پایگاه اینترنتی نشنال اینترست یادداشتی به قلم «اِوان گاتسمن» (Evan Gottesman)، با عنوان «آمریکا چگونه جایگاه میانجی اعراب و اسرائیل را از دست داد؟» را منتشر کرده است که در ادامه میخوانیم:
اعلام به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل توسط «دونالد ترامپ» و جابجایی سفارت آمریکا از تل آویو به قدس عواقبی را به همراه خواهد داشت که مهمترین آنها، ترس از قیام فلسطینی ها در سرزمین های اشغالی بود، اما شاید مهمترین تاثیر این اتفاق بر روی جایگاه آمریکا در خاورمیانه و به طور کلی در سراسر جهان است.
دولت ترامپ نقش آمریکا به عنوان یک متولی معتبر و مسئولیت پذیر برای امور اعراب و اسرائیل را واگذار کرده است.
اظهارات ترامپ برای دستیابی به راه حلی نهایی به صورت فوری بیشتر از تمام روسای جمهور پیشین آمریکا است، مقامات دست راستی اسرائیل این شرایط را به عنوان مجوزی برای آزاد بودن در هر اقدامی در قدس می بینند و رهبران فلسطینی آن را دلیلی برای پایان دادن به تمام برنامه های مذاکرات صلح در حال حاضر و یا در آینده ارزیابی خواهند کرد.
اسرائیل، فلسطینی ها و کشورهای عربی هیچ جایگزین مناسبی برای پر کردن این شکاف پیدا نخواهند کرد، در واقع، این دو طرف یهودی و همسایگان آن وارد دوره تازه ای از روابط می شوند که در آن قدرت های بزرگ ممکن است به کلی غایب باشند.
آمریکا بعد از اتحاد جماهیر شوروی در سال 1967 روابط خود را با اسرائیل تقویت کرد.
البته آمریکایی ها در پیگیری نقش میانجی تنها نبودند، کشورهای همچون روسیه، چین و هند، ممکن است برنامه هایی بین المللی در این زمینه داشته باشند، اما در عمل ترجیح می دهند توان دیپلماتیک خود را برای درگیرهای نزدیک به خود نگه دارند.
کشورهای دیگر هم ابتکاراتی مطرح می کردند، اما این میانجی ها بیشتر روی تنها یک طرف این نزاع و عموما فلسطینی ها نفوذ داشتند.
نقش آمریکا در فرایند سازش هیچ گاه خالی از انتقاد نبود.
بسیاری از مقامات فلسطینی از دولت های مختلف آمریکا، چه دموکرات و چه جمهوریخواه به این اتهام انتقاد می کردند که آمریکا یک میانجی صادق و بی طرف نیست.
در حالی که آمریکا با لقب «وکیل مدافع اسرائیل» در سازمان ملل مواجه می شد، روسای جمهور آمریکا پی در پی فقط به صورت ضمنی از قطعنامه های سازمان ملل در تحکیم احترام به اهداف توافق نهایی حمایت می کردند.
سیاست جدید آمریکا در قبال قدس این فرمول را برای اولین بار بر هم می زند؛ به گونه ای که یک دولت آمریکایی به طور آشکارا موضعی را اتخاذ کرده است که می تواند به عنوان نقض کننده توافق نهایی شود.
به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل و طرح جابجایی سفارت آمریکا از تل آویو به قدس، آن هم بدون متمایز سازی مشخص بین غرب قدس (در داخل مرزهای شناخته شده بین المللی اسرائیل) و بخش شرقی شهر بزرگ قدس که مورد مناقشه قرار دارد، باعث می شود که هم مقامات فلسطینی و هم مقامات دست راستی اسرائیل با توجه به انگیزه های رقابتی بینشان به احتمال زیاد آمریکا را به عنوان تصدیق کننده مالکیت اسرائیل بر مناطق فراتر از خط سبز و مرزهای پیش از 1967 قلمداد کنند.
اگر تصمیم اخیر کاخ سفید در مورد قدس، آخرین اقدام دولت ترامپ در پیگیری «توافق نهایی» باشد، آیا کسی این جای خالی را پر خواهد کرد؟
مهمترین رقبا به احتمال زیاد بازیگران منطقه ای مانند عربستان یا روسیه و چین خواهند بود.
در حالی که به نظر می رسد مسکو و پکن منافع خاصی در نزاع بین اسرائیل و فلسطین ندارند، اتحادیه اروپا ممکن است به طور جدی علاقمند باشد تا در نقش یک میانجی فعال برای رسیدن به یک توافق باشد.
اما اتحادیه اروپا نمی تواند همانند آمریکا از کمک های نظامی و اقتصادی در سیاست چماق و هویج خود در مواجهه با اسرائیل استفاده کند، اتحادیه اروپا هیچ برنامه مالی برای حمایت اسرائیل ندارد، اتحادیه اروپا به عنوان یک عنصر فراملی، حتی از امتیاز وتو در شورای امنیت نیز برخوردار نیست که بتواند بر گفتگوهای مرتبط با اسرائیل در سازمان ملل تاثیر بگذارد.
مترجم: محمود مجدی
113/116
بیشتر بخوانید:
چرایی همسویی اعراب خلیج فارس با ترامپ ضد ایران/ تحلیل
گفت وگوی «ترامپ» و اعراب با چاشنی «ایرانهراسی»
همنوایی عربستان با امریکا و اسراییل در ناامنسازی منطقه/ تحلیل