پس از شکست های پی در پی نیروهای تروریستی داعش در دو جبهه عراق و سوریه، بسیاری از اعضای خارجی این گروه تررویستی افغانستان را به عنوان لانه جدید خود برگزیده اند.

آیا افغانستان مقصد بعدی داعشی ها است؟

پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسائل افغانستان در گفتگویی به تحولات افغانستان و  افزایش حضور  گروه های تکفیری -تروریستی پرداخته است. 

با توجه به این که گمانه زنی ها و نظریات کارشناسی از سوی مراکز پژوهشی مختلف جهان در ارتباط با حضور داعش در افغانستان مطرح شده است، آیا ما شاهد تغییری در جریان های مختلف داعش در وضعیت کنونی هستیم؟

 تصوری که داعش در خاورمیانه، سوریه و عراق و ناحیه های دیگر کشورهای عربی داشت، که عمدتا اعراب بودند، آن تصور در ارتباط با افغانستان صحیح نیست. واقعیت این است که یک نوع داعش بومی از گروه هایی که از طالبان جدا شدند، یا از شبکه حقانی ، یا از سازمان القاعده جدا شده یا از گروه های پاکستانی هستند که اعلام وفاداری به داعش کرده اند. این ها گروه هایی هستند که در حال حاضر در افغانستان فعال هستند، یعنی ما با یک داعش بومی در افغانستان رو به رو هستیم که خود را زیرمجموعه داعش به حساب می آورند و پرچم داعش را بلند کرده اند. 

بنابراین، تفاوتی به لحاظ نیروهایی که به عنوان داعش در افغانستان شناسایی شدند و آنچه در خاورمیانه اتفاق افتاد، وجود دارد.

اما اهداف این دو جریان یکی است؛

جریان اصلی داعش به دنبال خلافت بود‏‏، خلافت در دو بخش دنیای اسلام را در نظر داشت، یکی خلافت در خاورمیانه که موصل اعلام شد و یکی خلافت خراسان بزرگ بود (که بر مبنای برداشت تاریخی بحث خراسان بزرگ را مطرح کردند) این خراسان بزرگ، از آسیای مرکزی تا مسلمانان روسیه گرفته تا مسلمانان چین، پاکستان، افغانستان، هند گرفته و تا شرق آسیا و جنوب آسیا می رود که بعد اندونزی و مالزی را در بر می گیرد.

به هر حال بخش گسترده تر خلافت خراسان در افعانستان مطرح می شود، البته غیر از این نیروها، نیروهایی که در عراق و سوریه جنگیدند، به خصوص نهضت اسلامی حزب التحریر یا افرادی از تاجیکستان و چین، بعد از شکست داعش در عراق و سوریه، به افغانستان منتقل می شوند. چرا که بخشی که از اتباع کشورهای مرکزی یعنی افغانستان و پاکستان و هند و …به افغانستان برمی گردند و افغانستان را جای مناسبی برای فعالیت می بینند.

آن بخش عربی داعش هم به احتمال زیاد به یمن، سومالی و لیبی رفته است که به اصطلاح کشورهای عربی هستند تا با زبان و فرهنگ و اهداف خاص خودشان پیش می روند. به هر حال داعشی که در حال حاضر در افغانستان مطرح است، در واقع داعشی است که ترکیبی از نیروهایی است که در عراق و سوریه جنگیدند، به منطقه برگشتند و نیروهایی که از گروه های دیگر جدا شدند و پرچم داعش را بلند کردند که از آن جمله می توان به بخشی از طالبان اشاره کرد که این ها بیشتر در افغانستان (که به خصوص در منطقه ننگرهار فعالیت می کنند و به دنبال این هستند که آن جا را مرکز خلافت خودشان قرار دهند.) مد نظر هستند.

 

آمارهای مختلفی در مورد حضور میدانی داعش در افغانستان از ده هزار نفر تا تعداد بسیار کمی از سوی مقامات افغانستانی، مقامات روسی و … مطرح شده است، حضور میدانی و تعداد نیروهای داعش در افغانستان تا چه میزان است؟

 آمارها متفاوت است. اگر داعش را در قالب نیروهایی که در حال حاضر در افعانستان فعال هستند، نگاه کنیم؛ حدودا سه تا چهار هزار نفر یا حداکثر پنج هزار نفر هستند.

این ها آمارهایی ده هزار نفر بیشتر یا کمتر، مشخص نیست و بیشتر حدس و گمان است. اما به نظر می رسد که داعش در افغانستان در مرحله اقدام به شکل گسترده نرسیده است و در حال جذب نیرو است و افرادی معتقد به خلافت خراسان را جمع می کند.

در آینده شاید بتوان قضاوت کرد که چه تعداد نیرو را می تواند جذب کند. در شرایط کنونی واقعیت این است که آمار دقیقی وجود ندارد، اما ادعاهای مختلفی هست. ولی چیزی که مسلم تر است و شاید قابل قبول تر به نظر برسد این است که چیزی در حدود سه تا پنج هزار نفر هستند.

  

با توجه به متغیر طالبان در نگاه به داعش، آیا حضور طالبان در افغانستان کمکی به حضور داعش در افغانستان است یا مانعی برای آن ؟

 داعش و طالبان تفاوت های جدی با هم دارند، هر چند به لحاظ ایدئولوژیک خیلی با هم تضاد ندارند. اما بحث در افغانستان، بحث قدرت است. این که قدرت را چه کسی در افغانستان به دست بگیرد، مسئله مهمی است.

داعش، ادعای جهانی دارد و معتقد است که باید خلافت اسلامی را در کشورهای اسلامی احیا کرد و بعد خلافت کلی را در سطح جهان مطرح نمود. ولی طالبان ادعای جهانی شدن ندارند، آن ها فقط می خواهند که در افغانستان حکومت کنند و یک حکومت محلی می خواهند. بنابراین وقتی از نگاه قدرت به طالبان و داعش نگاه کنیم، این ها به شدت در رقابت با هم قرار می گیرند.

در جایی که هر دو طرف حضور پیدا کردند به شدت درگیر نظامی شدند و خشونت بسیاری هم علیه هم به خرج دادند. قبلا در منطقه ننگرهار ده نفر از فرماندهان طالبان به دست داعشی ها اسیر شدند و آن ها را اعدام کردند. بنابراین این تضاد بیشتر از آن که ایدئولوژیک باشد بر اساس قدرت نفوذ است.

در این رابطه به نظر می رسد که آن ها به طور جدی در رقابت هستند. گذشته از این، داعش تلاش می کند که طالبان را تجزیه کند و بخشی از طالبان ناراضی را به طرف خودش جلب کند و این برای طالبان و انتظاری (که دارند که در آینده در افغانستان نقش اصلی را بازی کنند) قابل قبول نخواهد بود.

این موضوع به تضعیف طالبان منتهی خواهد شد. از این زاویه هم داعش و طالبان با هم درگیرند اما از نگاه ایدئولوژیک، یک واقعیت وجود دارد که ممکن است در یک مقطعی که رهبران طالبان و رهبران داعش احساس کنند که ادامه تضادها و درگیری هایشان به ضرر هر دو طرف تمام می شود، در آن صورت احتمال وجود دارد که طرفین پشت میز مذاکره بنشینند و اختلافات خود را حل و فصل کنند و به نوعی تقسیم میدانی قدرت کنند. یعنی مثلا طالبان در مناطقی که داعش مسلط است، عملیات انجام ندهد و حوزه قدرت آن ها را به رسمیت بشناسد و در مقابل داعش هم حوزه فعالیت طالبان را به رسمیت بشناسد.

این احتمال وجود دارد، اما این که صد در صد این دو نیرو به فرماندهی مشترک و ائتلاف و وحدت دست پیدا کنند، لااقل در کوتاه مدت وجود ندارد.

  

آینده داعش در افغانستان را تا چه حد می توانید رو به گسترش بدانید؟

 داعش رو به گسترش هست، اما صرفا تحولات خاورمیانه این گسترش را ایجاد نمی کند؛ بخشی در ارتباط با رقابت های تثبیت شده ای بین آمریکا، روسیه و چین از یک طرف وجود دارد و مناسبات ایران، پاکستان و بقیه کشورها در ارتباط با این مسائل هست.

واقعیت این است که حداقل روس ها این طور فکر می کنند که آمریکایی ها در نقل و انتقال داعش به شمال افغانستان و نزدیک مرزهای امنیتی آن ها در آسیای مرکزی دخالت دارند. آن ها فکر می کنند که آمریکا در آینده برنامه دارد که روس ها و چینی ها را تحت فشار قرار دهد، لذا نیروهایی که از عراق و سوریه اخراج شدند، هلیکوپترهای مشکوکی در حوزه روسیه نقل و انتقال نیروها را به طرف شمال انجام می دهد یا حداقل معتقدند که این اتفاقات افتاده است.

برخی از نشانه ها حاکی از این مسئله است و نیروهای محلی نیز این مسئله را تایید کرده اند. اما حقیقت این است که در حال حاضر این مسئله کاملا روشن نیست که آیا واقعا آمریکایی ها در نظر دارند که با داعش سر این مسئله کنار بیایند یا اختلافی در سوریه، عراق و برخوردهای نظامی بین آن ها را فراموش کنند.

واقعیتی که وجود دارد این است که داعش به لحاظ ایدئولوژیک این ظرفیت را دارد و به لحاظ تقسیم بندی از قدیم دشمنان خود را به دشمنان دور و نزدیک تقسیم بندی کرده اند. در این فرمول نیروهای امنیتی آمریکا حداقل این تقسیم بندی را برای خود داشته اند که می توان به نوعی با داعش کنار آمد و اهداف مشترکی را علیه روسیه و چین تعریف کرد.

اگر این اتفاق افتد، داعش از این ظرفیت برخوردار است که ما با آمریکایی ها دشمن مشترک پیدا کرده ایم و دشمن مشترک ما چین است و در آن صورت می توانیم با آن ها همراهی کنیم. البته قبلا هم سازمان القاعده این تفکر را داشت و در زمانی که در افغانستان با آمریکا همکاری کردند و کاملا با هم هماهنگ شدند. اما بعد از این که شوروی از افغانستان خارج شد و شکست نظامی را پذیرفت، القاعده به سمت آمریکا رفت و اتفاقات 11 سپتامبر پیش آمد و محصول مشترک آن ها سازمان القاعده شد.

منبع: مرکز بین المللی مطالعات صلح