ایران پرس- یکی از مهمترین راهبردهای سیاست خارجی رژیم پهلوی که از وابستگی سیاست خارجی آن به غرب به خصوص آمریکا نشأت می ‏گرفت، عضویت در نهادها و پیمان هایی بود که با مدیریت غرب تشکیل شده بود.

در واقع، عضویت در این پیمان ها و نهادها از نشان های مهم و ملموس تبعیت از سیاست های غرب توسط رژیم پهلوی بود.

از جمله این پیمان ها، پیمان بغداد بود.

پیمان بغداد معاهده ای بود که در فوریه 1954 میان عراق و ترکیه تحت عنوان «پیمان همکاری های متقابل» در بغداد به امضا رسید. هدف این پیمان «تضمین دفاع و امنیت منطقه خاورمیانه» اعلام شده بود.

بریتانیا، پاکستان و ایران چند ماه بعد وارد پیمان بغداد شدند؛ آغاز گفت وگوهای الحاق رسمی ایران به پیمان بغداد همزمان با نخست وزیری «حسین علاء» بود.

«جان فاستر دالس»، دوست قدیمی «علاء» در زمان سفارتش در آمریکا که به سمت وزیر خارجه آمریکا منصوب شده بود، در یک دیدار رسمی در ایران خواستار الحاق ایران به پیمان بغداد شد.

در نهایت نیز ایران در 22 اکتبر 1955 به پیمان بغداد ملحق شد، اما دولت آمریکا که بانی انعقاد این پیمان بود، از شرکت در این پیمان خودداری و فقط به شراکت در پیمان های نظامی اکتفا کرد.

شکل گیری این پیمان از ابتکارات «جان فاستر دالس»، وزیر خارجه وقت آمریکا بود که قصد داشت یک سازمان دفاعی قوی را در خاورمیانه به وجود آورد تا از گسترش نفوذ شوروی در این منطقه جلوگیری کند.

در واقع، پیمان بغداد، پیمانی در راستای منافع آمریکا و بریتانیا بود. بعد از به قدرت رسیدن «عبدالکریم قاسم» در عراق، وی به این پیمان روی خوش نشان نداد و مرکزیت آن از بغداد به آنکارا انتقال و نام آن نیز از پیمان بغداد به «سازمان پیمان مرکزی» (سنتو) تغییر یافت که سازمان دفاع دسته جمعی کشورهای ترکیه، ایران، پاکستان و بریتانیا بود و امنیت مشترک منطقه را در مقابله با گسترش کمونیسم بر عهده داشته است.

آمریکا با دادن بودجه ‏ای برابر دولت بریتانیا و بدون عضویت بر اغلب کمیته ها نظارت می کرد.

از تبعات پیمان بغداد و سازمان سنتو بر امنیت خاورمیانه این بود که دامنه جنگ سرد میان دو ابرقدرت آن زمان یعنی آمریکا و شوروی را به خاورمیانه کشاند و عملاً قدرت های اصلی خاورمیانه را وارد یک مسابقه تسلیحاتی برنامه ریزی شده کرد.

پیوستن به پیمان بغداد بر روابط ایران با اعراب نیز تأثیر داشته است. «جمال عبدالناصر» رئیس جمهوری وقت مصر، این پیمان را نه تنها ضد شوروی که ضد وحدت اعراب که خود داعیه دار آن بود، تلقی می کرد.

«حسنین هیکل» روزنامه نگار معروف مصری درباره تأثیر پیوستن ایران به پیمان بغداد بر روابط آن با اعراب می نویسد: "پیوستن ایران به این پیمان، خاکستری را که به مدت 1400 سال روی دشمنی دیرینه ایرانیان و اعراب نشسته بود به یکباره کنار زد."

«عبدالرضا هوشنگ مهدوی» نیز در این خصوص می نویسد: شاه با پشت کردن به سیاست سنتی موازنه منفی و تنها برای حفظ موجودیت خود که سخت نگران آن بود، ایران را وارد پیمان نظامی بغداد کرد و به رغم تمایل قاطبه ملت ایران، آنرا چنان به بلوک غرب وابسته ساخت که به کلی آزادی عملش را از دست داد و از این سیاست غلط هیچ نتیجه ای جز ضرر عاید ملت نشد و پیمان بغداد طی 23 سال بیهودگی اش را ثابت کرد.

خروج جمهوری اسلامی از پیمان ها و نهادهای وابسته به غرب

همان گونه که پیش از این گفته شد، یکی از مهمترین اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، استقلال است که از روزهای نخستین انقلاب جمهوری اسلامی ایران این اصل سرلوحه سیاست خارجی قرار گرفت.

خروج از پیمان بغداد و سازمان سنتو یکی از نخستین اقدام هایی بود که دولت جمهوری اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران انجام داد و از نشانه های ملموس استقلال در سیاست خارجی است.

جمهوری اسلامی ایران در مارس 1979 (20 اسفند 1357) یعنی تنها چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سازمان سنتو خارج شد.

وزارت امور خارجه ایران طی اعلامیه ای دلایل خود را برای خروج از پیمان بغداد و سازمان سنتو این گونه بیان کرد:

"بر همگان پوشیده نیست که پیمان سعدآباد در زمان خود ثابت کرد که تنها حافظ منافع امپراطوری هایی که قصدی جز استعمار و استثمار مردمان منطقه و منافع سرزمین آنها را داشته اند، نبوده است و پیمان سنتو که در زمان خود با همان مقاصد و نظرها تعبیه شده است ثابت کرد که نتوانسته است تفصیلی موثر و قابل اتکا و اعتماد برای کشورهای مهم عضو منطقه در بر داشته باشد و تنها مانند پیمان سعدآباد متضمن منافع ابرقدرت ها بوده است.

از همین رو، به نظر وزارت خارجه، دولت ایران نمی تواند متعهد مفاد قراردادی بماند که منافع مردم ایران و همپیمانان آنرا حفظ و حمایت نمی کند و به ضرر و زیان مردم منطقه است."

در ادامه این بیانیه آمده است: "از آنجا که انقلاب عظیم ملت ایران پیروی از یک رویه مستقل مبتنی بر اصول منشور ملل متحد و اتخاذ سیاست عدم تعهد واقعی را در روابط بین المللی الزام آور ساخته است، لذا دولت ایران کناره گیری خود را از این پیمان اعلام می دارد."

نفوذ منطقه ای وابسته رژیم پهلوی در مقابل نفوذ منطقه ای ائتلاف ساز جمهوری اسلامی

یکی دیگر از تفاوت های مهم سیاست خارجی ایران قبل و پس از انقلاب اسلامی، مربوط به نفوذ منطقه ای است.

ایران قبل از انقلاب اسلامی نیز در منطقه خاورمیانه نفوذ داشته است، اما واقعیت این است که نفوذ منطقه ای ایران قبل از انقلاب، نفوذی وابسته به حمایت غرب بود. در واقع، آنچه برای ایران قبل از انقلاب نفوذ منطقه ای ایجاد کرده، قرار گرفتن در بلوک غرب بود.

ایران یکی از دو ستون «دکترین نیکسون» در خاورمیانه و همچنین از اعضای اصلی سازمان سنتو بود. حمایت غرب و تبدیل شدن به بازار تسلیحات آمریکایی یکی از مهمترین علل گسترش نفوذ منطقه ای ایران قبل از انقلاب بود.

نفوذ منطقه ای ایران پس از انقلاب اسلامی نشات گرفته از استقلال این کشور است و هیچ گونه حمایت خارجی عامل این نفوذ منطقه ای نیست.

در عین حال، نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی ایران، نفوذ ائتلاف ساز است و به شکل گیری محور مقاومت در منطقه خاورمیانه منجر شده که رهبری آن بر عهده جمهوری اسلامی ایران است.

موضوع مهم این است که قدرت های غربی نه تنها از نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی ایران حمایت نمی کنند بلکه از همه ظرفیت های خود برای مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی ایران بهره می گیرند که البته این رویکرد بیش از آنکه سبب تضعیف جایگاه و نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی ایران شود، سبب تقویت آن شده است. نمونه این رویکرد در قیام های عربی 2011 به بعد در جهان عرب به کار گرفته شد.

قدرت های غربی به خصوص ایالات متحده آمریکا از همه ظرفیت های خویش و متحدان منطقه ای شان برای براندازی نظام بشار اسد در سوریه بهره گرفته است، اما جمهوری اسلامی ایران به همراه متحدان منطقه اش و همچنین روسیه ضمن مبارزه جدی با تروریست ها در سوریه، مانع تغییر ساختار قدرت در این کشور شده اند.

نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی ایران، نفوذی بر پایه مخالفت با مداخله قدرت های خارجی در امور منطقه ای، ائتلاف با بازیگران محور مقاومت و تاکید بر امنیت بومی و مردم پایه نه امنیت وارداتی غربی است.

«سعدالله زارعی»، کارشناس روابط بین الملل در این خصوص عنوان می کند که «امنیت مردم پایه، امنیت انضمامی نیست که شاخه ای از آن در یک کشور و ریشه آن در کشور دیگر باشد بلکه از بطن و ذات هر کشور است.»

به عبارت دیگر، امنیت مردم پایه در مقابل امنیت وارداتی غربی است که امروز برخی از کشورهای عربی بر آن تکیه کردند و عملاً استقلال سیاست خارجی خود را زیر سوال برده اند.  

نویسنده: سید رضی عمادی

تهیه شده در «گروه ایران» اداره کل خبر و تفسیر برون‌مرزی

116/118