جمشید امین زاده: آمریکا و عربستان سعودی دو بازیگر اصلی فرامنطقهای و منطقهای در خاورمیانه محسوب میشوند.
روابط این دو کشور طی دهههای گذشته و از آغاز شکلگیری عربستان سعودی روابطی استراتژیک و مستحکم بوده است که بسیاری از تحلیلگران از آن به عنوان معادله نفت در برابر امنیت یاد کردهاند.
این روابط تا زمان حوادث یازده سپتامبر درسال2001، با روندی کموبیش مشابه ادامه داشت، اما مجموعه تحولات بعد از یازده سپتامبر از جمله طرح خاورمیانه بزرگ، مبارزه با تروریسم و جنگ عراق از سوی دولت آمریکا باعث تغییراتی در روابط آمریکا و عربستان سعودی شد.
وقوع حوادث یازده سپتامبر و تحولات سیاسی وامنیتی متعاقب آن درسیاست خارجی آمریکا، به خصوص در خاورمیانه، به دورهای از سردی روابط و وقفه در تعاملات استراتژیک آمریکا و عربستان سعودی منجر شد.پس از یازده سپتامبر، سعودیها کوشیدند با افزایش صادرات نفت به آمریکا، به این کشور درغلبه بر پیامدهای بحران ایجاد شده کمک کنند، اما انتقادات از سعودیها در آمریکا و متهم شدن آنها به حمایت از تروریسم، به دلسردی مقامات عربستان از دولت آمریکا و سیاستهای آن منجر شد.
در ژوئن 2002، موسسه پژوهشی "رند " درگزارشی تایید کرد که سعودیها درسطوح مختلف تروریسم، از طراحان تا تامینکنندگان مالی دخیل هستند.
شورای روابط خارجی آمریکا نیز در گزارش اکتبر 2002 خود تصریح کرد که اشخاص و نهادهای عربستان، مهمترین منبع سرمایههای القاعده برای چندین سال بودهاند و مقامات سعودی از این مسایل چشم پوشی کردهاند.
علاوه بر این، در نوامبر 2002، در گزارشهای مطبوعاتی عنوان شد که همسر شاهزاده بندر بن سلطان، سفیر عربستان در آمریکا، به عوامل مرتبط با هواپیما ربایان یازده سپتامبر کمک کرده است.
علنی شدن نقش عربستان در حادثه تروربیستی یازده سپتامبر معادلات در روابط امریکا و عربستان را تا حدودی تغییر داد.
تا پیش از این مقطع، عربستان از جایگاه ویژه ای در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه برخوردار بود که دلیل آن تا اندازه زیادی به مقابله با ایران مربوط می شد.
در این دوران، عربستان به تحریک کشورهای بیگانه در صف مقدم دشمنان قسم خورده انقلاب و نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت.
عربستان تحت تاثیر تحولات پس از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش خود را برایجاد جبهه ای یکپارچه متشکل از پنج کشور شورای همکاری خلیج فارس در مقابل ایران متمرکز کرد تا با این صف بندی، نقش منطقه ای خود را در مقابله با ایران تثبیت کند.
جنگ عراق علیه ایران نیز فرصتی فراهم کرد تا عربستان با بهره گیری از شرایط بوجود آمده، رویکرد غرب محور خود را تقویت کرده، و از این شرایط، به نفع خود بیشترین بهره را بگیرد. اما تحولات منطقه و نگرانی از پیامدهای یازده سپتامبر سبب شد سران سعودی به سیاست های امریکا ، بی اعتماد شوند .
آنها حتی نگران شدند که سرنوشتشان مشابه هم پیمانان دیکتاتور آنها، همانند صدام، مبارک، بن علی و قذافی در انتظار خاندان سعودی باشد.
موضع گیری امریکا در قبال تحولات منطقه و انتقادهایی که در خصوص نبود دموکراسی در عربستان مطرح می کنند، این بی اعتمادی را عمیق تر کرد. با شروع موج بیداری اسلامی در خاورمیانه، دو دیدگاه میان سیاستمداران ایالات متحده امریکا، در مورد نحوه برخورد این کشور با تحولات منطقه شکل گرفت.
عده ای از منظر ایده آلیستی، معتقد بودند که امریکا در راستای هنجارهای دموکراتیک، باید از تحولات منطقه حمایت کند. در مقابل گروهی دیگر، از منظر سیاست قدرت به تحولات خاورمیانه نگریسته، و به حمایت امریکا از تحولات دموکراتیک منطقه اعتقادی نداشته و حفظ امنیت خود و عربستان سعودی را دارای اولویت می دانستند.
در این بین موضع گیری آمریکا نسبت به تحولات منطقه، به خصوص در مورد مصر، موجب شد که رهبران دیکتاتور عربستان سعودی، به این نکته پی ببرند که آمریکایی ها، همواره حفظ منافع خود را بر هر چیری ترجیح داده اند؛ حتی اگراین حفظ منافع، به قیمت قربانی کردن حامیان دیرینه خود، همانند فرعون نامبارک مصر باشد.
این نگرانی در شرایطی بروز کرد که عربستان طی چهار دهه گذشته تلاش کرده بود رقیبی قوی برای ایران باشد؛ ولی در حد و اندازه چنین رقابتی نبوده و تنها نقشی ظاهری را با پشت گرمی ایالات متحده ایفا می کرد.
عربستان دهها میلیارد دلار به صدام برای جنگ با ایران کمک کرد و یا با تروریستهای تکفیری به مراکز دیپلماتیک ایران در چند کشور حمله کرده و خونریزی راه انداختند، و یا از شرورهای مواد مخدر در جنوب شرق ایران برای ایجاد بیثباتی و ناامنی بهره گرفتهاست.
عربستان سعودی برای اینکه ثابت کند برای آمریکا مفید است و آمریکا نباید به بهانه توافق هستهای به ایران نزدیک شود، حتی به قیمت نابودی اقتصاد خود نفت ارزان به جهان عرضه کرد و یا به وسوسه خریداران نفت ایران، پیشنهاد قیمتهای پایینتر از سبد رسمی بورسها را داد تا فروش نفت ایران و تأمین درآمد تهران مختل شود.
اما، اوباما رییس جمهور آمریکا معتقد است که سعودیها باید خاورمیانه را با ایرانیها «سهیم» شوند.
اوباما در مصاحبه با آتلانتیک گفت: «رقابت بین سعودیها و ایرانیها که به شکلگیری جنگهای نیابتی و ناآرامی در سوریه و عراق و یمن منجر شده، ما را وادار میکند که به دوستانمان و همچنین ایرانیها بگوئیم که باید راهی موثر برای و رسیدن به نوعی صلح نسبی دست یابند.»
عربستان در خوشبینانه ترین حالت سعی دارد حوزه نفوذ خود را افزایش دهد و به همین خاطر با استفاده از ظرفیت حمایتهای گسترده و همه جانبه آمریکا، برای سرنگونی دولت بشار اسد، از گروه های تروریستی تکفیری در سوریه اقدام میکند. اما این حمایتها به ثمر نرسیده است.
البته ریاض از گسترش بحرانها در خاورمیانه و در غلتیدن تمام منطقه به بیثباتی بسیار نگران است.
تصویری که عربستان از خود در دیپلماسی، نقش منطقهای و تعامل و رقابت در منطقه و جهان بهجا گذاشته، نهتنها به نتایج ملموس و راهبردی منتهی نشده، بلکه چهرهای از یک بازیگر شرور، غیرقابل اعتماد، ناامن کننده، خونریز و تروریست بهجای گذاشته تا جایی که حتی حامیان ریاض در لندن و واشنگتن ناچارند گاهی به این جلوههای زشت و یا وحشتناک در محیط داخلی و خارجی عربستان اذعان و اعتراف کنند.
عربستان سعودی در سیاست خاورمیانهای آمریکا، برای سال های طولانی به عنوان متحدی استراتژیک و منبع تامین کننده نفت وارداتی، برای واشنگتن بود. اما با مرورری بروقایع گذشته می توان گفت با اجرای سیاستهای آمریکا در خاورمیانه، تقریباً از ابتدای سال 2002، فشارهای آمریکا به عربستان ابعاد وسیعتری یافت؛ اما با گذشت حدود یک سال از آغاز جنگ عراق و آغاز ناکامیهای آمریکا در این کشور، از سال 2004 به بعد، با پیروزی حماس و شروع جنگ سی و سه روزه حزبا... در مقابل اسرائیل (سال 2006)، به تدریج واقعیتهای جدیدی در حوزه خاورمیانه نمودار شد که در نهایت پیامدهای مهمی را برای رویکردهای آمریکا و عربستان در منطقه و روابط آنها با یکدیگر در پی داشت.
به باور آنها، تحولات منطقه به ایجاد زمینههایی برای تغییر توزان قدرت منطقهای به نفع ایران و به ضرر عربستان سعودی و جهان عرب منجر شده است.
این واقعیتی است که سران آمریکا و عربستان سعودی هر دو از آن احساس خطر می کنند.
در کنار این موارد، تداوم برنامه هستهای ایران در چار چوب برجام، نگرانیهای آمریکا و عربستان را از برهم خوردن توازن قدرت منطقهای و افزایش نقش ایران بیشتر کرد.
ظهور واقعیتهای جدید درخاورمیانه و عدم موفقیت آمریکا در پیشبرد سیاستهای خود در سطح منطقه، باعث شد که این دو کشور بار دیگر به بازسازی و تحکیم روابط استراتژیک خود بپردازند.
اکنون آمریکا بر اصلاحات و دموکراسیسازی در عربستان سعودی تأکید کمتری دارد و این تغییر در طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا، با توجه به واقعیتهای جدید قابل فهم است.
در مقطع کنونی آمریکا میکوشد جایگاه سنتی عربستان سعودی را در سیاست خارجی خود به عنوان متحدی استراتژیک در خاورمیانه(غرب آسیا ) و نقش آن را در عرصه سیاست منطقهای ترمیم کند.
از سوی دیگر در تلاش است اعتماد سعودیها را نسبت به نقش خود در آینده امنیتی منطقه، به عنوان اصلیترین قدرت تعیینکننده، جلب نماید.
سعودیها نیزبه نوعی در پی بازسازی و تحکیم روابط خود با امریکا هستند. به این ترتیب و با این ملاحظات مسئله یازده سپتامبر نیز با انتشار گزارشی که بخش های حساس ان حذف شده است به حاشیه رانده شد.
هر چند همه یافته های کنگره آمریکا درباره نقش عربستان سعودی در حملات یازده سپتامبر به طور کامل ذکر نشده است اما در این گزارش گفته شده است که برخی از ماموران حکومت عربستان از همکاری با عوامل حملات یازده سپتامبر خوددرای کرده اند.
انتشار گزارش کنگره آمریکا در خصوص نقش حکومت عربستان در حملات یازده سپتامبر به این روش باعث شد که لابی های سعودی و رسانه های خبری وابسته به خاندان سعودی ادعا کنند که انتشار گزارش بیست و هشت صفحه ای دولت آمریکا به همه گمانه زنی ها درباره نقش عربستان در حملات یازده سپتامبر پایان داد و نگرانی ها درباره نقش عربستان در حملات یازده سپتامبر بعد از انتشار این گزارش از میان برداشته شده است. اما هیچ کس فراموش نمی کند که بن لادن یک شهروند عربستانی بود و روابط سیاسی و اقتصادی قوی ای با عربستان داشت. همچنین هیچ کس فراموش نمی کند از میان نوزده نفری که مرتکب حملات یازده سپتامبر شدند پانزده تن آنها از شهروندان سعودی بودند.
اکنون دنیا می داند که چه کشورهایی چندین سال از داعش حمایت کرده اند. البته بسیاری از به اصطلاح همپیمانان عربستان همچون ملک عبدالله اردنی، عمرالبشیر سودانی، حاکمان جیبوتی و ژنرال السیسی در مصر، قبل از اینکه به آل سعود بهعنوان یک شریک و بازیگر مؤثر فکر کنند، به دلارها و رشوههای این پادشاهی و سیاستهای تنشآلود آنها دل بستهاند.
همانگونه که مقامات تلآویو به دو سرمایه آل سعود برای عبور از چالشهای خود فکر میکنند و دلارهای سعودی و سرمایه تروریسم تکفیری را برای خود امنیتساز میدانند.
آمریکا و اروپا هم، با کلاه بزرگی بر سر این پادشاهی، به فروش تسلیحات رنگارنگ به آنها و هدایت و راندن آنها در اجرای سیاستهای منطقهای فکر کرده و لذت میبرند.آل سعود که مروج تروریسم تکفیری است، خود را عضو ائتلاف ضد تروریسم میداند و برای برملا نشدن رسوایی دست داشتن در تروریسم ۱۱ سپتامبر، ۷۵۰ میلیارد دلار به آمریکا رشوه داد تا مانع انتشار حقایق شود.
سعودی ها زیر چتر امریکا در پی ایجاد توازن قدرتی ظریف در مقابل ایران هستند. با این حال سعودیها جایگاه و نقش ایران را به عنوان یک قدرت منطقهای و تاثیرگذار بر روندهای منطقهای درک میکنند و میدانند که با هر رویکردی، ناچار به پذیرش توانمندی های ایران و در نهایت همزیستی و مراوده با ایران هستند؛ هرچند که میل باطنی آنها این است که تنش ها را زیر پوسته مسایلی مانند مخالفت با حضور اثر گذارایران در مناسک حج حفظ کنند.