این روند تا جایی ادامه یافت که در ماههای پایانی حکومت پهلوی، «ویلیام هیلی سالیوان» (William Healy Sullivan) سفیر وقت امریکا در تهران به این نتیجه رسیده بود که لازم است به رهبران مخالفین برای مشارکت در امور ایران، نقشی وسیعتر از آنچه شاه آمادگیاش را داشته است، واگذار شود.
بر همین اساس شاپور بختیار که تحصیلکرده غرب بود مسئولیت نخستوزیری را پذیرفت. در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز سفارت امریکا تا قبل از تسخیر این مرکز جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام، کانون اصلی جاسوسی و طراحی توطئههای امریکا بود.
اسناد بدست آمده از لانه جاسوسی نشان میدهد که سفارت امریکا تمرکز خاصی روی موضوع قومیتها به ویژه موضوع کردستان داشت و اطلاعات زیادی را در مورد امکان خیزش قومی در این منطقه به واشنگتن ارسال میکرد.
کلینتون، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، در ۲۶ اکتبر ۲۰۱۱ در دو مصاحبه اختصاصی مفصل و جداگانه با دو شبکه فارسی زبان، BBC فارسی و بخش فارسی صدای آمریکا، با یادآوری پوزش «مادلین آلبرایت» وزیر خارجه پیشین آمریکا، از مردم ایران به خاطر نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بار دیگر از این واقعه ابراز تأسف کرد.
این در حالی بود که افسران سازمان سیا با استفاده از شرایط نابسامان بعد از انقلاب و درهم ریختگى و نامشخص بودن حوزه مسئولیتها که نتیجه طبیعى هر انقلابى است، سعى کردند تا با نفوذ در مناطق کلیدى و حساس انقلاب اسلامى از تعمیق و گسترش هر چه بیشتر آن جلوگیرى نمایند.
سفارت آمریکا با ایجاد شبکه هاى جاسوسى و اطلاعاتى در پى آن بود تا از طریق تضعیف نیروهاى اصیل انقلاب و تقویت نیروهای لیبرال حرکت انقلابی مردم ایران را آسیب پذیر نماید.
تبیین سیاست های ضد ایرانی آمریکا
در یک ارزیابی کلی؛ سیاست های ضد ایرانی امریکا از دوران کوتای 28 مرداد تاکنون را می توان مداخله مستقیم در ایران با اهداف سیاسی و اقتصادی درجهت شکل دهی حکومت دلخواه امریکا در ایران دانست.
مجله «فارین پالیسی» در باره ماهیت اسناد دخالت امریکا در کودتای 28 مرداد نوشت: "سرویس های اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا برای تحقق اهداف خود در اجرای کودتا، پروژه ای چندلایه و پیچیده را هم زمان به پیش بردند: استفاده از ماشین پروپاگاندای خود برای تخریب وجهه سیاسی محمد مصدق، رشوه دادن به برخی از نمایندگان وقت پارلمان ایران، سازماندهی نیروهای نظامی و در نهایت به راه انداختن راه پیمایی ها و اعتراضات خیابانی."
سازمان سیا در مقدمه یکی از سندها که متعلق به سال ۱۹۵۴ است می نویسد: "هدف عملیات آژاکس سرنگونی دولت محمد مصدق، بازسازی منزلت و قدرت شاه و جایگزینی دولت مصدق با دولتی بود که ایران را با سیاست هایی سازنده اداره کند."
مطابق این سند همچنین هدف کودتا این بوده که دولتی بر سر کار بیاید که دولت های غربی بتوانند درباره بازار نفت با آن به توافق برسند.
«باراک اوباما» رییس جمهور پیشین آمریکا دوبار به طور صریح به نقش آمریکا در کودتای 28 مرداد 1332 که منجر به سقوط دولت ملی دکتر مصدق و تحکیم پایه های قدرت شاه در 25 سال بعد از آن شد، اعتراف کرد.
او یک بار در سال 2009 و در سخنرانی خود در دانشگاه قاهره در باره این موضوع صحبت کرد و بار دیگر در سخنرانی خود در مجمع عمومی ملل متحد در سال 2013 به این موضوع اشاره کرد. اوباما همچنین در کتاب خود به نام «جسارت امید» که در سال 2006 و در دوره سناتوری خود نیز به کودتای 28 مرداد اشاره کرده و این اقدام را به عنوان نشانه ای از مداخلات بیش از حد دولت آمریکا در امور داخلی دیگران و ایجاد اتحاد با کشورها به وسیله حمایت از یک دولتمرد مقتدر دانسته است.
دکترین آمریکا: براندازی جمهوری اسلامی ایران
با وجود این اظهارات، دکترین امریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان بر مبنای براندازی جمهوری اسلامی ایران تنظیم شده بود. اقدامات تهاجمی امریکا از جمله در جریان طبس و کودتای نافرجام نقاب دو جریان آشکار در این روند بود که با شکست روبه رو شد.
آمریکا برای شکست انقلاب اسلامی نقشه های زیادی را به مرحله اجرا درآورد. با روی کار آمدن نومحافظه کاران، «تغییر نظام» (Regime change) ایران در دستور کار دولت «جورج بوش» پسر قرار گرفت و آشکارا به یکی از اهداف اصلی استراتژی خاورمیانه ای جورج بوش تبدیل شد.
برخی از دولتمردان امریکا که بیشتر در وزارت امور خارجه امریکا متمرکز بودند، به پیروی از نظریه «قدرت نرم» (Soft Power) معتقد بودند که جمهوری اسلامی ایران را می توان از طریق ابزارهای غیر نظامی مانند انقلاب مخملی، تقویت و گسترش نیروهای داخلی مخالف نظام، فشارهای اقتصادی از پای درآورد.
برخی دیگر از جمله «دیک چنی» معاون رئیس جمهور امریکا می گفتند که گزینه ای جز حمله نظامی و استفاده از «قدرت سخت» (Hard Power) برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد.
با به قدرت رسیدن دموکرات ها در انتخابات ریاست جمهوری و به ویژه شخص «باراک اوباما» که در زمان انتخاباتی شعار تغییر هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی امریکا را داده بود، استراتژی برخورد با ایران معطوف به استفاده از قدرت نرم شد.
افکار نظریه پردازان نئولیبرال به ویژه «جوزف نای» ابداع کننده نظریه قدرت نرم؛ به این روند شتاب بیشتری داد.
جوزف نای در پیشنهاد خود «قدرت هوشمند» (Soft Power) یعنی ترکیبی از قدرت سخت و قدرت نرم را مطرح کرد. تلاش برای ایجاد شکاف میان حاکمیت و ملت و فراهم کردن زمینه های بروز انقلاب های نرم به سبک انقلاب های رنگی در ایران، از جمله راهبردهای آمریکا علیه ایران در پروژه براندازی نرم را تشکیل می دهد.
با روی کار آمدن «دونالد ترامپ» اقدامات خصومت ورزانه علیه ایران وارد مدار تازه ای شده است که عناصر اصلی آنرا تحریم و تهدید به استفاده از گزینه نظامی تشکیل می دهد.
ترامپ با بازگشت به دوران تحریم ها و ابزارهای اقتصادی فصل تازه ای را در خصومت ورزی علیه ایران شروع کرد و برای اقتصاد ایران مشکل تراشی کرد.
ترامپ با خروج رسمی از توافق هسته ای ایران (برجام) به یک توافق بسیار مهم تاریخی پشت کرد و حالا با فشار بر دیگر کشورها می کوشد تا ایران را به انزوا بکشاند و به اقتصاد این کشور نیز لطمه بزند.
تهیه شده در «گروه ایران» اداره کل خبر و تفسیر برونمرزی
116/118