ایران پرس: سینمای وحشت یا فیلم های ترسناک، یا به تعریفی دیگر سینمای دلهره آور (Horror movie) با آثاری که همزمان از بدو پیدایش سینما و شروع فیلمسازی در اوایل قرن بیستم در اروپا و آمریکا ساخته شد به پرده سینماها راه یافت و طرفدران خود را داشت.

فیلم های ترسناک اولیه، بر مبنای شخصیت هایی ساخته می شد که نویسندگان سرشناس غربی در رمان های خود به آن پرداخته بودند.

فیلم «نوسفراتو» (Nosferatu) ساخته سینماگر سرشناس آلمانی «ویلهلم فردریش مورنائو» (F. W. Murnau) که در سال 1922 از رمان دراکولای «برام استوکر» (Bram Stoker) اقتباس و ساخته شد، در مورد سرگذشت اولین خون آشام بود.

مورنائو، همچنین در سال 1926 با ساخت فیلم صامت دکتر فائوست یا «فاستوس» (Faust) داستان شخصیتی شریر را به تصویر می کشد که روح خود را به شیطان می فروشد.

مورنائو هم در ساختار داستانی فیلم فاستوس به موضوع سقوط اخلاقیات و حس قدرت طلبی انسان ها بویژه در جوامع غربی می پردازد و در کنار آن از نظر تکنیک فیلمسازی در دوران سینمای صامت نیز به میزانسن اهمیت و جایگاه متفاوتی می بخشد.

آثار مورنائو، تنها پرداختن به موضوعاتی نیست که به فیلمی دلهره آور یا ترسناک خلاصه شود، بلکه در فرم و ساختار نمایشی برای اولین بار تکنیک هایی که او بویژه در فیلم نوسفراتو استفاده کرده به عنوان سبک «اکسپرسیونیسم» (Expressionism) شناخته می شود که از سینمای آلمان پس از جنگ جهانی اول آغاز شد.

در سبک اکسپرسیونیستی به نوعی در این آثار ترس و وحشت انسان، از جامعه (غربی) به تصویر کشیده می شود و برای به نمایش درآمدن فضای ترسناک از دکورهای خاص و متفاوتی نیز استفاده شده است.

با توسعه صنعت سینما و پیشرفت تکنیک های فیلمسازی بویژه پس از جنگ جهانی دوم، کارگردانان سینما نیز بیشتر به سراغ داستان های ترسناک و دلهره آور رفتند و آثار متفاوتی نیز در این سال ها ساخته شد.

«دکتر جکیل و آقای هاید»، (Strange Case of Dr Jekyll and Mr Hyde) که «ویکتور فلمینگ» (Victor Fleming) کارگردان آمریکایی سال 1941 میلادی ساخته داستان فردی شناخته شده و محترم و البته دانشمند است که رفتاری شرورانه دارد و مرتکب جنایات متعددی نیز می شود.

دکتر جکیل، یرای پنهان کردن جلوه های شرورانه رفتار خود و جنایاتی که مرتکب می شود شخصیت خیالی آقای هاید را خلق می کند تا مورد سوء ظن قرار نگیرد، اما سرانجام داستان واقعی آشکار می شود و مجرم اصلی شناخته می شود.

در ژانر سینمای وحشت، بین دهه های 1950 تا 1970 میلادی در هالیوود آثار متفاوتی ساخته می شد و اینگونه فیلم ها هرچند طرفداران خود را داشت، اما برای عموم تماشاگران هنوز محبوبیت چندانی نداشت.

«جن گیر» داستانی متفاوت از یک روح شریر

فیلم «جن گیر» (The Exorcist) ساخته «ویلیام فردکین» (William Friedkin)، که سال 1974 میلادی به پرده سینماها آمد فیلم های به اصطلاح ژانر وحشت را در مسیر متفاوتی قرار داد و باید گفت که این اثر سینمایی با وجود موفقیت در مراسم اسکار همان سال که به عنوان بهترین فیلم شناخته شد موجب ساخته شدن آثار متفاوتی شد که از نظر محتوای داستانی و فرم از این فیلم الهام گرفته بودند.

داستان فیلم جن گیر، روایت زندگی دختری نوجوان به نام «ریگان» با بازی «لیندا بلر» (Linda Blair) است که رفتار او به مرور زمان تغییر می کند و از حالت عادی خارج می شود.

خانواده که بشدت نگران شرایط دختر خود هستند پس از ناامیدی از درمان او به سراغ افرادی می روند که با جن گیری آشنا هستند، اما روح شریر در بدن ریگان قدرتی بی پایان دارد و حاضر نیست کالبد او را به آسانی ترک کند.

سرانجام خانواده ریگان، به سراغ یک کشیش به نام «لنکستر مرین» با بازی «ماکس فون سیدو» (Max von Sydow) می روند و او نیز پس از نبردی طولانی درحالیکه روح شریر و انتقامجو را از بدن دختر بیرون می کند، اما خود نیز قربانی می شود.

موفقیت تجاری فیلم جن گیر، درگیشه موج تازه ای از ساخت فیلم های مختلف درژانر وحشت را آغاز کرد که تا امروز نیز ادامه دارد.

روایتی از موجودات عجیب الخلقه و ترسناک در سینمای وحشت

سینمای وحشت، بویژه در سال های اخیر تنها به فیلم هایی محدود نشده است که داستان آن بر مبنای حضور یک روح شریر ویرانگر شکل می گیرد و متقابلا یک کشیش نیز برای مقابله و نابودی آن روح تلاش می کند.

در کنار فیلم هایی با مضمون جن گیری اما موجودات عجیب الخلقه و خونخوار «زامبی ها» (Zombie) نیز بخشی از سوژه های مهم در ژانر وحشت هستند.

زامبی ها انسان های تغییرشکل یافته هستند که قدرت فکرکردن ندارند و برای زنده ماندن نیاز به خون انسان ها دارند.

«جنگ جهانی زد» (World War Z) که درسال 2013 ساخته شده، در مورد شیوع بیماری و گسترش آن در سطح جهانی است که بیشتر انسان ها با ابتلا به آن تبدیل به یک زامبی می شوند.

جنگ جهانی زد

ژانر دیگری از سینمای وحشت، که درسال های اخیر رواج پیدا کرده درمورد داستان موجودات شریری است که قربانی بیرحمی دیگران بودند و درحالیکه روح آنها سرگردان شده در زمان های بعدی برای انتقام وارد عمل می شوند.

سری فیلم های «کینه» (The Grudge) و «حلقه» (Ring) برمبنای داستان هایی شکل می گیرد که موجود شریر برای انتقام جویی به سراغ انسان ها می آید.

کم هزینه بودن و درآمد سرشار کمپانی های فیلمسازی از آثار ترسناک، انگیزه اصلی برای سرمایه گذاری گسترده در ساخت این گونه فیلم ها است.

پروژه بلرویچ (The Blair Witch Project) که ساخت آن به دهه 1990 میلادی باز می گردد و مجموعه فیلم های ترسناک رفتار غیرعادی (Paranormal Activity) که ابتدای قرن بیست و یکم به نمایش درآمد از سری فیلم های بسیار کم هزینه ای بودند که بسیارپرفروش بودند و سود کلانی نصیب کمپانی های فیلمسازی آمریکایی کردند.

در بخشی از داستان های سینمای وحشت، در سال های اخیر روایت اصلی، در مورد انسان های خون آشامی است (vampire) است که تمامی ویژگی های آنها مانند دیگر انسان ها است، اما برای بقای خود نیاز به خون دیگران دارند.

کارگردانان هالیوودی، با ساختن چنین آثاری و پرداختن به این موضوعات به نوعی شاید تلاش می کنند تا خشونت و بیرحمی را از زندگی بشر جدایی ناپذیر بدانند و همچنین قهرمان های داستان خود را قربانی شرایطی بدانند که محیط و جامعه بوجود آورده اند و طبعا خشونت آنها نیز اجتناب ناپذیر هستند.

گفت وگو با خون آشام (Interview with the Vampire) که «نیل جوردن» (Neil Jordan) در سال 1994 میلادی ساخت، دیگر اثر متفاوت ژانر سینمای وحشت بود که داستان زندگی خون آشام ها بین انسان ها را در چند قرن روایت می کرد.

ترس از نور خورشید و روشنایی، زندگی جاودانه و حفظ ویژگی های فیزیکی بدن در یک سن و رشد نکردن سنی از جمله مشخصات پرسوناژهایی است که در فیلم های ترسناک غالبا تکرار می شود.

برای آشنایی بیشتر و بازخوانی ژانر فیلم های ترسناک داستان دو فیلم بررسی می شود:

«خون» داستان تلاش یک مادر برای نجات فرزندش به بهای قربانی شدن دیگرانروایت داستان فیلم خون (Blood) که «براد آندرسون» (Brad Anderson) سال 2022 ساخته در مورد زندگی «جس» مادر پرستار آمریکایی با بازی «میشله موناهان» (Michelle Monaghan) و فرزند پسر او «اوون» با بازی «فینالی ووتاک هیسانگ» (Finlay Wojtak-Hissong) و دختر او «تایلر» با بازی «اسکایلرمورگان جونز» (Skylar Morgan Jones) است که به علت مشکلات اقتصادی مجبور به اقامت در کلبه ای متروک در کنار یک بیشه زار اسرار آمیز شده اند.

جس از شوهر سابقش جدا شده و به علت مشکلات مالی، مجبور شده خارج از شهر زندگی کند. اوون، پسر کوچک جس با حمله سگ خانوداه، بشدت مجروح می شود و پس از انتقال به بیمارستان شرایط بحرانی دارد اما با تزریق خون وضعیتش عادی می شود.

جس به مرور متوجه می شود که پسرش برای ادامه زندگی نیاز به خون دارد. اوون، در شرایطی به خانه باز می گردد که جس باید با تزریق خون برای ادامه زندگی به پسرش کمک کند، اما برداشتن کیسه های خون از بیمارستان هم امکان پذیر نیست.

فکری ذهن جس را مشغول می کند و بیرون از بیمارستان پیرزن سالخورده ای را می بیند که قبلا نیز او را می شناخته و این زن برای درمانش به مشکل خورده است.

جس با نقشه ای این زن را به کلبه خود می کشاند و بعد از محبوس کردنش از خون او برای پسرش استفاده می کند. تایلر دختر جس، نیز از مشکل بردارش آگاه شده اما تصمیم می گیرد تا به مادرش کمک کند.

فرار پیرزن از زیرزمین کلبه و مرگ او مشکلات جس را بیشتر می کند چرا که باید به فکر زنده ماندن پسرش باشد.

شوهر سابق جس نیز، که متوجه شده فرزندانش به مدرسه نمی روند با پلیس به سمت کلبه می روند و آنها را با خود می برد. تایلر، با اوون از خانه پدر خود فرار می کنند و به محل کلبه و پیش مادرشان باز می گردند و درحالیکه جس متوجه حضور آنها شده به سمت بیشه زار حرکت می کنند.

در میان بیشه زار درختی قدیمی که تنه آن به شکلی اسرار آمیز قرارگرفته و حفره ای سیاه دارد توجه تایلر را جلب می کند. تایلر و اوون به سمت درخت می روند اما زمین حرکت می کند و آنها توان جلو رفتن ندارند.

سرانجام جس نیز که پس از فرزندانش به بیشه زار رسیده متوجه می شود که هیولایی قدرتمند سعی در بلعیدن اوون به زیر مرداب پای درخت را دارد. تلاش جس و دخترش بی نتیجه است و هیولای اسرار آمیز، اوون را به زیر خاک مرداب گل آلود می کشد درحالیکه از جس و تایلر نیز کاری بر نمی آید.

جس که برای ازدست دادن پسرش اندوهگین شده است درخت اسرار آمیز را به آتش می کشد تا طلسم آن را نابود کند. نمای پایانی فیلم زمانی است که جس مدتی پس از مرگ پسرش درکنار کلبه ایستاده و آنها صاحب سگ جدیدی هستند.

بازهم صدای اسرار آمیز از بیشه زار شنیده می شود و حیوان به سمت آن حرکت می کند اما این بار پس اربازگشت نگاه سگ به جس میخکوب شده است.

فیلم خون، در کنار طرح داستانی از خشونت انسان ها در زندگی روزمره اما به نوعی نشان دهنده سرگذشت افرادی است که در یک چرخه از سبعیت و بیرحمی بیشتر به حفظ موقعیت شخصی خود هستند و در این میان سرنوشت دیگران اهمیت کمتری پیدا می کند. زمانیکه جس زن پیر را از کنار بیمارستان با ترفند و نقشه ربوده به تنها موضوعی که فکر نمی کند سرنوشت این قربانی است درحالیکه برای نجات جان فرزندش باید به هرشکل از او استفاده کند.

فیلم خون روایت تکراری و تکمیل شده از آثار دیگری است که با محوریت زندگی خون آشام ها به شکل انسان های عادی در هالیوود ساخته شده اما این موجودات جدید (وامپایرهای انسان نما) دیگر نه بخشی از جامعه بلکه دشمنان سرسخت و بیرحم آن هستند.

«استخوان ها و همه» سفر طولانی در سرزمین خون آشامان

فیلم «استخوان ها و همه» (Bones and All) ساخته «لوکا گوادانینو» (Luca Guadagnino) محصول مشترک آمریکا و ایتالیا است که سال 2022 به نمایش درآمده است.

«مارن» دختر سیاهپوست، با بازی «تایلر راسل» (Taylor Russell) خون آشامی است که با پدرش زندگی می کند. پدر مارن، مجبور می شود دخترش را ترک کند.

مارن، در بین وسائل بجامانده متوجه نوارهای صوتی می شود که پدرش برای او به جا گذاشته و در آن شرح می دهد که مادر مارن نیز خون آشام بوده است.

سفر مارن، برای پیدا کردن مادرش آغاز می شود و در اولین مقصد با «سالی» با بازی «مارک رایلنس» (Mark Rylance) آشنا می شود. سالی، برای مارن تعریف می کند که در سراسر شهرهای آمریکا خون آشامانی مثل آنها زندگی می کنند.

مارن، سالی را ترک می کند و تصمیم می گیرد با پیدا کردن نشانه های جدید به سراغ مادرش برود و در ادامه سفر با «لی» با بازی «تیموتی شالامی» (Timothée Chalamet) آشنا می شود که مانند مارن خون آشام است و دور از خانواده زندگی می کند.

مارن، و لی به سفر ادامه می دهند و در بین راه با خون آشامانی مواجه می شوند که از خود آنها نیز خطرناکتر و بیرحم تر هستند و مجبور می شوند از آنها فرار کنند.

مارن، همچنین در ادامه سفر سرانجام محل آسایشگاه روانی مادرش را پیدا می کند و متوجه می شود که بیماری روانی او تشدید شده است.

مارن، تصمیم می گیرد مدتی از لی جدا شود و او را ترک می کند. مارن پس از جدایی از لی در ادامه سفر دوباره سالی را می بیند که متوجه شده مارن با لی همکار و همسفر بوده است.

مارن، دوباره از دست سالی فرار می کند و پس از مدتی به سراغ لی می رود و به او پیشنهاد می کند که زندگی عادی مانند بقیه انسانها را برای مدتی تجربه کنند.

زندگی مارن و لی، اما با حضور دوباره سالی به خطر می افتد و درحالیکه او قصد دارد مارن را به قتل برساند لی از راه می رسد و با سالی درگیر می شود. ادامه درگیری سرانجام موجب مرگ سالی می شود. درحالیکه لی هم آخرین لحظات زندگی را سپری می کند از مارن می خواهد «استخوانهای او را پس از مرگش بخورد.»

ساختار روایی و فرم فیلم استخوان ها و همه قابل مقایسه با خون و یا سایر فیلم های سطحی که در ژانر وحشت ساخته شده نیست و کارگردان روایت طولانی از زندگی ویژگی های متفاوت شخصیتی و رفتاری خون آشامان را به تصویر می کشد.

مارن و لی، در داستان فیلم نماد جوانانی هستند که قربانی خشونت جامعه و اطرافیان می شوند و این بیرحمی در رفتار آنها علیه دیگر انسان ها نیز به چشم می خورد.

نکته جالب داستان روایت زندگی موجوداتی است که هرچند کالبدی انسانی دارند اما در رفتار شبیه انسان ها نیستند و تبدیل به موجوداتی شریر و بیرحم شده اند تا از جامعه و زشتی های آن انتقام بگیرند.

خون آشامان، زامبی ها و ارواح شریر مخلوقات پول ساز هالیوود

سینمای هالیوود، در مقاطع زمانی مختلف به علت فروش کم فیلم ها و افزایش هزینه تولید فیلم نیاز به کسب درآمدهای بیشتر برای ادامه فعالیت های خود داشته است.

ژانر وحشت و مخلوقات عجیب الخلقه آن مهمترین منبع درآمد برای کمپانی های فیلمسازی در آمریکا بوده اند به همین علت سالیانه بخش قابل توجهی از فیلم های ساخت هالیوود در ژانر وحشت قرار می گیرند.

پیشرفت تکنولوژی نیز کمک زیادی برای جذاب کردن و ساختن سوژه هایی شده که در سال های گذشته امکان ساخت آن نبود، اما امروز در سینمای هالیوود با استفاده از تکنیک های جدید و روایت های داستانی متفاوت فیلم های ترسناک با داستان های متنوع نیز ساخته می شوند.

داستان های فیلم های ترسناک، همواره بر مبنای تضاد قطب خیر و شر شکل می گیرد که برای بقا باید با هم در نبرد باشند.

در آثار قبلی سینمای هالیوود پیش از دهه 1980 میلادی در اغلب فیلم ها این نیروهای خیر بودند که همیشه با پیدا کردن راهی بر نیروی تاریکی و شر غلبه می کردند اما به مرور زمان و در سال های اخیر نیروهای خبیث نیز امکان پیروزی پیدا می کردند.

بخشی از این جریان، شاید به خاطر هیجان بیشتر و جذب تماشاگران باشد اما گاهی اوقات این خشونت و غلبه شر نمادی از برداشت نویسندگان و کارگردان های هالیوودی از شرایط امروز جامعه غربی نیز هست.

درجامعه ای که نیروهای خیر دیگر قدرتی برای ادامه حیات ندارند و این شروران و چهره های منفی هستند که باید برای سرنوشت بشر تصمیم بگیرند.

فیلم های سطحی، مانند ایت (It) داستان قاتلی بیرحم با ماسک یک دلقک وآنابل

(Annabelle) و عروسک قاتل، محصولات جدید سال های اخیر هالیوود هستند که سرانجام داستان های خشونت بار را رقم می زنند و هیچ نیروی خیری نیز توان ایستادگی مقابل آنها را ندارد.

نویسنده: احسان شاه ابراهیم

117