ایران پرس- با پایان جنگ عراق علیه ایران، دوره جدیدی در ایران با عنوان «دوره سازندگی» آغاز شد.

در این دوره، آیت الله «اکبر هاشمی رفسنجانی» به عنوان رئیس جمهوری در رأس دولت قرار گرفت. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در این دوره تا حدود زیادی متفاوت از دهه اول انقلاب اسلامی بود و دستخوش دگرگونی شد.

علل مختلفی در خصوص این دگرگونی می توان مطرح کرد، اما به طور کلی پایان جنگ تحمیلی، بازنگری در قانون اساسی و تغییر نخبگان قدرت در سطح داخلی، جنگ عراق علیه کویت در سطح منطقه ای و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سطح بین المللی از مهمترین علل دگرگونی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در این دوره بود.

همان گونه که در برنامه قبلی عنوان شد در دوران جنگ تحمیلی، سیاست خارجی «امنیت محور» بود، اما پایان جنگ سبب شد «بازسازی اقتصادی - دفاعی» کشور در اولویت قرار گیرد و سیاست خارجی نیز متناسب با همین هدف تنظیم شد.

در عین حال، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز مورد بازنگری قرار گرفت و پست نخست وزیری حذف و وظایف قوه مجریه به رئیس جمهوری واگذار شد.

در واقع نظام سه رکنی متشکل از رهبری، رئیس جمهوری و نخست وزیر به نظام دو رکنی متشکل از رهبری و رئیس جمهوری تغییر پیدا کرد. متناسب با این تغییرات، وزن رئیس جمهوری نیز در حوزه های مختلف به خصوص در سیاست خارجی افزایش یافت و به نوشته سید «جلال دهقانی فیروزآبادی» سیاست خارجی به صورت «رئیس جمهورمدار» در آمد. 

در همین حال، با رحلت امام خمینی (ره)، آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر جدید برگزیده شدند و تفکرات ایشان به خصوص سیاست «درهای باز» که در زمان ریاست جمهوری شان پیگیری می کردند در تصمیم سازی سیاست خارجی نقش مهمی داشته است.

تاثیر فاکتورهای بین المللی بر سیاست خارجی ایران

علاوه بر فاکتورهای داخلی، فاکتورهای منطقه ای و بین المللی نیز بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در این دوره تأثیر داشته است. حمله نظامی عراق به کویت در سال 1990 از مهمترین فاکتورهای منطقه ای تأثیرگذار بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در این دوره بود. جمهوری اسلامی ایران جنگ عراق علیه کویت را محکوم کرد.

حمله آمریکا و متحدانش به عراق سبب شد بغداد درصدد حل اختلاف های خود با تهران برآید. در همین حال، جمهوری اسلامی ایران و اعضای شورای همکاری خلیج فارس نیز در مسیر عادی سازی روابط با هم گام برداشتند.

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نیز یکی از فاکتور تأثیرگذار بسیار مهم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در این دوره و دوره های بعد بود، زیرا نظام دو قطبی از بین رفت و نظام تک قطبی به رهبری آمریکا ایجاد شد و در عین حال، از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی 15 کشور جدید به وجود آمد که برخی از این کشورها در مجاورت جمهوری اسلامی ایران به استقلال رسیدند.

مبنای سیاست خارجی ایران در دوره سازندگی

سیاست خارجی ایران در دولت سازندگی بر مبنای توسعه روابط با همسایگان، حضور فعال در سازمان ها و مجامع بین المللی و ارتقا جایگاه ایران در نظام جهانی و به خصوص بر مبنای نوع رابطه با ایالات متحده آمریکا قرار گرفت.

دولت هاشمی رفسنجانی ضمن اینکه «استقلال» را به عنوان مهمترین اصل سیاست خارجی در نظر داشت، «منطقه گرایی» را نیز به عنوان یکی از راهبردهای مهم سیاست خارجی در نظر گرفت.

در واقع، از آنجایی که جمهوری اسلامی ایران وارد فضای «پساجنگ» شده بود، بازسازی کشور برای آن اهمیت زیادی داشت. یکی از شروط بازسازی کشور نیز عادی سازی روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای منطقه بود.

«الهه کولایی» استاد دانشگاه معتقد است:

"هاشمی رفسنجانی به عنوان یک رئیس جمهور مصلحت اندیش توانست سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در شرایط گوناگون در محیطی پرتحول در مسیر بهره گیری از فرصت های ایجاد شده به حرکت درآورد. این مسئله به طور مشخص در بازسازی رابطه با کشورهای منطقه نمود جدی داشت."

در همین راستا، «علی اکبر ولایتی» وزیر خارجه وقت ایران در جولای 1990 برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی از امیرنشین کویت دیدار و بر گسترش روابط دوجانبه تأکید کرد. با وجود اینکه کویت در جریان جنگ تحمیلی حمایت همه جانبه ای از عراق انجام داد، اما جمهوری اسلامی ایران به شدت تجاوز عراق را به کویت محکوم کرد و حتی ولایتی به کشورهای قطر، عمان، امارات و بحرین سفر و بر لزوم حفظ امنیت و ثبات منطقه ای تأکید کرد. مقام های عربی نیز به تهران سفر و با مقام های جمهوری اسلامی ایران دیدار و گفتگو کردند.

در همین حال، روابط عربستان با ایران که در سال 1987 قطع شده بود بار دیگر در مارس 1991 احیا شد و حتی سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان در ماه مه 1991 به تهران سفر کرد.

ولایتی نیز یک ماه بعد به ریاض سفر کرد. اگرچه اختلاف هایی میان تهران و ریاض به خصوص در مورد حضور نیروهای فرامنطقه ای در منطقه خاورمیانه وجود داشت، اما دو کشور در این دوره در مسیر توسعه روابط حرکت کردند.

به طور کلی، در این دوره روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای همسایه روند صعودی داشته است. جمهوری اسلامی ایران در روابط با کشورهای تازه تأسیس آسیای مرکزی و قفقاز نیز بر لزوم ثبات در این منطقه و در درون کشورهای منطقه تأکید داشته و نقش میانجی را برای حل اختلاف میان کشورهای این منطقه ایفا کرد که یکی از نمونه های میانجی گری در بحران قره باغ بود.

دولت سازندگی روند عادی سازی روابط با اروپا را نیز آغاز کرد. مقام های اروپایی سفرهای متعددی به تهران داشته اند. شاخصه اصلی روابط جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپا در این دوره «گفتگوهای انتقادی» بود. 

سید جلال دهقانی فیروزآبادی عنوان می کند که گفتگوی انتقادی به معنای رد سیاست تهدید و تحریم آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران بود. در حقیقت اروپا بر خلاف آمریکا خواستار حل و فصل اختلاف ها از طریق گفتگوی انتقادی به جای تحریم و تهدید بود. 

مهمترین هدف ایران از گفتگوها مقابله با تهدیدها و تحریم های آمریکا از طریق موازنه سازی بود. کشورهای اروپایی نیز با قانون «داماتو» که در کنگره آمریکا به تصویب رسید و سرمایه گذاری بیش از 20 میلیون دلار را در صنایع نفت و گاز ایران ممنوع کرده بود، مخالفت کردند.

انگلستان و فرانسه اعلام کردند: هیچ کشوری حق ندارد به شرکت کشورهای دیگر بگوید که با کشور ثالث چه رفتاری باید در پیش بگیرد. 

«کلاوس کینکل»، وزیر خارجه وقت آلمان نیز آمریکا را به جنگ بازرگانی تهدید کرد و سیاست انزوای ایران را بی تاثیر خواند. با وجود مخالفت های اروپایی ها با اقدام های ضد ایرانی آمریکا، اما واشنگتن به این اقدام ها ادامه داد و حتی اروپایی ها را با خود همراه کرد.

با پایان جنگ عراق علیه ایران، دولت آمریکا اعلام کرد که از طریق دولت ثالثی تمایل خود را برای گفتگو با ایران اطلاع داده است. یکی از اهداف مهم آمریکا از نزدیکی روابط با ایران، آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان بود و حتی «جیمی کارتر» رئیس جمهوری وقت آمریکا در نامه ای به هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی خواستار آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان و تجدید روابط دو کشور شد. با وجود اینکه جمهوری اسلامی ایران به آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان کمک کرد، اما دولت آمریکا خواسته های ایران از جمله رفع توقیف دارایی های آن را انجام نداد.

جمهوری اسلامی ایران در جنگ آمریکا علیه عراق نیز از قطعنامه های سازمان ملل پیروی کرد، اما دولت «جرج هربرت واکر بوش» (بوش پدر) که در خلال جنگ آمریکا علیه عراق از لزوم مشارکت و حضور ایران در ترتیبات منطقه ای سخن گفته بود، با پایان جنگ، ایران را از این ترتیبات کنار گذاشت.

این الگوهای رفتاری آمریکا سبب شد جو بی اعتمادی بر روابط واشنگتن و تهران حاکم شود و در ادامه نیز ایران شرط مذاکره با آمریکا را رفع توقیف از دارایی ها و اموال مسدود شده ایران قرار داد و آمریکا نیز متقابلاً عادی سازی روابط با ایران را به تغییر رفتار ایران در زمینه فعالیت های هسته ای، صلح خاورمیانه، تروریسم و حقوق بشر مشروط کرد.

با آغاز ریاست جمهوری بیل کلینتون در آمریکا، روابط با ایران وارد مرحله جدیدی شد زیرا کلینتون تحت تاثیر لابی یهودی در آمریکا قرار داشت و به شدت از اسرائیل حمایت می کرد.

از این رو، کلینتون سیاست تحریم و تهدید را برای تغییر ایران اتخاذ کرد. دولت کلینتون سیاست مهار دوگانه را برای مهار ایران و عراق اتخاذ کرد. این سیاست بیشتر معطوف به ایران بود تا عراق زیرا عراق پس از جنگ اول و دوم خلیج فارس به شدت تضعیف شده بود.

دولت کلینتون سرمایه گذاری شرکت های آمریکایی را در ایران و همچنین خرید نفت ایران را توسط شرکت های آمریکایی ممنوع کرد. کنگره آمریکا نیز در اکتبر 1995 بودجه 18 میلیون دلاری را برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران اختصاص داد. در ادامه کلینتون در سال 1996 قانون داماتو را علیه ایران و لیبی وضع کرد که مطابق این قانون شرکت های غیرآمریکایی در صورت سرمایه گذاری در بخش نفت و گاز ایران و لیبی مجازات می شدند.

جمهوری اسلامی ایران، این اقدام های آمریکا را خصمانه و مداخله جویانه توصیف کرد. به طور کلی، در دوره بیل کلینتون که دوره دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی را نیز شامل می شد، روند دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران به شدت صعودی بود.

نویسنده: سید رضی عمادی

تهیه شده در «گروه ایران» اداره کل خبر و تفسیر برون‌مرزی

116/117