نگاههای مبهوت و اشکآلود، ساختمانهای فروریخته و تلهایی از خاک، چهره و نمای شهرها و نقاط زلزلهزده در ترکیه و سوریه را دگرگون کرده است. آه از این همه ویرانی! که در دل آن آرزوهای زیادی خفته و زخم دیگری بر پیکر مردمان این دیار تراشید.
شهرهای زیادی در جغرافیای شمال خاورمیانه همچون نواحیای از کشور ترکیه بر گسل زلزله قرار دارند و هر چند سال یک بار در تلاطم ناموزن زمین گرفتارند و تا اکنون نه علم انسان و نه خویشتنداری زمین این فاصلهها را پر نکرده است.
حدود 23 سال پیش در سال ۱۹۹۹ زمینلرزه مهیبی در شمال غرب ترکیه بیش از ۱۷ هزار نفر قربانی گرفت. اما زمینشناسان حادثه زمینلرزه اخیر را یکی از قویترین زلزلههای تاریخ ترکیه اعلام کردهاند.
سلیمان سویلو، وزیر کشور ترکیه گفت: «۱۰ شهر و از جمله عثمانیه، آدیامان، هاتای، مالاتیا، آدانا، دیاربکر و کیلیس در جریان دو زلزله شدید آسیب جدی دیدهاند. در سوریه و در شمال غرب، شهرهای حلب، طرطوس، لاذقیه، حماه هم اوضاع مشابهی دارند».
این چه حکایتی است، هر بار که روی ناخوش زمین سامان زندگی مردمی را به هم میریزد، دولتمداران و اهالی سیاسی خشمگین از یکدیگر را به همدردی و یاریرسانی سوق میدهد و چون آب به آسیابها افتد، ساز ناسازگاریها کوک است!؟
همین ترکیه و همتایان اروپایی آن از فلات آناتولی و یونان تا دریای مانش و اسکاندیناوی در تنشی پایدار بودهاند و اکنون گروههای نجات از این کشورها به سوی ترکیه سرازیرند که پسندیده است. اما آیا این همدلی در جغرافیای انساننگر بر گسلهای درهمتنیده سیاست و قدرت مرهمی میگذارد؟
یا نه، دیری نمیپاید که ستیز در دریای اژه و کشمکشها بر سر ورود یا رد پذیرش سوئد در ناتو و دیگر ناملایمات میان ترکیه و رقبا بازمیگردد و حتی جنگسراییهای آنکارا در مناطق همجوار و در دیوارههای زلزلهزده سوریه هم پس از مکثی کوتاه از سر گرفته میشود.
صحنه داخلی ترکیه هم دچار این وارونگی است. تا چند روز پیش غوغایی میان رجب طیب اردوغان و جبهه مخالفان برپا بود و هیچچیز و هیچکس از گزند زبان تیز و اقدام سیاسی هدفمند طرفین برای جلب آرا در انتخابات بهار آینده در امان نبود. اکنون اما همه رهبران از چپ و راست تا کرد و علوی و از ملیگرایان منتقد تا حزب حاکم در یک صف با دلی ریش میخواهند آوار خانههای هموطنان زلزلهزده را بردارند. رسانهها و سیاستمداران پرنفوذ ترکیه هم در این هوای دردآلود چه خوب میدانند که اکنون وقتی برای طعنه نیست و نفسها در سینه وطن حبس و زمین و زمان بیرحمانه سرد است! که همه ترکیه لرزیده است!
اما فردا که گرد و خاک از چهره ظاهری شهر و روستاهای زلزلهزده رفت و بهار آمد، کسی سراغ کلانتر و کدخدا را نمیگیرد تا سبب ویرانیها را به گردن او بیندازد؟
دور از نظر نیست که همین مردم نشسته بر ویرانههای زلزله، دستمایه جنجال رسانهای و سیاسی برای انتخابات شوند.
آیا شمشیر تیز رقبای اردوغان در کورهزمینهای زلزلهزده آختهتر نمیشود؟ اگر چنین است پس اردوغان باید خود را برای پسلرزهها و اینبار در زمین سیاست آماده کند.
چراکه رقبای انتخاباتی بیآنکه شدت نزدیک به هشت ریشتری زمینلرزه را به یاد بیاورند، دولت را آماج بیکفایتی در نظارت بر ساختوسازهای شهری میکنند. راستی در آن سوی دیوار چطور؟ چه ضمانتی وجود دارد که اردوغان و همفکرانش، گسلهای پدیدآمده از خشم زمین را با انتقادهای تند و زهرآگین از رقبا نسبت به بیتفاوتیشان در رسیدگی به وضعیت زلزلهزدگان، پر نکنند؟
اینکه دولت در فرصت کم مانده به انتخابات بتواند سامانی به شرایط زندگی در مناطق زلزلهزده بدهد، دشوار است و شاید بنیه اقتصاد بحرانزده ترکیه هم کفاف کار را ندهد. اما اردوغان به هر شکل ممکن و با بهرهگیری از امکانات داخلی و خارجی نمیخواهد شرایط سیاسی و اجتماعی ترکیه در آستانه انتخابات مهم پارلمانی و ریاستجمهوری به گسلی برای او و حزب عدالت و توسعه تبدیل شود.
هرچند پدیدههای سیاسی ممکن است از عوامل طبیعی تأثیر بپذیرند و در این فضا رجب طیب اردوغان در میانه دو آزمون سخت است؛ اینکه چگونه به وضعیت زلزلهزدگان برسد و به چه شیوهای ساحت سیاسی ترکیه را از زلزلهای عمیقتر دور نگه دارد!
دکتر سیامک کاکایی-پژوهشگر حوزه ترکیه
منبع: شرق