سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار در سال 1283 هجری شمسی در شهر تبریز چشم به جهان گشود . ایام کودکی و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تبریز گذراند، ایامی که با انقلابها و درگیریهای تبریز توام بود.
شهریار در سال 1300 برای ادامه تحصیل به تهران رفت و در مدرسه دارالفنون تحصیل خود را ادامه داد. سپس وارد مدرسه طب شد که آن را پس از پنج سال تحصیل، رها کرد و به کارهای دولتی در خراسان و سپس تهران مشغول شد.
شهریار در سال 1331 پس از مرگ پدر و مادرس به تبریز بازگشت و تا پایان عمر ، سال 1367 در این شهر ماند.
شعر از دوران جوانی در شهریار شکوفه کرد و تا آخرین لحظات عمر، پربار و شکوفا بود. به باور شهریار « مایه شعر آن تأثیر و ارتعاش لطیفی است که بدون اراده بر روی اعصاب انسان نقش می بندد و دستگاه عصبی شاعر آن را از خود طبیعت یا زندگی تحویل گرفته به صورت شعر ارائه می کند ».
شهریار تمام قالبهای شعرفارسی را آزموده و در تمامی آنها خوش درخشیده است. اشعار شهریار لبریز از عواطف عمیق و احساسات رقیق است و سخنش طبیعی و غیر متکلفانه است. شعر شهریار وامدار گنجینه غنی فرهنگ و ادب فارسی است.
شعر شهریار از روح حماسی فردوسی، سادگی و لطافت شعر سعدی، استحکام و زیبایی غزلیات حافظ، بینش عرفانی مولوی، و خروشهای دینی و سیاسی ناصرخسرو تأثیر بسیار پذیرفته است. شهریار درد انسانی را هسته مرکزی شعر می دانست و معتقد بود که شعر راستین شعری است که از دو سرجشمه شور و شعور یا به تعبیر بهتر، عشق و عرفان نشأت گرفته باشد.
منتقدان ادبی شعر شهریار را از نظر زبانی و زمانی به سه دوره تقسیم کرده اند : اشعار دوران جوانی او که بسیاری از غزلهای پرشور او را در برمی گیرد.
اشعار دوره آشنایی او با «افسانه نیما یوشیج» که می توان گفت بهترین و زیباترین اشعار شهریار در این دوره سروده شده و شهریار به این دوره عنوان «مکتب شهریار» داده است. بخش دیگر اشعار شهریار مربوط به دوران پختگی و پیری اوست که در این دوره گرایش او به نوعی عرفان است .
سهم اشعارعرفانی پس از انقلاب او بسیار بیشتر از سایر ادوار شعری اوست. شهریار در مقاله ای که درباره «هنر، عشق، شعر و الهام» نوشته مراحل مختلف را برای عشق قائل شده و کمال شعر را در عشق اجتماعی و عشق الهی و عرفانی دانسته است.
به باور شهریار، شعری که از نور الهی خالی باشد، ظلمانی و بی دوام است. به همین دلیل با وجود گستردگی و تنوع بسیار در موضوع، بهترین اشعار شهریار همانهاست که از دایره تنگ مسائل شخصی و تعلقات خاکی گذرا گذشته و راهی به آسمان برده است و رایحه ای از کلام الهی دارد.
شهریار شاعری معتقد بود و به باورهای دینی سخت اعتقاد داشت. مهمترین سرمایه شهریار در اشعار معنویش، قرآن مجید است که خود آن را بهترین چراغ هدایت و سرچشمه فیض دانسته است.
او از کودکی با قرآن مجید انس داشت و خود در این باره گفته است: «من پیشرفت ادبی خود را مدیون این هستم که در روستا زندگی کردم. شش ساله بودم که الفبا را یاد گرفتم و توانستم عبارات را بخوانم. در همین زمان بود که با قرآن آشنا شدم و آن را آموختم و از همان ابتدا قلب و مغز من با این کلمات آهنگین آسمانی پر شد».
ایمان مذهبی که بعدها در شهریار تلطیف می شود، به عشقی عرفانی تبدیل می شود که نهایت مهرورزی با خداوند است . او تسلیم اراده خداوند است و دل و جان با اسلام و پیامبر اسلام حضرت محمد (ص)دارد. اسلام در نگاه او مکتب کاملی است که عالی ترین درسها را به بشر می دهد. مکتبی که بر پایه عدل و مساوات است و حاصل آن، تعالی روحانی و عرفانی و کمال انسانی است.
از دید استاد شهریار، جان انسان همچون مرغی بلند پرواز است که به عالم بالا تعلق دارد و این جهان برای او مانند قفسی کوچک است که نمی تواند با آن انس بگیرد. او هدف انسانی این مکتب را رساندن انسان به اوج قله عرفان و شناخت و معرفت آدمی از خویشتن و حقیقت وجود می داند.
علاقه بسیار استاد شهریار، به پیامبر اسلام و اهل بیت ایشان در بسیاری از اشعار او نمود دارد. برخی از اشعار استاد شهریار که در رابطه با اهل بیت پیامبر بزرگوار اسلام سروده، از بهترین نمونه های شعر او به شمار می آید و در حافظه بسیاری از ادب دوستان و عامه مردم ماندگار شده است.
به باور منتقدان ادبی، شهریار با شعرهایی همچون قیام محمد (ص)، مناجات، شب و علی (ع) و اشعار عاشورایی، در ردیف نخستین نمایندگان شعر دینی معاصر جای دارد. عشق او به حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) بی حد و مرز است . اشعاری که شهریار برای این دو بزرگوار سروده از قله های شعر شهریار به شمار می رود. شهریار عاشق علی (ع) است. حضرت علی برای شهریار ، ایینه حق، ترازوی عدالت، مظهر شجاعت، و بسیاری از فضایل دیگر است. علی (ع) برای شهریار نماد اسلام است. تمامی خصلتهایی که انسان مسلمان باید داشته باشد، در علی (ع) جمع است و از این رو علی (ع) و ذکر و یاد و تکریم او، ترجیع بند بسیار مکرر شعر شهریار است.
علی آن شیر خدا، شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب
شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سر الله است
شب شنفته است مناجات علی
جوشش چشمه عشق ازلی
ناشناسی که به تاریکی شب
می برد شام یتیمان عرب
پادشاهی که به شب برقع پوش
می کشد بار گدایان بر دوش
تا نشد پردگی آن سر جلی**
نشد افشا که علی بود علی
** تا نشد پردگی آن سر جلی= در پردگی شدن یعنی پنهان شدن / این بیت به شهادت حضرت علی (ع) اشاره دارد.
اشعار عاشورایی شهریار نیز از جمله اشعاری است که شعر او را در بین مردم جاودانه کرده. شهریار علاوه بر قطعه و غزل و ابیاتی که در رثای امام حسین (ع) سروده، در سه قصیده بلند خود به نامهای «حماسـه حـسینی»، «کـاروان کـربلا، و «داغ حــسین» با سوز و عاطفه بسیار از واقعه عاشورا سخن گفته و به یاد لب تشنگان دشت نینوا ، سیل اشک از چشمان هر خواننده ای روان می کند.
به یاد تشنهلبان کنار نهر فرات
کنار چشم من از گریه رود کارون شد
شــهریار در اشعار عاشورایی خود روایتگر صحنه های غم انگیز و جانگذار عاشوراست. شعر او روایت دشــمنان بیامان امــام حــسین(ع) و دوســتان بیوفای او اوست . تصویرگر عـزت و آزادگـی امام حسین و خاندان و یاران اندک او در روزگار قحطسال مردانگی و مروت است. شهریار توانسته است لحظه لحظه های این قیام خونین را به تصویر بکشد و صحنه هایی پرشور از نوای حسینی، کرامت امام حسین (ع) و مناجاتها و دعاهای آن بزرگوار در حق همه بندگان خدا، حتی دشمنانش، تجسم ببخشد.
شهریار با شعر خود فلسفه قیام عاشورا و جنبش انقلابی سالار شهیدان را که به قصد اصلاح جامعه بود، تبیین کند. به همین دلیل، امام حسین (ع) در واپسین لحظات رویارویی خود با شمر ملعون به جای نفرین، دعا به لب دارد.
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند مشکل دو تا دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قوم بی حیا دارد حسین...
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
نویسنده : افسون قنبری
112