آنها همه چیز را نابود کردند. حتی در مقابل اعمال انسان دوستانه ی سوری ها که راضی شدند بازماندگان در محاصره ی تروریستها از حلب به نقاط دیگری منتقل شوند، هم بداخلاقی کردند.
این پنج شش هزار تروریست باقیمانده در حلب، راهی جز مرگ یا تسلیم و اسارت نداشتند و دولت سوریه پذیرفت؛ این افراد با زمین گذاشتن سلاح های خود با اتوبوس از حلب، خارج شوند و در قبال این خروج بی گناهان مظلوم و مجروع فوعه و کفریا که بیش از دو سال است در محاصره ی تروریست ها قرار دارند، اجازه ی خروج از حلقه محاصره داشته باشند.
اولین اتوبوس ها طبق پیمان، تروریست ها را به منطقه ی مورد نظرشان رساند، ولی در برگشت که قرار بود حامل ساکنان محصور فوعه و کفریا باشد به آتش کشیده شدند.
عملی کاملا غیر انسانی و غیر قانونی و در عین حال بر خلاف تعهدی که پای آن را امضا کرده بودند. این عملشان نشان داد که تروریست ها با تعصب و جهالتی مرکب دست و پنجه نرم می کنند. جهالتی که به آنها اجازه نمی دهد، حتی ظاهر امر را رعایت کنند و برای آبروداری حداقل پای تعهداتشان باشند.
بر همین اساس با چشم بستن بر روی همه ی واقعیات، دیوانه وار زخم شکست در سوریه را با اعمال تروریستی در ترکیه و اروپا جبران کردند.
آنها در ترکیه دست به ترور سفیر روسیه زدند تا نشان دهند که تاوان شکست حلب را از غیر نظامیان می گیرند. آنها حتی به حامیان روزهای سخت خود هم رحم نمی کنند.
درست است که روسیه بر سر آنها بمب ریخت و برای شکستشان با سوریه همراه شد ولی ترکیه که برای آنها سنگ تمام گذاشت.
ترکیه تازه چند ماهی است، کمی واقع نگر شده و سخن از حل بحران سوریه با روش های گفتگو و حفظ تمامیت ارضی این کشور می زند پیش از اینکه یک صدا حمایت از تروریستها را فریاد می زد پس چرا آبروی آنها حفظ نشد؟
چرا تروریستها برای ترکیه ای که همه ی آبرویش را برایشان خرج کرده، بی آبرویی به بار می آورند و در مقابل دوربین و آنهم در یک نمایشگاه عکس سفیر روسیه را ترور می کنند و بعد هم مهاجم رجز خوانی می کند و این اقدام خود را به ماجرای حلب مرتبط می داند؟
اصلا چرا مهاجم از درون نیروهای امنیتی ترکیه حرکت می کند و یک افسر پلیس ضد شورش عامل قتل سفیر می شود؟
مگر این تروریستها نمی دانند که ترکیه برای آنها کم نگذاشته است پس چرا مراعات حالش را نمی کنند و سفیر را ترور می کنند تا آنکارا به بی کفایتی در تامین امنیت سفرا محکوم شود و بیانیه پشت بیانیه صادر شود که از سفر غیر ضروری به ترکیه خود داری فرمایید ؟
سفارتها و کنسولگری ها همه امنیتی اعلام شود؟ این بود مزد ترکیه که جیش الفتح سرش را بالا بگیرد و با فخر اعلام کند عامل حمله ی تروریستی او بوده است ؟
پس می توان با این پیش دستی گروه تروریستی جیش الفتح در پذیرش مسئولیت ترور سفیر روس در ترکیه قضاوت کرد که حمایت از تروریسم مار در آستین پروردن است و هر کس بی توجه به عواقب آن، هم پیاله ی تروریست ها شود، به شرش گرفتار می شود.
امروز ترکیه مصداق این ضرب المثل است. همه چیزش را گذاشت تا تروریست ها صاحب مال و مکنت و حکومت شوند، ولی نشد و سر آخر مزد این نشدن را هم داد.
امروز هزاران تروریست آواره در درون ترکیه سرگردانند و هر آن ممکن است چیزی در ذهنشان بگذرد و کنترل را از دست بدهند و تبدیل به بمبی متحرک شوند.
از بد حادثه کسی نمی داند بر گردن هر تروریست چند ریسمان است و هر ریسمان دست کیست و چه کسی و کجا و کی این ریسمان را می کشد.
اروپا هم به دلیل حمایت از تروریسم قربانی می دهد زیرا منافع سیاسی آنها واقعیات را قلب و دگرگون می کند و به جای حمایت از یک حکومت با پشتوانه ی ملی و قانونی با تروریست ها هم صدا می شوند.
امید آنها این بود که این آدمهای مخوف و متعصب می توانند جانشین حکومت قانونی در سوریه شوند و پس از تشکیل حکومت خود را وامدار غرب می دانند و سر فرصت وامشان را که همان تامین امنیت صهیونیستها و ضربه زدن به محور مقاومت از جمله ایران و حماس و حزب الله است، ادا خواهند کرد.
ریسک اروپایی ها جواب نداد و تروریستها کوچک تر از آن بودند که جواب اعتماد آنها را بدهند و عملا همه ی هزینه ها را بر باد دادند.
امروز غرب و اروپا باید ثمره ی ریسک همراهی با تروریست ها را پس بدهد.
حتما لازم نیست یک فرد مهاجم سلاح و بمب و نارنجک و موشک داشته باشد تا گیت های شناسایی و پلیس امنیتی او را شناسایی و از خرابکاری اش پیشگیری کند. بلکه امروز تاکتیک های تروریستها عوض شده و از وسایل و ابزار روزمره ی زندگی به عنوان یک اهرم برای خرابکاری بهره می گیرند.
همانطور که در فرانسه و آلمان این عمل تکرار شد.
جولای (تیرماه) سال پیش، فرانسوی ها در بهت و حیرت در یک جشن و مسابقه ی ملی شاهد بودند که یک کامیوندار دیوانه وار به طرف سیل جمعیت به راه افتاد و بالغ بر هشتاد تن را زیر چرخهای خود له کرد تا نشان دهد که می توانند حتی با دم دست ترین امکاناتی که حتی پلیس فکرش را نمی کند همان کاری را بکنند که با کمربندهای انفجاری و تیربار و مسلسل انجام می شود.
این شهر صدمه دیده ی فرانسه نیس نام داشت. علیرغم اینکه اروپا در ان زمان نشستهای امنیتی برگزار کرد و فضای را امنیتی اعلام کرد، شاهدیم که نتوانست کاری از پیش ببرد چرا که در کمتر از چند ماه اینبار در آلمان همان رویداد تکرار شد.
این بار هم یک مهاجم باز هم با کامیون در بازاری در پایتخت این کشور فاجعه ی فرانسه را رقم زد. در اجتماع مردمی که برای جشن کریسمس حاضر شده بودند دوازده تن کشته شدند.
بعد از این فاجعه، داعش با انتشار بیانیهای در خبرگزاری وابسته به خود (اعماق)، اعلام کرد: «یکی از سربازان ما، عملیات برلین را در واکنش به درخواست داعش برای هدف قرار دادن شهروندان کشورهای عضو ائتلاف، اجرا کرد.»
این است بی شرمی کسانی که خوی متعصبانه دارند. با چه انگیزه و با کدام هوش و ذکاوت سیاسی غرب و اروپا راضی شد با این جنس از گروهها مماشات کند و هشدارها و علامات واضحی را که تقابل با این گروهها را می خواست نشنیدند.
امروز که داعش در آلمان و جیش الفتح در ترکیه رسوایی به بار آوردند، دنیا باید به خود بیاید و اجازه ندهد که بشریت بیش از این بازیچه ی دست متعصبینی شود که می خواهند با زور جهالت خود را بر سرنوشت ملتها تحمیل کنند.
غرب و اروپا باید جدی تر به این مساله نگاه کنند و اگر حداقل برای جان و امنیت خود ارزش قائلند راضی نشوند پشت هر گروه بی نام و نشانی برای پیشبرد اهدافشان پنهان شوند؟
با فرض اینکه محور مقاومت و میدان داری آنها در منطقه به مذاق غربیها خوش نیامد آیا آنها مجازند و عقلا می توانند از ابزار نامشروعی به نام تروریست و تکفیر بهره گیرند ؟
واقعاً ارزش داشت که حکومت سوریه به هر بهایی حتی از بین رفتن جان میلیونها انسان و نابودی یک کشور و ای بسا یک تمدن و فرهنگ ساقط شود؟ حوادث برلین و فرانسه و ترکیه و دهها نمونه مشابه دیگر نشان داد که این همه حمایت، ارزش را نداشت.