جان رایت (1)، ستوننویس بخش ایدهها در پایگاه اینترنتی راشا تودی نوشت: "آمریکا از دیرباز درپی آن بوده است که ویژگی استعماری و برتری جویانه خود را تکذیب و در عین حال بر ویژگی دموکراتیک خود تاکید کند. اما اکنون به نظر میرسد همه این بهانهها از دست رفته باشد."
شکسپییر مینویسد: "وانمود کن بیگناهی درحالی که خود میدانی گناهکاری!" اینها واژههایی از دورانهای کهن است که هرگاه رئیس جمهور، عضو کابینه، نماینده کنگره یا در واقع هر مقامی در آمریکا در جایگاه سخنرانی ادعا میکرد کشورش قهرمان دموکراسیخواهی در دنیاست، این ادعای او به عنوان مهمترین موضع به مهر عالی آمریکا مهمور میشد و در حقیقت حرفش سند بود.
اکنون که پنتاگون، وزارت دفاع آمریکا، شعار ماموریت ارتش این کشور را از موضع «بازدارندگی در برابر جنگ» به موضع «تثبیت نفوذ آمریکا در خارج از این کشور» ترمیم میکند، همانگونه که گفته شد همه بهانهها از دست رفته و نخبگان سیاسی و نظامی آمریکا یک بار دیگر مجاز خواهند بود از لذت استعمارگری و برتریجویی خود را سیراب کنند.
به نوشته پایگاه اینترنتی– خبری موسوم به «هدف و وظیفه» که به کهنه سربازان ارتش آمریکا نسبت داده میشود این تغییر محتوایی شعار ماموریت، تغییری مهم برای وزارت دفاع در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ به شمار میآید. گرچه شاید این تغییر برای برخی تغییری مهم باشد اما دانشجویان تاریخ آمریکا بدون تردید با چنین ادعایی برخورد میکنند و خواهند گفت شاید تغییر در شکل (ظاهر) اتفاق افتاده باشد اما در محتوی هیچ تغییری رقم نخورده است.
چگونه میتواند غیر از این باشد هنگامی که امپریالیسم و استعمارگری همواره تکیه گاه سیاست خارجی آمریکا بوده و خواهد بود؟ در حقیقت هم امپریالیسم و هم استعمار هر دو بنیانهای اساسی موجودیت این کشور به شمار میآیند و هویتی نیرومند را تقویت میکنند که ریشه در ملیگرایی، استثنا بودن و برتری جویی دارد – ترکیبی زهرآگین که زشتترین جنایتها را در تاریخ بشر مرتکب شده است.
از جنگ مکزیک – هجوم آمریکا در سالهای 1846 تا 1848 به اشغال نیمی از خاک مکزیک از سوی آمریکا منجر شد – که فردریک داگلاس (2)، برده پیشین و هوادار مشهور لغو بردهداری در آمریکا آن را جنگی ننگین، بیرحمانه و ظالمانه ضد خواهرخوانده آمریکا نامید گرفته تا جنگی که در سال 2011 با هدف تغییر رژیم ضد لیبی و زیر پرچم ناتو اتفاق افتاد، آمریکا همیشه بزرگترین تهدید برای صلح، ثبات و عدالت در گوشه و کنار دنیا بوده است.
اینکه هواداران توسعهطلبی آمریکا پرچم دموکراسیخواهی، حقوق بشر و آزادی را در دست میگیرند تا اهدافش را توجیه کنند تنها لایه دیگری بر نادرست و دروغ بودن شخصیتی میافزاید که ثابت شده است حسی حیوانی و سیریناپذیر برای سلطهگری و استیلا دارد.
ویلیام بلام (3)، نویسنده کتاب «کشور یاغی» در مقدمه اثر کلاسیک خود در سال 2014، اثرگذاری و نفوذ تبلیغات ملی را که در برتریجویی و سلطهگری آمریکا نهفته است شناسایی کرده و مینویسد: «هیچ شهروند آمریکایی را نمیتوان یافت که با باور به موجودیت و شهوت توسعهطلبی، قدرت، شکوه و ثروت امپراطوری روم، امپراطوری عثمانی، امپراطوری اتریشی – مجارستانی یا امپراطوری بریتانیا مشکلی داشته باشند. این باور در کتابهای دبستان تدریس میشود. اما «امپراطوری آمریکایی» در باور و اذهان مردم آمریکایی ترکیبی نامانوس و متضاد به شمار میآید.»
شاید کسی دچار این اشتباه شود و باور کند سیاست خارجی آمریکا بر اساس اینکه چه کسی کاخ سفید را اشغال خواهد کرد متفاوت میشود؛ چنین باوری، سوء برداشتی احمقانه از واقعیت است و به همان اندازه پوچ است که ادعا شود ویژگی تمساح بر اساس رنگ چشمش تغییر میکند.
شاید بیشرمانهترین و گستاخانهترین مدیحهسرایی برای توسعه طلبی آمریکا در دوران معاصر، آن مطالبی باشد که توماس فریدمن (4)، ستون نویس برجسته روزنامه نیویورکتایمز در سال 1999 در صفحههای این روزنامه مینوشت. در آن دوران که آمریکا داشت خود را غرق در شادی پیروزی پسا فروپاشی شوروی میدید، فریدمن این ایده را تشویق و تبلیغ می کرد که آمریکا به راستی یکی از ملتهای دنیاست که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
فریدمن در مقالهای نوشته بود: "دست پنهان بازار هرگز بدون همراهی مشت پنهان کار نمیکند – مک دونالدز بدون همراهی مک دانل داکلاس (5)، سازنده جنگنده اف – 15 رشد و شکوفایی را تجربه نخواهد کرد. مشت پنهانی که دنیا را در برابر فناوریهای سیلیکون وَلیز (6) ایمن نگاه میدارد ارتش، نیروی هوایی، نیروی دریایی و نظامیان عملیات ویژه ارتش آمریکا نام دارد."
اگر حقیقت را در نظر بگیریم، درک آن خیلی سخت نیست. بالاخره آمریکا 800 پایگاه نظامی را در بیش از 70 کشور دنیا برای تزئینات و زیبایی نمیخواهد و قطعا نمیخواهد به برقراری ایمن دموکراسی در دنیا کمک کند. در عوض، بنابر گفته فریدمن، آن پایگاهها وجود دارند تا دنیا را برای شرکتهای فراملیتی غربی ایمن سازی کنند تا این شرکتها بدون دردسر و دخالت اقتدار ملی و خودباوری ملتها بتوانند به غارت و سوء استفاده از منابع طبیعی و انسانی دنیا بپردازند.
به همین ترتیب، بودجه نظامی هنگفت آمریکا که ابتدای سال جاری میلادی برای سال مالی 2019 از سوی واشنگتن تا بیش از 700 میلیارد دلار افزایش یافت بیشتر به جرم و جنایت اختصاص داده می شود تا به دفاع. ارتش آمریکا برای کشورهایی که جرات میکنند حق خودشان را برای استقلالخواهی مطالبه نمایند و یا جرات میکنند در برابر سلطهگری آمریکا قد علم کرده یا مقاومت کنند بیشتر شمشیر است تا سپر. به خودی خود روشن و گویاست، اینکه گفته میشود هر کس قدرت دارد میتواند هر کاری بخواهد بکند، با دنیایی که بر اساس اصول مندرج در منشور سازمان ملل سازماندهی شده سازگاری ندارد. از این رو ما با تناقضی ماندگار در دوران معاصر روبهرو هستیم.
و در نهایت اینکه، مهار کردن قدرتمندان همواره مهمترین و شدیدترین چالش پیشرو بشریت بوده است. به همین علت فرقی نمیکند که این چالش در لباس تمدن یونان باستان پدید آمده باشد یا در لباس روم باستان، یا بیداری غربی، اقتدارگرایی اروپایی و یا لیبرال دموکراسی غربی، قدرت افسارگسیخته امپریالیسم چنان خرابی بزرگ و هزینه گزاف و دردناکی را برجا گذاشته است که تنها میتوان آن را دشمن پیشرفت نامید. این دشمن در سال 2018، واشنگتن است.
مترجم: مرتضی لطفی
نویسنده: جان وایت
1 – John Wight
2 – Frederick Douglass
3 – William Blum
4 – Thomas Friedman
5 – McDonnell Douglas
6 - Silicon Valley's
بیشتر بخوانید:
شعلههای سوزان حقوق بشر آمریکایی + ویدئو
حقوقبشر آمریکایی