تهران- ایران پرس: در آستانه‌ پنجمین سالروز شهادت شهید سردار سپهبد حاج «قاسم سلیمانی» فرمانده فقید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، خانواده‌‌های این شهید عزیز و همراهانش، خانواده‌های شهدای تشییع در سال ۹۸ و خانواده‌های شهدای حادثه تروریستی سال گذشته‌‌ کرمان، با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.

به گزارش خبرگزاری ایران پرس، گزیده ای از اظهارات حضرت آیت الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار به شرح زیر است:

- از همان اول جمعی از جوانان جمع معدودی از جوانها در نجف در مقابل نیروهای خارجی که حمله کرده بودند به عراق، به شهرهای عراق ــ به نجف، به کربلا، به کاظمین، بغداد، جاهای دیگر ــ در صحن مطهر امیرالمؤمنین سنگر گرفته بودند، بی‌پناه؛ نه سلاح درستی،‌ نه حتی غذای درستی، سلیمانی از اینجا احساس تکلیف کرد. شروع کرد ارتباط با اینها برقرار کردن، کمکشان کرد، نجاتشان داد. البته یک حرکت خیلی خوبی هم و بسیار مؤثری هم مرجعیت در آن وقت کرد که آن هم فوق‌العاده مهم بود، مؤثر بود. اول سلیمانی وارد میدان شد.

آمریکایی‌ها نیامده بودند که در عراق صدام را بردارند خودشان هم بروند. آمده بودند صدام را بردارند خودشان به جای او بنشینند. اول یک حاکم نظامی را یک ژنرال نظامی را بر عراق حاکم کردند اول کار. بعد دیدند خیلی زشت است این، او را برداشتند یک فرد سیاسی را به نام «برمر» را گذاشتند. آن کسی که موجب شد که این شخص دوم برداشته بشود و در یک فرایند سخت و پیچیده و طولانی عراق به دست خود عراقی‌ها بیفتد و خودشان حاکمان خودشان را انتخاب کنند در آن نقطه‌ی اصلی شهید سلیمانی بود.

بعد از مدتی نوبت داعش رسید آمریکایی‌ها بعد از آنی که دیدند در عراق و بقیه‌ی جاها در آن ناحیه مستقیم به صرفه‌شان نیست دخالت کنند، داعش را به وجود آوردند. این را دیگر خود آمریکایی‌ها اعتراف کردند، داعش را آنها به وجود آوردند. آن کسی که وارد میدان شد در مقابل داعش ایستاد، باز شهید سلیمانی بود. جوانهای عراقی درخشیدند،‌ جوانهای عراقی به معنای واقعی کلمه در این قضیه درخشیدند؛ لکن نقش شهید سلیمانی نقش حیاتی بود. اگر او نبود نمیشد. 

- از اوائل دهه‌ی ۸۰ که شرارتهای نظامی آمریکا در منطقه‌ی ما شروع شد در افغانستان و عراق که رسماً آمریکا وارد میدان شد و شرارت کرد، حقیقتاً از همان اولِ کار، شهید سلیمانی وارد میدان شد. به خطر نیندیشید،‌ به ابّهت دشمن فکر نکرد.

آنها البته هدف اصلی‌شان ایران بود، حمله‌ی به افغانستان در شرق ایران، حمله‌ی به عراق در غرب ایران هر کدام با یک بهانه‌ای. صورت قضیه این بود، باطن قضیه این بود که ایران اسلامی و ملت ایران از دو طرف محاصره بشوند، هدف این بود. وقتی آن دو حمله خنثی شد طبعاً دشمن به نتیجه نرسید.

شهید سلیمانی از همان اول وارد میدان شد، نقش این مرد شریف و صادق در این جهاد یک نقش بی‌بدیلی است. خودش که نه میگفت، نه می‌نوشت، گمان نمیکنم هم کس دیگری این خصوصیات و این ریزه‌کاری‌ها را توانسته باشد بنویسد و بماند. که این یکی از چیزهای مایه‌ی تأسف است. البته معلومات زیاد است در این زمینه، اطلاعاتی که هست پیش ما، پیش دیگران خیلی هست اما باید اینها بماند در معارف سیاسی کشور ما، باید اینها بماند، اینها باید سند بشود، نسلهای بعد بفهمند. 

- خدای متعال نشان داد که عزت دست اوست. این عزت است که مردم از راههای دور، گاهی از کشورهای دیگر راه می‌افتند سر سال شهادت سلیمانی برای اینکه به مقبره‌ی او، به مرقد او برسند، مرقد او را زیارت کنند، برایش فاتحه بخوانند، این عزت نیست؟ عزت این است.

وقتی برای خدا کار میکنید، خدا هم این جور جواب میدهد. این در دنیاست. حالا مقاماتش در عالم رحمت الهی و نعمت الهی که برای ما قابل تصور هم نیست، اما پاداش دنیوی‌اش این است که ملاحظه میکنید، این مرقد اوست، هزاران نفر، هزاران هزاران نفر راه می‌افتند میروند مرقد او را زیارت کنند. این عزت را خدا میدهد. وقتی با اخلاص کار کردیم، خدا هم این جور جواب میدهد.

- نگاه شهید سلیمانی به مسائل کشور یک نگاه بسته و محدود نبود. این خیلی مهم است. مسائل کشور را با دیدگاه جهانی و بین‌المللی نگاه می‌کرد و می‌سنجید. یعنی چه؟ یعنی معتقد بود که هر حادثه‌ای در منطقه بلکه در جهان، حوادث مهم اتفاق بیفتد، یک انعکاسی در داخل کشور دارد، در مسائل کشور تأثیر می‌گذارد.

مسائل کشور را آن مقداری که به او مربوط بود، یک چیزهایی به ایشان مربوط نبود، مسائل اقتصادی به شهید سلیمانی مربوط نبود، در مسائلی که به او مربوط بود، تأثیر حوادث جهانی را می‌دید، می‌شناخت، محاسبه می‌کرد و به سراغ آنها می‌رفت. خطر را از بیرون از مرزها تشخیص می‌داد و به فکر علاج بود. این همان تعلیم اسلام است که خطر را از پیش تشخیص بدهد انسان. امیرالمؤمنین فرمود که من با لایی‌لایی خوابم نمی‌برد. با لالایی دشمن بی‌خیال نمی‌شوم، خوابم نمی‌برد.

- راهبرد همیشگی شهید سلیمانی در این فعالیت‌های جهادی‌اش عبارت بود از اینکه جبهه‌ی مقاومت را احیا کند. یعنی چه؟ یعنی از ظرفیت‌ها و جوانهای آماده به کار خود آن کشورها استفاده کند که این کار را به بهترین وجهی انجام داد. نیروهای میهنی هر کشور را هر جا که وارد میشد مثل عراق یک جور، سوریه یک جور، لبنان یک جور، نیروهای خود آن محل را که آماده به کار بودند بسیج میکرد.

خب در عراق مثلاً مرجعیت فتوا داد یا حکم کرد در مقابل داعش که باید جوانها، مردم باید بیایند بایستند. خیلی خب، هزاران جوان عازم شدند، اما هزاران جوان بدون سازماندهی، بدون سلاح، بدون آموزش چه کار میتوانند بکنند؟ چه کسی اینها را سازماندهی کرد؟ چه کسی به اینها سلاح داد؟ چه کسی آنها را آموزش‌های کوتاه‌مدت داد؟ شهید سلیمانی، با همکاری دوستان عراقی، شهید ابومهدی.

شهید ابومهدی را دست‌کم نگیرید، خیلی مرد بزرگی بود، خیلی انسان با ارزشی بود. در کنار شهید سلیمانی و دیگرانی که بحمداللّه بعضی‌‌شان زنده هستند، بعضی هم به شهادت رسیدند. این نیروها را شهید سلیمانی کشید وسط میدان. این هم یکی از خصوصیات این شهید بود که اینها درس است. یعنی از ظرفیت‌های موجود برای کار بزرگ بهترین استفاده را کردن، بلد بودن این کار و همت‌گماشتن بر این کار. این کار شهید سلیمانی بود.

117