ایران پرس: ابوالحسن موسی بن جعفر (ع)، امام هفتم شیعیان در روز 20 ذی الحجه سال 128 هـجری قمری در منزلی میان مکه و مدینه  متولد شد.

هنگامیکه مژده تولد فرزند امام صادق (ع) را به آن حضرت دادند، امام به سرعت به استقبال نوزاد جدید شتافت و ازاین ولادت بسیار خرسند گشت.

آن حضرت با اینکه دو پسر دیگر داشت، اما مولود جدید جایگاه ویژه و درخشانی داشت که امام صادق (ع) به آن واقف بود. امام کاظم از همان کودکی در مجلس درس پدر، که مؤسس و رئیس دانشگاه جعفری بود، حضور می یافت و جانش را از سرچشمه علوم و معارف اصیل اسلامی سیراب می کرد.

امام صادق (ع) در تصدیق دانش و آگاهی های علمی فرزندشان می فرمایند: "فرزندم موسی به حدی آمادگی علمی دارد که اگر از تمام محتویات قرآن پرسش کنید، با دانش و حلم کافی که دارد، به تو پاسخ قانع کننده ای می دهد."

موسی بن جعفر (ع) به جهت کثرت زُهد و عبادتش معروف به «عبد صالح» و به جهت حلم و بردباریش مشهور به «کاظم» گردید. پس از شهادت امام صادق(ع) در سال 148 هجری، امام موسی کاظم (ع) به  امامت رسید و سکان هدایت مردم را در دست گرفت.

در دوران حیات امام موسی کاظم(ع)، دو تن از مُقتدرترین سلاطین بنی عباس - منصور و هارون - و دو تن از جبّارترین آنان - مهدی و هادی - حکومت می‌کردند. قلمرو اسلامی به واسطه فتوحات تازه، وسیع شده بود و غنایم و اموال وافر، بر قدرت و استحکام تخت عباسیان می افزود.

از سوی دیگر، برخی جریان های فکری و عقیدتی به اوج رسیده بود و برخی تازه زاده شده بودند، فضای ذهنی مردم از تعارضات انباشته شده بود و رشد این تعارضات فکری، هوشیاری اسلامی و سیاسی مردم را دچار آفت کرده بود.

در چنین فضایی، قدرتمداران از سردرگمی مردم سوءاستفاده می کردند و سلطه خود را بر آنها می افزودند. این فضای غبارآلود جامعه اسلامی در عصر امام موسی کاظم، میدان را بر عَلَم‌دارانِ صحنه‌ معارف اصیل اسلامی و صاحبان دعوت علوی، تنگ و دشوار ساخته بود. در آن دوران، حتی شعر و هنر، فقه و حدیث و حتّی زُهد و ورع، در خدمت اربابان قدرت درآمده بود و مکمل ابزار زر و زور آنان شده بود.

سیاست رایج خلفای عباسی، آزار و کشتار هواداران اهل بیت (ع) بود. منصور عباسی خلیفه وقت بسیاری از خاندان بنی هاشم و حتی از نزدیکان خود و بزرگان زمان خود را به قتل رساند و در مکانی مبهم، اجساد آنها را رها کرد که این مکان پس از فوت منصور آشکار شد. 

در شرایطی که منصور در کمال قدرت و در اوج سلطه‌ ظاهری زندگی می کرد، موسی‌ بن جعفر (ع) شرایط بسیار سختی داشت. آن حضرت به کسانی که او را می شناختند توصیه می نمود که مواظب باشید اگر بدانند که از من حرف شنیدید و از من تعلیماتی دیدید و با من ارتباط دارید، شما را می کشند پس مراقب باشید. (و در تقیّه به سر برید)

35 سال امامت حضرت موسی بن جعفر(ع) با خلیفه های وقت، منصور دوانیقی، مهدی، هادی و هارون الرشید هم زمان بود. هر کدام از این چهار خلیفه یک زحمتی و یک فشاری بر موسی‌ بن جعفر وارد کردند و بارها ایشان را تبعید و زندانی نمودند.

بردباری امام (ع) باعث شد تا رنج و مشقت 14 سال اسارت در زندان هارون الرشید را تحمل کنند. سی و پنج سال مبارزه، مجاهدت، زندان رفتن، بارها تبعید شدن، در یک محیط رُعب زندگی کردن، دوستان زیادی را با زحمت جمع کردن، احکام الهی را در زیر فشار اختناق دستگاه حاکم آن روز منتشر کردن و عمری را با این شیوه گذراندن از خصوصیات زندگی موسی بن جعفر (ع) است.

دنیا از دیدگاه امام کاظم (ع)، زمینه ای برای تقرب به خداوند بود. براساس این بینش، رفتار و کردار امام به گونه ای بود که همه را شیفته خود می کرد. بزرگواری، متانت واخلاق پسندیده امام کاظم (ع) به حدی بود که حتی ماموران زندان را تحت تاثیر قرار داد و در چند مورد رفتار امام کاظم (ع) باعت شد که آنان تغییر رویه دهند و در زمره دوستداران ایشان قرار گیرند.

 امام، از هر فرصت مناسبی برای عبادت و تقرب به خداوند بهره می جست و دراین راستا هرچه بر شدت سختی ها افزوده می شد، امام کاظم (ع) در تنگناها از صبر و نماز کمک می گرفت. امام در همه حال شکیبا و شکرگزار پروردگارعالم بود.

آن حضرت زندان را فرصتی برای انس با خدا قرار داد،  به طوریکه یکی از ماموران زندان هارون می گوید که از امام کاظم (ع) شنیدم که در راز و نیاز با خدا فرمود: "خدایا تو می دانی که از تو می خواستم مرا برای عبادت فراغت دهی؛ اینک که چنین کرده ای، پس ستایش از آن توست."

«ابن‌شهرآشوب» در مناقب، در روایتی نقل می کند: "موسى بن جعفر (ع) بطور ناشناس وارد یکى از دهات شام شد، از حکومت وقت گریزان بود، به در غارى رسید که در آنجا راهبى هر سال یک روز در آن مکان پیروان خود را موعظه می کرد. همین که چشم راهب به موسى بن جعفر (ع) افتاد، هیبت و شکوهی از آن آقا بر دل او وارد شد.

عرض کرد: شما غریب هستید؟ فرمود: آرى. از ملت ما هستید یا از غیر ما؟ امام فرمود: از شما نیستم. پرسید: تو از امت محمّد هستى؟ فرمود: بلى. عرض کرد: از نادانان آنهائى یا از دانشمندانشان؟ امام فرمود: از نادانان نیستم. پس بگو: چطور مى‌شود که درخت طوبى ریشه‌اش در خانه على است و به عقیده شما در خانه حضرت محمّد است و شاخه‌هاى آن در تمام خانه‌ها هست؟ فرمود: مانند خورشید است که نورش همه جا هست و تمام مکانها را فرا می‌گیرد با اینکه خودش در آسمان است.

راهب پرسید: چطور مى‌شود که (بهشتیان) از میوه‌ها و غذاهاى بهشتى هر چه بخورند نه تمام مى‌شود و نه کم می‌گردد؟  فرمود: مانند چراغ است که هر چه از آن چراغ‌هاى دیگر را روشن کنند نور آن کم نمى‌شود.

عرض کرد: آیا در بهشت سایه‌اى گسترده هست‌؟ فرمود: قبل از طلوع آفتاب تمام بهشت در سایه‌اى گسترده است این آیه قرآن اشاره به آن است: « أَ لَمْ‌ تَرَ إِلىٰ‌ رَبِّکَ‌ کَیْفَ‌ مَدَّ اَلظِّلَّ‌ ». ... چگونه است که اهل بهشت خدمتکارانى دارند که براى آنها هر چه میل داشته باشند مى‌آورند بدون اینکه به ایشان دستورى بدهد؟ فرمود: هر وقت انسان احتیاج به چیزى پیدا کند اعضاء او متوجه میشوند و طبق خواستۀ او عمل مى‌کنند بدون اینکه به آنها امر کند. راهب پرسید: کلید بهشت از طلا است یا نقره؟ حضرت فرمود: کلید بهشت زبان انسان است که می گوید: «لا اله الا اللّٰه» راهب با شناخت آن امام و حجت خداوند با تمام همراهانش مسلمان شد.

Image Caption

در سالروز ولادت هفتمین امام معصوم و حجت خداوند، امام موسی کاظم (ع) حدیثی از ایشان را روایت می کنیم:

«لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِبْ نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ فَإنْ عَمِلَ حَسَناً استَزادَ اللهَ و إنْ عَمِلَ سیّئاً اسْتَغفَرَ اللهَ مِنهُ و تابَ اِلَیهِ»، «از مانیست کسی که هر روز حساب خود رانکند، پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد، واگر بدی کرده، از خدا آمرزش طلب نموده و به سوی او توبه نماید.» (اصول کافی ج 4 ، ص 191)

زینب مقدسی

117

 

Image Caption