«عمران خالد» در مطلبی در این خصوص که در روزنامه «کوریاتایمز» منتشر شد، نوشت؛ حقیقت این است که به رغم تمامی تلاش های امریکا برای نگه داشتن چین خارج از افغانستان، پکن کاملا در به عهده گرفتن نقش مستقیم در افغانستان موفق عمل کرده است.
دولت چین موفق شده است تا در بازه زمانی کوتاهی به بسیاری از اهداف استراتژیک خود در افغانستان دست یافته و ازاین نظر، نوعی احساس ناامنی برای امریکا ایجاد کند.
سفرهای اخیر «مایک پمپئو» وزیرامورخارجه امریکا و سایر مسوولان عالی رتبه این کشور به افغانستان، به روشنی نمونه ایجاد این حس ناامنی و نگرانی در امریکا است.
در این خصوص نکته ای که روشن است این است که مردم و بسیاری از گروه های افغان از جمله طالبان به این درک رسیده اند که چین در دستیابی به یکی از اهداف خود یعنی بازگرداندن صلح و آرامش به افغانستان بسیار جدی و مصمم است.
در واقع شواهد و مدارک بسیاری نیز وجود دارد که دال بر درستی این ادراک است.
در اواسط ماه ژوئن، دولت افغانستان و گروه طالبان بر سر اجرای یک آتش بس سه روزه در این کشور به مناسبت عید پایان ماه رمضان (عید فطر) که یکی از مهم ترین اعیاد مذهبی مسلمانان است، به توافق رسیدند. این آتش بس را که به طور موقت اجرا شد، می توان اولین آتش بس در تاریخ جنگ افغانستان دانست.
موفقیت چین در برقراری آتش بس در افغانستان
در حقیقت اعتبار واقعی این آتش بس به تلاش های دیپلماتیک پکن بازمی گردد.
اگرچه پاکستان و چین به دلیل تلاش برای منتسب کردن این اقدام به خودِ افغانستان، هیچگاه به طور علنی به این موضوع اشاره نکردند، اما نقش مثبت پکن با همکاری اسلام آباد برای برقراری این آتش بس برهیچ کس پوشیده نیست؛ و همگان در کابل در خصوص آن صحبت می کنند.
موفقیت چین در تلاش برای برقراری آتش بس در افغانستان در عید فطر از سوی دیگر، موجبات نگرانی در اردوگاه امریکا را فراهم کرد. امریکایی ها در واقع حتی تصور این را نیز نمی کردند که چین بتواند به چنین موفقیت بزرگی در افغانستان دست یابد. این اتفاق در واقع به روشنی نشان دهنده این بود که آمریکا نفوذ چین در افغانستان را دست کم گرفته بود.
در آغاز ماه ژوئن، «شی جین پینگ» رئیس جمهوری چین در حاشیه نشست سران اعضای «سازمان همکاری شانگهای» با «اشرف غنی» همتای افغانستانی خود دیدار کرد و در این دیدار بر تعهد چین به کمک های اقتصادی و همچنین کمک به توسعه اجتماعی افغانستان تاکید کرد. شی در این دیدار همچنین بر حمایت پکن از تلاش کابل برای صلح با طالبان تاکید کرد.
این دیدار در واقع پنجمین دیدار میان دو رئیس جمهوری و تاکیدی بر این بود که پکن اکنون به بخش جدایی ناپذیر روند صلح در افغانستان تبدیل شده است.
اهداف چین برای نقش آفرینی در تحولات افغانستان
در این میان اما باید گفت که سه اجبار و اضطرار استراتژیک، چین را تا این اندازه در افغانستان درگیر کرده است.
اهمیت افغانستان امن برای اجریا پروژه جاده ابریشم
پروژه «یک کمربند، یک جاده» را می توان در اصل بخش حیاتی و مهم «چشم انداز 2050» شی جین پینگ دانست.
رئیس جمهوری چین مشتاق است تا پروژه را بدون هیچ مانعی اجرا کند و ادامه ناامنی در کشور همسایه چین یعنی افغانستان، در واقع مانعی جدی در برابر اجرای این پروژه است.
همچنین، با توجه به نزدیکی افغانستان با «کریدوراقتصادی چین و پاکستان» که یکی از اجزای اصلی پروژه «یک کمربند، یک جاده» است، پکن مشتاق است تا صلح و ثبات هرچه زودتر بر افغانستان حاکم شود.
در حقیقت، وجود صلح و ثبات درافغانستان به شدت برای پروژه «یک کمربند، یک جاده» اهمیت دارد و به نظر می رسد «شی جین پینگ» برای رسیدن به این هدف و کمک به برقراری این صلح و ثبات، بسیار مصمم است.
جلوگیری از نفوذ احتمالی گروه های مسلح به استان «سین کیانگ»
استراتژی دومی که در پس منافع چین در روند صلح در افغانستان وجود دارد به طرح پیشگیرانه پکن برای جلوگیری از نفوذ احتمالی گروه های مسح به استان «سین کیانگ» چین از نواحی مرزی مشترک با تاجیکستان و افغانستان مربوط می شود.
گفته می شود، بسیاری از گروه های مسلح از جمله «ملی گرایان اویغور» و «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» از کشورهای آسیای مرکزی و استان «سین کیانگ» چین، همکاری لجیستیکی، آموزشی و تاکتیکی بسیار نزدیکی با گروه طالبان در افغانستان ایجاد کرده اند.
جنگ ادامه دار در افغانستان نیز به احتمال زیاد انگیزه لازم برای گسترش فعالیت در مرز استان «سیک کیانگ» را در این گروه های مسلح ایجاد می کند؛ و این موضوع دقیقا همان اتفاقی است که چین سعی در جلوگیری از آن را دارد.
رقابت چین و هند در نفوذ به افغانستان
سومین هدف استراتژیک سیاست چین درافغانستان مقابله با افزایش نفوذ هند در این کشوراست.
چین بنا به دلایل روشنی با گسترش حضور نظامی و سیاسی هند در افغانستان موافق نیست، با چنین پس زمینه ای، پکن اکنون نقش بسیار فعالی در افغانستان ایفا می کند.
یک دست آورد مهم برای چین در این خصوص این است که این کشور از سوی همه طرف ها در افغانستان به عنوان تنها بازیگر بی طرف شناخته شده است. این تصویر بی طرفِ ساخته شده از چین، امتیازی مهم برای پکن به شمار می رود که با استفاده از آن می تواند بازسازی افغانستان را به عهده گرفته و دنبال کند.
این در حالی است که برخلاف چین، امریکا در پی اعمال دکترین یکجانبه گرایی سیاست خارجی «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری این کشور، تصویر خود در افغانستان را تغییر داده و تخریب کرد و اکنون به عنوان بازیگری جنجالی در افغانستان به شمار می رود که حضور آن برای دست یابی به صلح بی فایده به نظر می رسد.
چین، به دلیل تصویر ایجاد شده از آن به عنوان بازیگر دارای حسن نیت و بی طرف در افغانستان، در موقعیت بهتری برای پیشبرد روند صلح در افغانستان در مسیری سریع تر و معقول تر قرار دارد.
پکن در ماه دسامبر سال گذشته، ابتکار مذاکرات سه جانبه با پاکستان و افغانستان را برای بررسی چشم انداز صلح و توسعه در این کشور مطرح کرد.
چین در واقع از نفوذ اسلام آباد در گروه طالبان، برای تعامل با این گروه استفاده می کند و آتش بس ایجاد شده در روزهای عید فطر نمونه آن بود. چنین اقدامی تاکنون برای چین نتیجه بخش بوده و طالبان به آن پاسخ داده است.
در واقع، رویکرد چین بسیار واقع بینانه و عملگرا است و پکن این موضوع را به خوبی درک کرده است که در حالی که طالبان کنترل بیش از 70 درصد از اراضی افغانستان را دردست دارد، هیچ توافق نامه صلح قابل اجرایی بدون همکاری کامل این گروه به عنوان یک بازیگر مهم، با موفقیت به دست نخواهد آمد.
در همین حال، موضوعات مربوط به ادامه حضور نظامیان خارجی در افغانستان، خروج گروه های مسلح خارجی از این کشور و تقسیم قدرت در این کشور، تنها برخی از پیچیدگی هایی است که تمامی تلاش ها برای برقراری صلح دائمی در افغانستان را خنثی می کند.
خستگی و درماندگی آمریکا در افغانستان
از سوی دیگر، به نظر می رسد آمریکا کاملا در افغانستان خسته و درمانده شده و حتی یک مورد نیز وجود ندارد که واشنگتن در ارتباط با آن اعلام پیروزی و موفقیت کند.
در واقع، هرجا که خلاء وجود داشته، آن خلاء از سوی چین پر شده و اکنون امریکا با غضب در حال مشاهده این تحولات جدید است.
حقیقت این است که پکن زیرکانه، نقشی پیش بَرنده، برای خود در امور افغانستان به تصویر کشیده و اکنون برای تخریب این نقش از سوی بازیگران قدیمی منطقه ای و بین المللی بسیاردیر است. چین در واقع هنر کنترل غیرمستقیم مناطق حساس جهان را فراگرفته است.
اگرچه ترامپ سرگرم جشن گرفتن به دلیل موفقیت در نشست تاریخی خود با «کیم جونگ اون» رهبر کره شمالی در سنگاپور و معرفی آن به عنوان دیپلماسی شخصی خود است، اما برای او ممکن نبود که چنین کاری را بدون رضایت چین انجام دهد.
در خصوص افغانستان نیز وضع به همین منوال است؛ اما این بار چین تنها در پس زمینه حضور نخواهد داشت.
در واقع، چین در افغانستان به سرعت نقش خود را بازیافته و به بازیگری مهم در روند صلح افغانستان تبدیل شده است. در حقیقت، پکن بدون شلیک حتی یک گلوله و یا اعزام یک سرباز توانست نقش «برادر بزرگ تر» برای افغانستان و ضامن صلح در این کشور را به خود اختصاص دهد؛ نقشی که تقریبا برای همه بازیگران قابل قبول است.
در این میان، واشنگتن به رغم بی میلی، کم کم این حقایق ژئوپولیتیک را در افغانستان، جایی که چین در آن در موقعیت بهتری برای دیکته کردن چگونگی روند صلح قرار دارد، پذیرفته است.
مشکلی که در رابطه با امریکا وجود دارد این است؛ واشنگتن به این نکته واقف است که دخالت و حضور چین در روند بازسازی افغانستان ضروری است؛ اما در عین حال، امریکا نمی خواهد که چین کنترل تمامی اوضاع را در افغانستان در دست بگیرد.
تاکنون پکن اثبات کرده است که بازیگری با وزنه مناسب، برای پیشبرد روند مصالحه و آشتی در افغانستان است. حتی واشنگتن به رغم بی اعتمادی و سوء ظن متقابل، چاره دیگری جز خالی کردن فضا برای حضور چین و آماده کردن زمینه برای فعالیت این کشور در افغانستان ندارد.
مترجم: زهره خزائی
118/116
بیشتر بخوانید:
تاکید روسای جمهوری چین و افغانستان بر گسترش همکاری های دو کشور
نگرانی چین از افزایش ناامنی ها برای سرمایهگذاران در افغانستان
مذاکرات صلح طالبان و دولت افغانستان زیر سایه حمایت چین و اروپا