به گزارش ایران پرس به نقل از رویتز، دونالد ترامپ حتی در این سخنرانی سعی کرد، میان اکثریت جمعیت یک میلیارد و 800 میلیون نفری مسلمانان و تندروهای اسلامی که جنایات ویرانگری را مرتکب می شوند و بیشتر قربانیان آنها مسلمان هستند، تمایز قائل شود.
ترامپ در این سخنرانی گفت، این جنگی میان ادیان و فرقه های مختلف و یا دو تمدن نیست. این جنگی میان افراد بی گناه و جانیان وحشی است که به نام مذهب سعی در نابودی زندگی مردم بی گناه و افرادی دارند که سعی می کنند زندگی و دین و مذهب خود را محافظت کنند، این نبردی میان خیر و شر است.
اگرچه این سخنرانی به عنوان موفقیتی برای سیاست خارجی ترامپ مورد تحسین قرار گرفت، اما در واقع نمی توان از آن به عنوان موفقیتی برای رئیس جمهوری آمریکا یاد کرد.
ترامپ در دوران تبلیغات انتخاباتی خود به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، خواستار جلوگیری موقت از ورود مسلمانان به این کشور شد و در یک مصاحبه تلویزیونی گفته بود که «اسلام از ما متنفر است.»
رئیس جمهوری امریکا در سخنان اخیر خود در ریاض از چنین کنایه گویی هایی خودداری کرد، اما سخنانی شبیه به گفته های «جرج بوش» رئیس جمهوری اسبق امریکا ایراد کرد که در آن گفته بود، «شما یا با مایید و یا با تروریست ها.»
از سوی دیگر، ترامپ در سخنان خود، همانند استراتژی مبهم دولتش در مبارزه با گروه تروریستی داعش و سایر گروه های جهادی، به هیچ یک از ریشه های بروز و ظهور تروریسم یعنی همان شاهزادگان، خودکامگان و زورمندانی که برای شنیدن سخنان وی در ریاض گردهم آمده بودند، اشاره ای نکرد.
برای چندین دهه، امریکا همین رویکردی که ترامپ در خاورمیانه در پیش گرفته یعنی همکاری امنیتی به بهای از دست رفتن دموکراسی در این منطقه را دنبال کرده است.
اما این رویکرد، رویکردی شکست خورده است.
روسای جمهور پیشین امریکا از جمله جرج بوش و «باراک اوباما» از رهبران کشورهای عربی و مسلمان خواسته بودند که اصلاحات سیاسی را به اجرا گذاشته و به حقوق بشر احترام بگذارند، اما ترامپ در سخنرانی روز یکشنبه خود با تغییر این روش، رویکرد جدیدی را در این خصوص در پیش گرفت.
باراک اوباما، رئیس جمهوری پیشین آمریکا
بر اساس این رویکرد، رئیس جمهوری امریکا متحدان اقتدارگرای این کشور را به دلیل رعایت نکردن دموکراسی و زیرپا گذاشتن حقوق سیاسی افراد مورد سرزنش و انتقاد قرار نخواهد داد.
ترامپ در ادامه سخنان خود گفت، مشارکت ما امنیت را از طریق ثبات به پیش خواهد برد نه از طریق اقدامات تندروانه و ما هرجا که ممکن باشد، با خودداری از مداخله ناگهانی، اقدام به اصلاحات تدریجی خواهیم کرد.
ترامپ همچنین افزود، شکست تروریسم و ایدئولوژی افراط گرایی باید بر هر موضوع دیگری ترجیح داده شود.
این گفته ها در واقع همان چیزی بود که رهبران اقتدارگرای حاضر در سالن سخنرانی ترامپ مشتاق شنیدن آن از باراک اوباما بودند، اوبامایی که از هم پیمانان عرب خود خواسته بود به خواسته های مردم خود احترام بگذارد.
اما اوباما یک دهه از سیاست دولت امریکا را به ارث برده بود که در آن از رژیم های زورگو و اقتدارگرا همچون مصر، اردن، عربستان سعودی، بحرین و بسیاری از کشورهای پادشاهی عربی در خلیج فارس از سوی دولت امریکا مورد حمایت قرار می گرفتند و در قبال آن ثبات سیاسی، همکاری امنیتی و دسترسی به نفت را به واشنگتن هدیه می دادند.
در واقع، همه دولت های حوزه خلیج فارس برای باقی ماندن در قدرت به آژانس های امنیتی متوسل می شوند و از «جنگ با تروریسم» امریکا به عنوان پوششی برای سرکوب مخالفان خود استفاده می کنند.
این رژیم ها برای جلب نظر غرب پوششی از ثبات ظاهری را بر تن کرده اند، اما سیستم های سیاسی در آنها فاسد و نخ نما است.
اوباما در سخنرانی بسیار معروف خود خطاب به جهان اسلام در ژوئن سال 2009 در دانشگاه قاهره با فصاحت و بلاغت تمام از ترویج دموکراسی سخن گفت.
وی در این سخنرانی گفت، امریکا قصد ندارد تعیین کند چه چیزی برای چه کسی بهتر است، اما ما معتقدیم همه مردم اشتیاق زیادی به موضوعاتی همچون آزادی بیان، اطمینان به حاکمیت قانون، دستگاه قضایی مستقل و دولتی شفاف و بی پرده دارند.
حال می توان به نوعی به او حق داد، اگر امریکا واقعا به اجرای اصلاحات سیاسی در جهان عرب امیدوار باشد، باید از دستگاه قضایی بی طرف، جنبش های مدنی و اجتماعی، و دادن آزادی به مطبوعات به عنوان نهادهای کمک کننده از ترویج دموکراسی در این کشورها حمایت کند.
اما تنها چند ماه پس از سخنرانی اوباما، دولت وی به طور قابل توجهی نسبت به موضوع ترویج دموکراسی در جهان عرب بی تفاوت شد و از سرزنش و انتقاد از هم پیمانان عرب امریکا همچون مصر و عربستان سعودی خودداری کرد.
اوباما همچنین به دلیل تمایل برای اخراج نیروهای امریکایی از عراق و افغانستان، در دام برقراری ثبات در کشورهای خاورمیانه سقوط کرد.
اوباما در واقع یک واقع گرای سیاسی بود که کم کم نسبت به شکستن ائتلاف امریکا با هم پیمانان عرب این کشور که دارای حاکمیتی اقتدارگرا هستند، بی اعتنا شد.
برای مدت کوتاهی به نظر می رسید، دوران حاکمیت دولت های اقتدارگرا در خاورمیانه به پایان خود نزدیک می شود.
پس از خیزش های مردمی در چند کشور عربی در اواخر سال 2010 و اوایل 2011، چند دولت اقتدارگرای عربی یکی پس از دیگری سقوط کردند.
نسل جدید انقلابیون، مفهوم جدیدی از هویت عربی را حول خواسته هایی همچون حقوق سیاسی و اجتماعی مطرح کردند.
همانطور که اعتراض های بوجود آمده در تونس به مصر، یمن، بحرین و سوریه سرایت کرد، هر خیزش مردمی به الهامی برای مردم کشور دیگرهای تبدیل شد.
معترضان دیگر یک قرارداد اجتماعی را که در آن مجبور به سرفرود آوردن در مقابل فشارهای دولت، قوانین خودسرانه، رسانه های دولتی، سانسور و حاکمیت تک حزبی در مقابل امنیت و ثبات بودند را نمی پذیرفتند.
اما انقلاب در سوریه به خونریزی های گسترده ای در این کشور همانند لیبی و یمن تبدیل شد.
در مصر ارتش در سال 2013 نخستین رئیس جمهوری قانونی و دموکراتیک (رهبر حزب اخوان المسلمین) را طی یک کودتا برکنار کرد و یک ژنرال نظامی به نام «عبدالفتاح السیسی» را به جای وی منسوب کرد.
عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهوری مصر
السیسی سپس تبدیل به یک دیکتاتور شد که سرکوب مخالفان را سرلوحه حاکمیت خود قرار داد.
این اقدام السیسی به تدریج به پا گرفتن شورش افراط گرایان اسلامی در بخش هایی از مصر منجر شد.
سیاست های ترامپ باعث تشدید خطری خواهد شد که بسیاری در کشورهای عربی و غرب قادر به فهم آن نبوده اند.
در حالی که به نظر می رسد حکومت اقتدارگرا در کوتاه مدت ثباتی را بوجود خواهد آورد، در نهایت به تشدید نارضایتی و بروز و وقوع خشونت و ترویج این دیدگاه که خشونت تنها راه شنیده شدن است، منجر خواهد شد.
حاکمانی که همه اسلام گراها را دشمن جلوه می دهند و بر این دیدگاه تاکید دارند که اسلام گرایان همگی پرورش دهنده شبه نظامیان اسلام گرا هستند، در واقع به آنها اجازه می دهند تا الگوی سرکوب را که به بروز افراط گرایی و تندروی منجر شده، تکرار کنند.
به این ترتیب به نظر می رسد درخواست ترامپ از از رهبران جهان اسلام برای ریشه کن کردن افراط گرایی بدون توجه به این ریشه ها، به جایی نخواهد رسید.116/111