزیت» تحت عنوان قطع کامل همه روابط حمایت می کنند.
یونکر در نهایت می داند که ناگزیر به مذاکره با لندن خواهد بود زیرا لندن، آتن نیست و نمی توان مانند مدل یونان، آن را نابود و از آن سوءاستفاده کرد به ویژه آن که آلمان درگیر حل بحران داخلی است که با پیروزی قطعی کسی پایان نخواهد یافت.
بازگشت حیات سیاسی به برلین به این معناست که تا زمانی که مرکل بر سیاست اتحادیه اروپا غلبه نداشته باشد، دیگر در کشور خود نیز قدرت ندارد.
همپیمانان اروپایی آلمان امیدوارند که مذاکرات برای تشکیل دولت جدید در آلمان، به شکست نیانجامد زیرا یکی از مسایل نگران کننده برای این کشورها آن است که تشکیل دولت جدید در آلمان بی ثباتی احتمالی این کشور را درپی داشته باشد و بر اقتصاد اروپا و آینده اتحادیه اروپا تاثیرگذار خواهد بود.
روزنامه تایمز چاپ بریتانیا در این باره می نویسد، شکست مرکل به زیان آلمان و اروپا خواهد بود و بحران کنونی دولت آلمان، بدترین بحران سیاسی است که مرکل طی 12 سال صدراعظمی خود در آلمان، با آن مواجه بوده است.
به نوشته تایمز، تحولات کنونی آلمان، اخبار ناخوشایندی برای اروپاست به ویژه آن که طرح های اصلاح طلبانه امانوئل مکرون نیز با تکیه بر آلمان قدرتمند و حمایت این کشور از محور برلین- پاریس، برنامه ریزی شده است.
روزنامه بریتانیایی گاردین نیز در این باره نوشت، با توجه به این سناریوها، اجرای مجدد طرح اروپایی و مسایل مهمی مانند مهاجرت، تروریسم بین المللی و امنیت مشترک اروپا و همچنین مداخله های پوتین در امور داخلی کشورهای عضو اتحادیه اروپا و روابط با ترکیه، کاهش روند دموکراسی در مجارستان و لهستان و برگزیت، همگی موضوعاتی هستند که ابهامات سیاسی بزرگی را درباره قدرت اروپا مطرح می کنند.
پوتین نیز به نوبه خود با تحریک جنبش های جدایی طلب اروپایی، برای متلاشی کردن اتحادیه اروپا و ناتو تلاش می کند.
در این میان ترامپ نیز فرصت را برای نابودی نهادهای چند جانبه از دست نداده و از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا حمایت می کند.
درباره موقعیت آلمان و نقش مثبت و منفی این کشور در اتحادیه اروپا و همچنین حمایت این اتحادیه از آلمان یا مخالفت با آن، نظرات متفاوتی وجود دارد اما کسی نمی تواند پیش بینی کند که آیا برلین می تواند با ساختار کنونی، به سیاست های خود ادامه دهد یا خیر.
هرج و مرج در آلمان در مقایسه با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، رویداد ناگوارتری به شمار می رود زیرا ترزا می، به کمک های مرکل چشم امید داشت و فرانسه که قدرتی پیشرو در اتحادیه اروپاست، دریافته است که مکرون به خاطر ضعف مرکل، دچار ناامیدی شده است.
روزنامه فرانسوی لو فیگارو نیز می نویسد، مکرون که می خواست با همکاری مرکل اروپا را تقویت کند و به آن فرصتی دوباره بدهدف به خاطر از دست دادن شریک جدی برنامه ها و طرح های خود، دچار چالش شده است و بدون این شریک، در دریای طوفانی، تنها خواهد بود.
اما از لحاظ اقتصادی، اقتصاد اروپا اکنون دارای قدرتی است که حرکت مثبتی را در همه کشورهای عضو اتحادیه اروپا، ایجاد کرده است.
شرایط کنونی اقتصاد اروپا مساعد است چنانچه شاهد بالاترین نرخ رشد در 10 سال گذشته است؛ بر اساس ارزیابی ها شاخص رشد حوزه یورو حدود 2.2 درصد در مقایسه با رشد 1.7 درصدی بهار گذشته است.
با وجود این که بیشتر سرمایه گذاران و اقتصاددانان معتقدند که رشد اقتصادی اروپا مبتنی بر اصول سختی است اما این رشد می تواند یک رونق باشد. در حقیقت آلمان به عنوان بزرگ ترین قدرت اقتصادی منطقه، عامل اصلی این رشد اقتصادی است.
اما مساله نگران کننده ای که همچنان باقی است این است که برخی تهدیدات همچنان برای اقتصاد اروپا وجود دارد که از جمله آن، افزایش سطح بدهی های کل اروپا که حدود 90 درصد از تولید ناخالص داخلی است؛ همچنین ادامه افزایش بیکاری در کشورهایی مانند اسپانیا و یونان و کاهش دستمزدها از دیگر تهدیدات است.
اقتصاددانان درباره خوشبینی نسبت به این رونق هشدار می دهند زیرا پول واحد هنوز با مشکلات عدیده ای مواجه است که مهم ترین آن ممکن است یکپارچگی بانکی و بازارهای مالی باشد.
این افق های روشن در منطقه یورو با پیش بینی های بریتانیا در تضاد است؛ چنانچه تردید درباره جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا، سرمایه گذاری و ارزش پوند را تحت تاثیر قرار داده است.
بر این اساس، با وجود خوشبینی مربوط به این رشد اقتصادی، وضعیت اروپا در نهایت به شرایط ژئوپولوتیکی آن و تحرکات جدایی طلبانه در برخی کشورهای اروپایی، بستگی دارد و این مساله شرایطی از بی ثباتی را ایجاد کرده است و بر حیات اقتصادی و مالی کشورهای این منطقه تاثیرگذار خواهد بود.113/110
مترجم: سیده زهرا محب احمدی
بیشتر بخوانید:
انتقاد نخست وزیر ایتالیا از توقف حرکت روبه جلوی اتحادیه اروپا/ تحلیل
رکود اقتصادی در بریتانیا
هشدار مارین لوپن به اتحادیه اروپا: اتحادیه اروپا یا باید تغییر کند یا منحل شود!