شبکه المنار در یادداشتی نوشت: آنچه که اخیراً در لبنان روی داد، نشانه مهمی از پایان تاثیر سیاست عربستان سعودی در منطقه است. شدت مداخله عربستان سعودی در امور کشورهای عربی بر هیچ کس پوشیده نیست، از این رو تغییرات اخیر خاورمیانه، آزادی عمل را به کشورهای منطقه بازمی گرداند.
در ابتدا باید گفت که طرح های درنظر گرفته شده برای منطقه بسیار بزرگ و قدرت های شرکت کننده در آن نیز قدرت هایی کارآمد دارای امکانات بزرگ بوده اند. دامنه این طرح از لبنان آغاز و سوریه ، عراق و یمن را در بر گرفته بود.
اگر منطق را در نظر بگیریم، این نیروهای کارآمد، زمینه های پیروزی را در اختیار داشته اند اما تاکنون نه تنها موفق نشده اند بلکه در موارد بسیار با شکست مواجه شده اند . اما حقیقت رویداد چیست؟
باید یادآور شد که ماموریت سرنگون کردن دولت سوریه به عربستان سپرده شده بود و این بدان معناست که در این زمینه از قبل تصمیم گرفته شده بود اما اختلاف فقط بر سر روش این سرنگونی بوده است.
پایه گذاران این طرح در سرنگون کردن مستقیم دولت سوریه از طریق فشار موفق نبوده اند (همه ما از پیشنهاد تطمیع و تشویق کالین پاول، وزیر پیشین امور خارجه آمریکا پیش از آغاز حمله نظامی به عراق در سال 2003 آگاهیم) و این آغاز ماجرا بود؛ سپس حادثه ترور رفیق الحریری روی داد تا بهانه لازم برای مجازات سوریه و اجبار نظام این کشور برای پذیرش خواسته های قدرت ها با تهدید و وعده و وعید ، انجام شود.
ناتوانی قدرت ها در تحقق این هدف جنگ 2006 (لبنان ) را به دنبال داشت که هدف از آن تغییر ظاهر منطقه بود؛ تغییر صورت گرفت اما نه آنطور که قدرت ها می خواستند.
از آنجایی که ماموریت نابودی بشار اسد، رییس جمهوری سوریه به ملک عبدالله، شاه عربستان سعودی سپرده شده بود، مشاهده کردیم که چگونه سعد الحریری رییس جریان المستقبل لبنان به سمت ملک عبدالله کشیده شد تا در آغوش قاتل پدرش آرام گیرد.
شاه عربستان بازهم نتوانست دولت سوریه را بخاطر آنکه با جنبش مقاومت حزب الله لبنان و جمهوری اسلامی ایران دارای روابطی حسنه بود، از پای درآورد، به همین دلیل با آغاز تحولات کشورهای عربی، جنگ برادرکشی در سوریه آغاز شد و سوریه هدف اصلی این تحولات بود؛ با این حال هنوز هم تیم قدرت ها در تغییر نظام سوریه و یا تغییر مواضع آن در حمایت از مقاومت و عربیسم به سمت صهیونیسم عربی ناموفق بوده است.
عربستان به دو علت در تغییر نظام سوریه شکست خورده است: از یکسو تصمیمات رژیم آل سعود که ناشی از کینه توزی این رژیم است و از سوی دیگر ایستادگی جبهه مقاومت.
تروریست ها و تکفیری های مختلف از نقاط مختلف جهان با قدرت و تحت عناوین مختلف به سوریه آورده شدند اما جبهه مقاومت با اتحاد در مقابل این هجوم ایستاد و مهاجمان را به عقب نشینی وادار کرد.
هم زمان با این رویداد عربستان سعودی با هدف اعمال فشار بر ایران جنگ نفت را آغاز کرد اما این اقدام بزرگ ترین ضربه اقتصادی را به عربستان وارد کرد زیرا سیاستی که عربستان در پیش گرفته مبتنی بر حقد و کینه است و این رژیم به نتایج سیاست های خود و تاثیر آن بر منافع کشورش نمی اندیشد.
اما مهم ترین تحول برای شکست طرح های عربستان سعودی در منطقه، پس از تهاجم نظامی این کشور به یمن آغاز شد.
رژیم آل سعود و همپیمانان آن با آغاز جنگ با یمن، اعلام کردند که دوره جدیدی در منطقه آغاز شده است. تنها چند ماه از آغاز این جنگ نگذشته بود که ناتوانی نیروهای مهاجم در تحقق اهداف خود که ناشی از کینه توزی رژیم آل سعود است، مشخص شد و این رژیم بیش از پیش در لجنزار کینه های خود فرورفت؛ سردمداران جوان آل سعود، انتظار چنین پایانی برای یمن نداشتند، اما انسان های عاقل با توجه به فرمایش معروف رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره این که "بینی آل سعود به خاک مالیده خواهد شد" و سخنان سید حسن نصر الله، دبیرکل جنبش مقاومت حزب الله لبنان درباره شکست آل سعود و ناکامی توطئه های آنها در منطقه توسط یمنی های پابرهنه، چنین پایانی را برای یمن پیش بینی می کردند.
در این جا تغییرات تصادفی در همه جبهه ها را می توان مشاهده کرد:
- در سوریه ارتش و نیروهای همپیمان آن در بسیاری از جبهه ها پیشروی کرده و به حلب رسیده اند و با تصرف حلب، رویای سرنگونی دولت سوریه و یا تهدید جدی آن به شکست خواهد انجامید؛ حتی پس از شکست عربستان در تحقق اهداف خود در سوریه، آمریکا نیز به طور مستقیم وارد صحنه سوریه شد.
- در پرونده هسته ای ایران، عجز مشترک عربستان و اسرائیل تاثیری بر فشارهای وارده برای متوقف کردن چرخه توافق هسته ای ایران نداشته است.
- در عراق آخرین برگه های برنده در موصل، از دست عربستان به زمین افتاده است و از مشارکت آمریکا در عملیات نظامی در موصل نیز بوی انتخابات این کشور استشمام می شود.
- در یمن خسارات مادی و معنوی عربستان بسیار بالا بوده است؛ ارتش یمن و کمیته های مردمی به منطقه جیزان در داخل خاک عربستان رسیده اند و عربستان نتوانسته است به جز ویرانی، کشتار و آوارگی مردم بیگناه به اهداف خود دست یابد و رویدادهای یمن همگی به نفع ارتش و کمیته های مردمی بوده است.
- افکار عمومی جهان دستکم در سطح مردمی به گونه ای تغییر یافته است که عربستان را سرچشمه تکفیر و تروریسم و دولتی تروریستی می داند و این مساله تصمیم گیرندگان جهان را تحت فشار قرار داده و بر روابط خارجی عربستان سعودی نیز تاثیرگذار بوده است .
- بحران شدید اقتصادی عربستان که با نارضایتی داخلی از سیاست های رژیم آل سعود همراه شده است، سیاست هایی که این کشور را به ورطه سقوط رسانده است. برای مشاهده خشم جامعه سعودی از سیاست های ریاض فقط کافی است که به پایگاه های اجتماعی رجوع شود.
- قانون آمریکایی جاستا که شکست واقعی عربستان سعودی و به قول سیاستمداران سعودی تیری بود که از پشت و از سمت همپیمان آمریکایی آن، به سمت آل سعود شلیک شده است.
- تیرگی روابط عربستان سعودی با مصر که به دنبال حمایت قاهره از طرح روسیه در شورای امنیت سازمان ملل درباره سوریه و خشم عربستان از دولت مصر ایجاد شد نیز آخرین تغییرات در ارتباط با عربستان است.
اما در لبنان می توان تصویر شکست طرح های عربستان را به خوبی مشاهده کرد، چنانچه پس از دو سال و نیم از تعطیلی فعالیت های سازمانی، با انتخاب میشل عون به عنوان رییس جمهور لبنان و بروز تغییرات می توان قطع دستان عربستان سعودی در این کشور را مشاهده کرد چنانچه هواداران عربستان در لبنان در سرگردانی به سر می برند.
همه این شکست های عربستان در منطقه و همچنین تداوم تجاوز نظامی آن به یمن، نقطه تحول بزرگ به سمت تغییر راهبردی است که نشانه های آن در رویداد لبنان و پیش از آن در یمن، سوریه و عراق مشاهده شده بود، تحولی که می توان از آن تحت عنوان " تغییر آینده در شرق" یاد کرد.