ساعت از نیمه شب گذشته بود، ابراهیم پس از راز و نیاز مفصل شبانهاش به درگاه خداوند، برای استراحت به بستر آسایش آرمید . هنوز دقایقی نگذشته بود که خوابی عجیب دید: ای ابراهیم! خدا از تو قربانی میخواهد؛ قربانیای متفاوت. خدا ذبیحی(قربانی ای) از تو میخواهد که با آن، میزان دوستی و درجه صداقتت در دوستی را در ترازوی خدا بسنجی و بدینصورت کمال صداقتت در خلیلالرحمان بودن را به درگاهش به اثبات برسانی.ای ابراهیم! این آزمون بس سنگین و شگفت است، اما به هر حال تو مأمور و مختاری به انجام آن. ای ابراهیم! تو مأموریت داری پسرت، اسماعیل را به قربانگاه «مِنا» ببری و در راه خدا قربانی کنی تا هر چه منیّت و خودبزرگبینی در توست، فروریزد.
پیام بسیار کوتاه و گویا بود، امّا نوعش بسیار عجیب و فوقالعاده طاقتفرسا! حتی تصورش هم مُحال به نظر میرسید؛ تا چه رسد به انجامش. ابراهیم اندیشید که این رویایی بیش نیست . اما سه بار این فرمان تکرار شد و او دانست که باید برای انجام ماموریتی بس دشوار و سنگین آماده شود. اما در قاموس ابراهیم اگر کار در راه خدا و برای خدا باشد، واژه مُحال وجود ندارد. اصلاً ابراهیم اصطلاح «ناممکن» را برای جلب رضایت خدا به صفحه ذهنش راه نداده تا حالا پاکش کند. دشوارتر آن بود که چگونه این راز را با میوه دل و پسر نونهالش در میان گذارد. اینک پسر به کمال رسیده بود و سیمای نوجوانیاش آدمی را شیفته خویش میکرد. نگاه به چهره معصومانه وی ابراهیم را دگرگون می کرد. در دلش غوغایی بود، شوری دیگر در سینه ستبرش غَلَیان میکرد؛ لیکن نه از جنس شک و تردید و ترس و ندامت، غوغایی از آن نظر متفاوت که چگونه در این رهگذار رضایت معشوق را در حدّ اعلای امکان تحصیل نماید.
اسماعیلجان! «إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ» (صافات: 102) پسر نازنینم! در خواب به من امر شده تو را در راه خدا قربانی کنم «فَانظُرْ مَاذَا تَرَی» (صافات: 102) نظر تو چیست؟! شیرین پسرابراهیم در پاسخی زیبا گفت : «یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ الصَّابِرِینَ» (صافات: 102) ای پدر! هرآنچه بدان مأموری انجام بده، انشاءالله مرا از بندگان صبور و شکیبا خواهی یافت. خیال ابراهیم بیشتر آرام گرفت و وی بر داشتن چنین پسری خدای را سپاس و بر خود مباهات کرد. آنگاه پسر را با ملاطفت و مهربانی بسیار در آغوش فشرد و بوسهای بر فرقش زد و دست محبت و نوازش بر سر و گیسوانش کشید.
ابراهیم (ع) ، با اراده ای که ناشی از نیروی حق پرستی و بندگی محض بود ، برخاست و اسماعیل را به قربانگاه برد . اما همینکه پدر و پسر ، تسلیم امر الهی شدند و ابراهیم کارد بر گلوی فرزند نهاد و اسماعیل آماده فدا کردن جان خود شد ، فرمان قربانی از جانب خداوند لغو شد و گوسفندی سفید از دل آسمان پای بر زمین نهاد. ندا آمد : ای ابراهیم ، آن رؤیا را تحقق بخشیدی و ( به ماموریت خود عمل کردی ) ما اینگونه نیکوکاران را جزا می دهیم این مسلما همان امتحان آشکار است ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم ( صافات 103 تا 107 )
حضرت ابراهیم (ع) آزمونی سخت و سنگین را گذراند و آن ، پیکار با نفس و اطاعت فرمان خداوند بود . او با انتخاب آگاهانه خود ، تسلیم شدن دربرابر امر الهی را به نیکویی تفسیر کرد و آموخت انسان واقعی کسی است که نه فقط در زبان و گفتار ، بلکه با تمام وجود خویش ، تسلیم حق و حقیقت است . ابراهیم نقطه اوج گذشت و فداکاری را نشان داد و در قله بلند شرف و فضیلت قرار گرفت . چه بسا انسانهایی که حاضرند جان خود را از دست بدهند ، ولی کمترین آسیبی به فرزند دلبندشان نرسد اما اقدام قهرمان توحید برای قربانی فرزندش اسماعیل ، بیانگر اعتماد کامل او به خدا است .
اینک نام ابراهیم(ع) زنده است و مقام او بلند؛ هر ساله، در حج که بزرگ ترین مجمع عبادی ـ سیاسی ما مسلمانان است، با مناسک حج و قربانی کردن از ابراهیم(ع) یاد می شود. به عبارتی، عید قربان، عید بزرگِ جهان اسلام، یادآور بزرگ ترین خاطره جاوید از تسلیم ابراهیم(ع) است. قربانگاه اسماعیل(ع)، کلاس درس رضایت و بندگی واقعی است؛ آنچه خداوند امر فرموده است و بنده بدون چون و چرا انجام می دهد؛ جهاد اکبر و خودسازی است.!
اکنون آفتاب روز دهم ذیحجه رخ نموده و عیدی بزرگ و با شکوه فرا رسیده است. اینک دلها طراوت و تازگی یافته، نفس ها آرام و نگاهها شادمان است. انبوه انسانهای متحول شده، مراتب عشق و تسلیم را به نمایش گذارده اند و زمزمه های تکبیر و سپاس خداوند ، فضای منا را عطرآگین کرده است .عید قربان از راه رسیده است . رسول خدا (ص) فرمود : عیدهای خود را با تکبیر زینت دهید. آن حضرت خود نیز در روزهای عید فطر و عید قربان از خانه بیرون می آمد و با صدای بلند، لااله الاالله و الله اکبر می گفت و بدین وسیله، دلها را با یاد خدای بزرگ طراوت می بخشید .عید قربان ، نقطه اوج آداب و مناسک حج است ، فصل تقرب یافتن مردم به خداست. در روز عید، حاجیانی که دل به معبود هستی سپرده اند، با شور و التهابی کم نظیر آداب حج را دنبال می کنند . آنها حیوانی سالم را بر می گزینند ، سپس آن را قربانی می کنند و پس از قربانی ، نماز عید را به جا می آورند . در این مرحله آنچه بر آنان در حال احرام ، حرام شده است ، حلال می شود .
امام صادق (ع) می فرماید: « نخستین قطره ای که از خون قربانی بر زمین می چکد ، صاحب آن قربانی آمرزیده می شود و این بدان جهت است که معلوم شود چه کسی از سر عشق و تسلیم ، خدا را اطاعت می کند . » از اینرو حکمت انجام قربانی، تقرب و تعالی قربانی کننده به سوی خدا و دستیابی به تقواست . قرآن در این زمینه یادآور شده که از گوشت و خون قربانی ، بهره ای به خدا نمی رسد ، بلکه آنچه به او می رسد ، تقوا و پرهیزگاری شماست . قربانی ، عملی است که خدا را خشنود می کند و نردبان رشد و تعالی انسان است .
امام خمینى(ره) احیا گر اسلام ناب، درباره عید قربان فرمود: «عید قربان، عیدى است که انسانهاى آگاه را به یاد قربانگاه ابراهیمى مى اندازد؛ قربانگاهى که درس فداکارى و جهاد در راه خداى بزرگ رابه فرزندان آدم و اصفیا و اولیاى خدا مى دهد... این پدرِ توحید و بت شکنِ جهان، به ما و همه انسانها آموخت که... عزیزترین ثمره حیات خود را در راه خدا بدهید و عیدى بگیرید. خود و عزیزان خود را فدا کنید و دین خدا را و عدل الهى را برپا نمایید. به همه ما ذریه آدم فهماند که «مکه» و منى قربانگاه عاشقان است و محل نَشر توحید و نفى شرک که دلبستگى به جان و عزیزان نیز شرک است.»
عید قربان بزرگترین روز حج محسوب می شود؛ چنان که از امام صادق(ع) نقل است که در جواب معاویه بن عمار که از ایشان درباره «یوم الحج الاکبر» پرسیدند، فرمودند: «آن، روز عید قربان است.» عید قربان از اعیاد بزرگ مسلمانان به شمار می رود و از تعطیلات رسمی مسلمانان است که در سراسر جهان اسلام جشن گرفته می شود . از صبح روز عید ، مردم با دلهایی پر امید و دستانی آماده برای انفاق ، به جایگاههای نماز می شتابند و دل و جان خود را در پرتو نیایش و دعا مصفا می سازند. آنگاه، بسیاری از مردم برای خشنودی خدا ، قربانی می کنند و محرومان را بر سفره اطعام خود می نشانند، در حالی که از عمق جان می گویند: «به حقیقت نماز و عبادات من و زندگی و مرگ من، همه مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است.»
زینب مقدسی
110