در سالروز میلاد باسعادت امام محمد باقر، شکافنده علوم وحیانی، زمین آسمان غرق در نور و شادی است.

به گزارش ایران پرس، ماه رجب از راه رسید، ماهی که در آن چشمه جاری شکافنده علم ها در بیابان خشکیده دانش جوشیدن گرفت و جان جویندگان علم و معرفت را از زلال پر برکت خود سیراب ساخت. 

مبارک ماهی که مژده میلاد امام همام، باقر العلوم (ع)را با خود به همراه می آورد، ماهی که طلایه دار فصل انس و محبت با خدای یکتاست و امام باقر (ع) در طلیعه این ماه خجسته، آفتاب دین و دانش را بر جان جویندگان حق می تاباند و آنان را به برای ورود به ماه های شعبان و رمضان، آماده می سازد. حلول ماه مبارک رجب ماه مناجات و بندگی و ماه خانه تکانی دلها و میلاد با سعادت امام محمد باقر (ع) بر همه شما خوبان مبارک باد.

با تولد پر برکتش چشمه جاری شکافنده علم ها در بیابان خشکیده دانش جوشیدن گرفت و جان جویندگان علم و معرفت را از زلال پر برکت خود سیراب ساخت. نام اش را محمد گذاشتند و به باقر العلوم ملقب شد. هم او که سالها پیش رسول گرامی اسلام میلادش را پیش بینی کرده و توسط جابر ابن عبد الله انصاری به وی سلام رسانده بود.

نشانه‏ های صدق بشارت پیامبر گرامی اسلام (ص) ظهور یافته و لحظه‏ های دیدار جابر ابن عبداللّه انصاری با امام باقر (ع) نزدیک شده است. نفس در سینه جابر به شماره افتاده بود. او می خواست شاهد اعجاز عینی و خارجی سوره‏ کوثر باشد، زیرا پیامبر (ص) به جابر بشارت داده بود که تو زنده میمانی و فرزندی از من را ملاقات خواهی نمود که همنام من است و سیمایش همانند سیمای من و به صورتی عمیق و شگفت علم را می‏شکافد. پیامبر (ص) از او خواسته بود که سلامش را به او برساند. 

حال امام سجاد (ع) کودکی خردسال را صدا کرد و فرمود: " پیش بیا... او آمد. گفت: برو... کودک باز گشت. جابر اندام و راه رفتن او را تماشا کرد و گفت: به خداى کعبه سوگند آیینه ى تمام نماى پیامبر است.آنگاه از امام سجاد پرسید این کودک کیست؟ فرمود: "امام پس از من، فرزندم «محمد باقر» است. "جابر برخاست و بر پاى امام باقر بوسه زد و گفت: "فدایت شوم اى فرزند پیامبر (ص)، سلام و درود پدرت پیامبر خدا (ص) را بپذیر که او تو را سلام رسانده است. "دیدگان امام باقر پر از اشک شد و فرمود: "سلام و درود بر پدرم پیامبر خدا باد تا بدان هنگام که آسمانها و زمین پایدارند و بر تو اى جابر که سلام او را به من رساندى." 

دوران امامت امام باقر (ع ) با کشمکش سیاسی بین امویان و عباسیان همزمان بود. لذا موقعیتی مناسب و کم نظیر برای امام پدید آمد تا به دور از فشارهای سیاسی حاکمان ، به نشر و گسترش علوم و فرهنگ اصیل اسلامی بپردازد و آغازگر یک تحول فکری فرهنگی در جهان اسلام شوند. عظمت علمی و شکوفایی دانش امام ، شهرتی عالمگیر یافت.

اما همین شهرت موجب شد که ایشان از سوی خلفای عباسی بویژه در زمان هشام بن عبدالملک در محدودیت و سختی قرار بگیرد . هشام ، که حاکمی مال اندوز ، بخیل و سنگدل بود و به کارگزارانش دستور داد تا امام باقر (ع) و فرزندش جعفر بن محمد را روانه‌ ی شام کند. هنگامیکه امام وارد دمشق (پایتخت شام) شد، هشام با اینکه خود ، ایشان را احضار نموده بود برای تحقیرِ مقام ایشان ، سه روز امام را در مکانی نا مناسب منتظر نگه داشت.

شام در زمان حکومت هشام، کانون پرورش علما و دانشمندان و مجمع سخندانان بود. اما هشام زیرک بود به خوبی می‌دانست اگر بخواهد با امام از راه مبارزه‌ی علمی وارد شود، هیچ یک از دانشمندان درباری او از عهده‌ی مناظره با امام (ع) بر نخواهند آمد.

از این جهت تصمیم گرفت از راه دیگر وارد شود که به نظرش پیروزی او مسلم بود. بنابراین تصمیم گرفت یک مسابقه‌ی تیر اندازی ترتیب داده و امام (ع) را در آن مسابقه شرکت بدهد تا بلکه به واسطه‌ی شکست در مسابقه، امام در نظر مردم کوچک جلوه کند.به همین جهت پیش از ورود امام (ع) به قصر خلافت، عده‌ای از درباریان را واداشت نشانه‌ای نصب کرده مشغول تیراندازی گردند. امام باقر (ع) وارد مجلس شد و اندکی نشست.

ناگهان هشام رو به حضرت (ع) کرد و چنین گفت: آیا مایلید در مسابقه‌ی تیر اندازی شرکت نمایید؟ حضرت فرمود: من دیگر پیر شده‌ام و وقت تیراندازیم گذشته است، مرا معذور دار. هشام که خیال می‌کرد فرصت خوبی به دست آورده و امام باقر (ع) را در دو قدمی شکست قرار داده است، اصرار و پافشاری کرد و وی را سوگند داد و همزمان، به یکی از بزرگان بنی امیه اشاره کرد که تیر و کمان خود را به آن حضرت بدهد.حضرت باقرالعلوم (ع) دست برد و کمان را گرفت و تیری در چله نهاد و نشانه‌گیری کرد و تیر را درست به قلب هدف زد! آنگاه تیر دوم را به کمان گذاشت و رها کرد واین بار تیر در چوبه‌ی تیر قبلی نشست و آن را شکافت! تیر سوم نیز به تیر دوم اصابت کرد و به همین ترتیب نه تیر پرتاب نمود که هرکدام به چوبه‌ی قبلی خورد! این عمل شگفت انگیز، حاضران را به شدت تحت تأثیر قرار داده و اعجاب و تحسین همه را برانگیخت.

هشام که حساب‌هایش غلط از آب درآمده و نقشه‌اش نقش بر آب شده بود، سخت تحت تأثیر قرار گرفت و بی اختیار گفت: آفرین بر تو ای ابا جعفر! تو سرآمد تیراندازان عرب و عجم هستی، چگونه می‌گفتی پیر شده‌ام؟ آن‌گاه ساکت شد و در فکر فرو رفت.

پرداختن به نشر آثار و معارف اهل بیت‌ (ع) مانع از فعالیت‌هاى سیاسى حضرت نبود و ایشان در هر فرصتى به افشاگرى و به پرده برداشتن از چهره‌ى ننگین و کشف بنى امیه مى‌پرداختند. امام، شیعیان خود را از پذیرفتن کوچک ترین مناصب دولتى در دستگاه غاصب و ظالم اموى نهى مى‌کردند.اساساً سخت گیرى‌هایى که هشام و دیگر حکام جور بنى امیه نسبت به امام باقر و سایر ائمه (ع) روا مى‌داشتند حاکى از افشا گرى آنان وغاصب معرفى کردن دستگاه خلافت در بین مردم مى‌بود.

در کنار تمامى این فعالیت‌های علمی و سیاسی حضرت،در مسایل اجتماعى نیز الگوى شیعیان خود بودند، بین غلامان خود مشغول به کار و زراعت مى‌شدند و در هواى گرم عرق مى‌ریختند.شیخ مفید از امام صادق (علیه‌السلام) روایت می‌کند: « محمد بن منکدر می‌گفت: گمان نمی‌کردم که همانند علی بن حسین (ع) بزرگواری، خلفی چون خود به یادگار گذارد؛ آن هنگام که محمد بن علی (ع) را ملاقات کردم می‌خواستم وی را پندی دهم که ایشان مرا موعظتی فرمودند: اصحابش گفتند: به چه تو را پند داد؟ محمد بن منکدر گفت: روزی به سمت یکی از نواحی مدینه در حرکت بودم هوا به شدت گرم بود. در میان راه محمد بن علی (ع) را دیدم.

با خو د گفتم: بزرگی از شیوخ قریش، در این ساعت و چنین حالت، در طلب دنیا بیرون شده است؟! باید که او را نصیحت نمایم. به حضرت سلام کردم و ایشان نفس زنان در حالی که عرق بر سر و رویشان جاری بود، سلام مرا پاسخ گفتند. گفتم: چرا باید بزرگی چون شما با چنین حالت در طلب دنیا باشد؟ اگر مرگ به سراغتان بیاید و شما در این حال باشید،‌ چه می‌کنید؟ ایشان فرمودند: به خدا سوگند اگر مرگ در این حال به سراغم آید من در حال انجام طاعتی از طاعات الهی بوده‌ام چرا که خود را از احتیاج به تو و مردم بی‌نیاز کرده‌ام. زمانی از مرگ هراسناکم که در حال انجام معصیتی از معاصی الهی باشم. گفتم: "یرحمک الله؛ خدا شما را رحمت کند، خواستم شما را موعظه نمایم. اما شما مرا پند و اندرز دادید. 

نمونه‌ای از درس‌های اخلاقی عملی امام، مخالفت آن با خشک مقدسی بود. آن حضرت در مقام علم، با نظر آن دسته که گمان می‌کردند ترک کامل نعمت‌های دنیوی، ورع اسلامی و زهد است مقابله می‌کرد.حکم بن عییبه می‌گوید: "روزی خدمت امام باقر(ع) رسیدم و او را در اتاقی تزیین شده و آراسته یافتم. در حال تماشای خانه و طرز تزیین آن بودم که آن حضرت مرا مورد خطاب قرار داده و فرمودند: راجع به وضع اتاق چه فکر می‌کنی؟ گفتم:‌حالا که شما در این وضعیت قرار گرفته‌اید، من چه می‌توانم بگویم، اما بین ما، این کار جالب نیست.

امام در پاسخ بخشی از آیه 32 اعراف را تلاوت کردند که می فرماید: "زینت‌هایی را که خدا برای مردم اجازه داده و روزی‌های حلال او را چه کسی حرام کرده"؟ سپس گفتند:" ای حکم! این که می‌بینی، از همان قسمی است که خدا برای مردم حلال فرموده است؛ و این اتاق، اتاق همسرم است. که از مهریه خود تریین نموده است، اما اتاق من همانی است که قبلاً دیده ای."

و این سیره عملی آن امام همام است که امید داریم در پرتو الطاف الهی پیروان واقعی این پیشوای علم و تقوا باشیم. 114