خبرگزاری رویترز در مقاله ای به قلم "پیتر مارینو" با عنوان "جبهه ایدئولوژیک بعدی چین" به تغییر رویکرد پکن در قبال امریکا از سال 2014 اشاره کرده و نوشته است طی چهار سال اخیر، چین نقشی جاه طلبانه و جسورانه در معادلات جهانی برای خود تعریف کرده و نوع جدیدی از روابط را با واشنگتن آغاز کرده است.
در سال 2014، در پی سخنان رهبری و رسانه های دولتی چین، پکن ابراز تمایل کرد که نوع جدیدی از روابط را با امریکا به عنوان "قدرتی بزرگ" آغاز کند.
این رویکرد جسورانه، پر ابهام و جاه طلبانه اولین علامتی بود که نشان می داد چین نقش جهانی جدیدی را برای خود تعریف کرده است. این رویکرد اگر چه در ابتدا زمخت و ناآزموده بود و پکن بعدها اندکی آن را تلطیف کرد، اما آغازگر نوع جدیدی از روابط بین ایالات متحده امریکا و چین بود.
این رابطه که در دهه های اخیر در جهت تامین منافع مشترک بوده، به نظر می رسد به اختلافی فزاینده در مورد نگرش جهانی دو طرف برمی گردد. چین در حال تشدید فشارها بر مخالفت های سیاسی داخلی است و آمریکایی ها نیز در مورد ماهیت نفوذ چین در خارج از این کشور نگرانی جدی دارند. این طرز نگرش دو طرف است که شرایط روابط دو کشور را بازتعریف می کند.
به نظر می رسد که پیروزی «دونالد ترامپ» در انتخابات ریاست جمهوری امریکا نقطه عطفی در برخی مسائل جهانی ایجاد کرد که بیش از همه چین را شامل میشد. شی جینپینگ از سال 2012 که به عنوان دبیر کل حزب کمونیست حاکم در چین انتخاب شد، بیش از هر رهبر دیگری از زمان مائو، خطی ایدئولوژیک را به طور پیوسته در پیش گرفته است.
اپلیکیشن و شبکه اجتماعی «ویچت» تحت فشار حزب کمونیست چین پذیرفت که نسخه های "تحریف شده" تاریخ چین را که در مکالمات خصوصی بر روی این سرویس ظاهر می شود، سانسور کند. با توجه به اینکه حوزه فعالیت این برنامه محدود به چین نبود، این تصمیم فراتر از مرزهای چین را نیز در بر می گرفت. تعهد تازه پکن به کنترل ایدئولوژیک زمانی خود را نشان داد که مقررات جدیدی برای دانشگاه های خارجی فعال در چین وضع گردید: موسساتی مانند دانشگاه نیویورک و دوک که با وعده آزادی آکادمیک در چین شعبه زده بودند، حالا مجبور شده بودند واحدهای حزب کمونیست را در دانشگاه دایر کنند و قدرت تصمیم گیری را به مقامات حزبی رده بالا وانهند.
در ماه گذشته میلادی، پکن خواستار عذرخواهی شرکت گردشگری و هتلداری آمریکایی ماریوت شده بود، چرا که این شرکت در یکی از نظرسنجی های خود از مشتری ها، از تایوان به عنوان "کشوری مستقل" یاد کرده بود؛ واکنش پکن، همچون آتشفشانی بود که باعث ابراز تاسف «ماریوت» شد.
اگر چه تلاش های پکن برای پیشبرد ایدئولوژی خود در خارج از کشور به امریکا محدود نمی شود، اما واکنش آمریکایی نسبت به دیگر کشورها، شدیدتر بود. در اواخر ماه ژانویه، ترامپ در پاسخ به اقدامات تجاری "غیرمنصفانه" پکن، تعرفه واردات پنلهای خورشیدی و ماشین آلات شستشوی ساخت چین را افزایش داد. افزایش این تعرفه ها شاید اهداف مورد نظر امریکا را محقق کند، شاید هم نه؛ اما این اقدام رئیس جمهور امریکا علیه پکن، به لحاظ نمادین از اهمیت زیادی برخوردار است. این واکنش واشنگتن نشان می دهد که امریکا دیگر نمی خواهد از سیستم تجارت جهانی به هر قیمتی، حمایت کند.
در چند ماه گذشته برخورد واشنگتن با پروژه های چین و نفوذ پکن در امریکا تشدید شده است. کنترل روز افزون حزب حاکم چین بر آموزش دانشگاهی در این کشور، تردیدها را در مورد امکان فعالیت موسسات دولتی چین در دانشگاه های امریکایی افزایش داده است.
دانشمندان علوم سیاسی آمریکا که تا همین اواخر مزایای استفاده از چین در سیستم جهانی را صدا می زدند، اکنون رفتار، انگیزه ها و ارزش های چین را مورد انتقاد قرار می دهند.
جوزف نای، استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد که اصطلاح "قدرت نرم" را تعریف کرده است، نفوذ جهانی چین را "قدرت بُرنده" توصیف کرده و گفته است باید در مقابل این نفوذ، مقاومت کنیم. هفته گذشته، پلیس فدرال امریکا (اف بی آی) هشدار داد که چین ممکن است از دانشجویان چینی در امریکا برای جمع آوری اطلاعات (و جاسوسی) برای پکن استفاده کند.
بر اساس ایدئولوژی دهههای اولیهی رابطه چین و امریکا، واشنگتن برای نزدیک به 30 سال دشمن تلقی میشد، اما در دوره پسا-مائو در اواخر دهه 1970 و به ویژه پس از اصلاحات و بازاندیشی دنگ شیائوپینگ در سال 1979، امریکا و چین بیشتر اختلافات ایدئولوژیک خود را کنار گذاشتند و تامین منافع مشترک در زمینه های مختلف، از تجارت و محیط زیست گرفته تا مبارزه با تروریسم، را در پیش گرفتند.
با وجود این همکاری، اختلافات اساسی ایدئولوژیک بین این دو کشور همچنان حل نشده، باقی مانده است. فرهنگ سیاسی آمریکا همچنان متعهد به دموکراسی، آزادی های مدنی و حوزه عمومی است. در حالی که حزب کمونیست چین، به حکومت از سوی مرجعی واحد، ارزش های اقتدارگرا و کنترل مطلق اطلاعات متعهد است. رهبران سیاسی در هر دو کشور نیز برای خود مسئولیت های تاریخی نسبت به جهان قائل شده اند.
در نسل ما، مسائل سیاسی چین و امریکا در قالب جستجو برای یافتن زمینه های مشترک، توسعه اقتصادی و تجارت آزاد تعریف میشود که به آن «جهانی سازی» می گویند. این امر تنها با کاهش نفوذ ایدئولوژی تقابل گرایانه حاصل می شود، هر چند این ایدئولوژی ها هرگز از بین نمی روند.
هر دو کشور چین و امریکا، محصول انقلاب هستند که در آن، آشفتگی ذاتی، ارزش محسوب می شود. رهبران هر دو کشور بر این باورند که وقتش رسیده که این ارزش ها را جار بزنند و بسط دهند. این امر، رهبران و مردم را مجبور می کند انتخاب هایی داشته باشند که از آنها اجتناب می کنند. ما برای برخی از این انتخاب ها آماده نیستیم. سیاست ها و تفکر ما در مورد چین بر مبنای دوران آرامش اتخاذ شده است. برای دوران پر تنش، به سیاست و تفکرات جدیدی نیاز داریم.113/111
مترجم: مولوی
(16 فوریه 2018)واکنش چین به تحرکات ناوشکن آمریکایی در دریای چین جنوبی