به گزارش روز شنبه ایران پرس، «جوزف هادلستون» در یادداشتی که نشریه «فارن افرز» آن را منتشر کرده نوشته است که شهردار بارسلونا، «آدا کولائو»، شاید مناسبترین شرح خلاصه از رویدادهای روز جمعه را ارائه داده باشد.
وی گفت که مادرید در پاسخ به «اقدام جسورانه» احزاب طرفدار جدایی برای تشکیل جمهوری کاتالونیای مستقل که از حمایت اکثریت برخوردار نیست، «کودتا علیه دموکراسی» را آغاز کرده است.
از زمانی که «پوژدمون» رهبر کاتالونیا، اعلامیه استقلال را در 18 مهر امضا کرد، مادرید با قرار دادن وی در موقعیتی نامطلوب، این بحران سیاسی را ماهرانه به دست گرفته است.
مادرید از «پوژدمون» خواسته است که یا از استقلال دست بکشد و یا تهدید نخست وزیر اسپانیا، «ماریانو راخوی» مبنی بر اعمال حکومت مستقیم را تشدید میکند.
حکومت مستقیم اسپانیا به معنای بازگشت به زور میباشد، رویدادی که اگر چه از نظر قانون اساسی قابل توجیه است اما میتواند موجب از بین رفتن بیشتر مشروعیت دولت مرکزی برای حداقل برخی از مردم کاتالونیا باشد.
در نظرسنجی ژوئیه گذشته، حدود 41 درصد از مردم کاتالان به نفع استقلال و 49 درصد علیه آن رای دادند. مادرید حداقل تا 9 مهر از حاشیه امنی برای حمایت برخوردار بوده است.
مشخص نیست که این حاشیه امن تغییر کرده است یا خیر. در حالی که نمایندگان مجلس اسپانیا به اعلامیه کاتالونیا واکنش نشان میدهند، عاقلانه خواهد بود که مبنای جنبشهای جداییطلب را در نظر بگیرند.
برای درک نوع رشد محبوبیتی که جداییطلبان کاتالان در چند سال گذشته به دست آوردهاند، مراجعه به نوشتههای «بندیکت آندرسون» دانشمند علوم سیاسی و تاریخدان، مفید میباشد.
«آندرسون» گفته است که جنبشهای خودمختار مدرن از جنبشهای ملیگرای پیشین در اروپا و قاره آمریکا، زمانی که بر هویت ملی به عنوان نیروی سیاسی چیره در قالب «جوامع فرضی» سرمایهگذاری کرده بودند، تقلید کردهاند.
در دوران پس از جنگ سرد، دولتهای مردمسالار به نخستین معیار بینالمللی از حکومت تبدیل شدند، حکومتی که در بسیاری از اسناد و فرآیندهای سازمان ملل متحد تجسم شدهاند.
بسیاری از جنبشهای خودمختاری مستعمراتی و پس از جنگ سرد، با تکیه بر استدلالهایشان در مورد ایدههای نمایندگی، علاوه بر مفهوم ملت، بدعتگذاری شدند.
در ریشه هر اقدام جداییطلبی که چنین قدرتی را به دست میآورد، یک بحث بنیادی وجود دارد که دولت مرکزی اراده عمومی را هدایت نمیکند و یا اجازه نمیدهد که به طور صحیح و به موقع به شکایات رسیدگی شود.
جداییطلبان کاتالان استدلالی را بهراه انداخته و اقلیت بزرگی را متقاعد کردهاند که به رغم سختیهایی که در جدایی از اسپانیا وجود دارد، در صورت استقلال، اوضاع شان بهتر میشود.
کاتالونیا یک منطقه مستقل با ریشههایی عمیق به عنوان بخشی از کشور اسپانیا است.
بر خلاف افراد تحت سلطه استعمار، کاتالانها از حقوق مدنی برابر (و حتی بیشتر) با دیگر اتباع اسپانیا برخوردارند.
کاتالانها اسپانیایی هستند و اگر نظرسنجیهای قبل از همهپرسی هنوز واقعیت را منعکس کنند، اکثر آنها در درجه اول خود را اسپانیایی تلقی میکنند.
وظیفه کلیدی برای دولتی که با جنبشی به این بزرگی مواجه می باشد این است که جذب نیروی جدید را تا حد ممکن مشکل سازد.
این عموما میتواند به دو روش انجام پذیرد: اول از طریق اقدامات تنبیهی. برکنار کردن فیزیکی رهبری جداییطلب از قدرت و جایگزینی نهادهای آنها، حق قانون اساسی دولت اسپانیا است.
راهکارهای دیگری که مادرید از آنها استفاده کرده نیز از حقوق قانونی دولت است- به عنوان مثال، حکم دولت اسپانیا راه را برای بیرون آمدن شرکتها از کاتالونیا و بنابراین تهدید اقتصاد منطقه، آسانتر ساخته است.
با این حال، با یک حاشیه نامطمئن در طرفداری از وحدت اسپانیا، تکیه بیش از اندازه بر اعمال زور یا تنبیه میتواند خطر ایجاد ناراضیان جدید را به همراه داشته باشد.
با توجه به وضعیت فعلی، حذف رهبری یک جنبش جداییطلب و ریشهداری چون کاتالونیا احتمالا تنها به طور موقت رخصت ایجاد میکند. به نحوی که بحران باقی خواهد ماند و جنبش هویت ملی همچنان ادامه خواهد یافت. بنابراین، دومین گزینه برای مادرید این است که چماق را کنار بگذارد و به دنبال هویج برود و مزایایی را ارائه دهد که با یک دولت مستقل کاتالان همخوانی نخواهد داشت و راههای روشنتری برای رسیدگی به شکایات و حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی فراهم نماید.
این یک رویکرد موفق دولت اسپانیا تا زمان تصمیم دادگاه قانون اساسی در سال 2010 مبنی بر لغو گسترش قانون خودمختاری سال 2006 کاتالونیا بود که در این قانون به کاتالونیا به عنوان «ملت» اشاره کرده و امتیازات خاصی از جمله قدرت وضع مالیات و استقلال قضایی را گسترش داده بود.
این تصمیم توسط همهپرسی در کاتالونیا و رای مجلس اسپانیا تصویب شد و انهدام آن موهبتی برای ملیگرایانی بود که در جستوجوی استدلالی جذاب بودند؛ مبنی بر این که کاتالانها به عنوان بخشی از دولت اسپانیا به طور جمعی از امتیازات محروم شدهاند.
در حالی که دولت اسپانیا به اعمال حکومت مستقیم از فاصله دور و سلب قدرت اجباری یک نهاد محلی و مردمسالار ادامه میدهد، بر روی خط بسیار باریکی گام بر میدارد.
مادرید برای این که بتواند به محبوب بودن در میان کاتالانهای طرفدار وحدت در چند سال گذشته ادامه دهد، به استدلال مهمی در برابر تجزیه نیاز دارد.
تجزیهطلبی ایده بدی است به دلیل مشکلات اقتصادی، ساختاری دولت و نیز به این دلیل که رفاه در منطقه کاتالان در مقایسه با مناطق مشابه در کشورهای دیگر نسبتا خوب بوده و گذار آن به یک کاتالونیای مستقل بالقوه دشوار بوده است.
اگر چه این استدلال هیچ کس را قانع نکرده و نخواهد کرد که خود را به عنوان یک کاتالان بشناسند اما هنوز میتواند آنها را قانع کند که به عنوان بخشی جداییناپذیر از جامعه اسپانیا محترم شمرده میشوند.
مادرید باید سعی کند از ایجاد این ادراک اجتناب ورزد که پاسخ پیشفرض آن به ابراز مردمسالاری، تعلیق دولت محلی، نادیده گرفتن اراده عمومی و اعمال شدیدتر حاکمیت از راه دور میباشد.
این بحث تلخی بود که جداییطلبان در سال 2010 به راه انداختند و احتمالا ریشه بحران کنونی میباشد.
اگر اسپانیا میخواهد تعلیق دولت محلی کاتالان را به عنوان کاری برای خدمت به مردمسالاری اسپانیا با موفقیت به تصویر بکشد، باید آن را به آرامی اجرا کند و به سرعت مورد اصلاح قرار دهد.
فشار «راخوی» برای انتخابات سریع و شفاف که برای تمام شرکتکنندگان احتمالی امکانپذیر باشد، شاید آخرین و بهترین راه خروج از این بحران بدون خشونت است.
در عین حال، نظارت مردمی بر رفتار نیروهای اسپانیا را نیز فراهم میکند.
مقامات اسپانیا به خوبی میدانند در حالی که مادرید به سوی اجرای ماده 155 پیش میرود و این ماده به دولت مرکزی حق اعمال حکومت مستقیم را میدهد، متحدان منطقهای آنها در انتخابات 21 دسامبر به خاطر رفتار خشونتآمیز مجازات میشوند.
اگر احزاب طرفدار استقلال در این استدلال برنده باشند، این امر نیز در انتخابات منعکس خواهد شد.
بیشتر کاتالانها موافق با خودمختاری منطقه هستند که این حکومت مستقیم توسط مادرید را به داروی بسیار تلخی برای بلعیدن تبدیل میکند.
اقدامات اخیر مادرید پس از اعلام یکجانبه استقلال بر پایه یک همهپرسی صلحآمیز اما ناقص انجام شده است که نمیتواند به طور واقعی به عنوان بازتابی دقیق از اراده کاتالونها مطرح شود.
مادرید با آن همهپرسی به زور متوسل شد و بحران نمایندگی اکنون به بالاترین سطح رسیده است.
برگرداندن این وضعیت به دست رایدهندگان کاتالونیا شاید تنها راه حل عملی است که بتوان شروع به بررسی ریشه این بحران کرد و انگیزههای تند همه طرفها را مورد رسیدگی قرار داد.
منبع: شورای راهبردی روابط خارجی
134/110
بیشتر بخوانید:
راه دور کاتالونیا تا تحقق رویای استقلال/ تحلیل
اعتراض مردم بارسلونا در برابر پارلمان محلی کاتالونیا+ ویدئو
محاکمه نمایندگان جدایی طلب منطقه کاتالونیا در اسپانیا
چرا رهبر استقلالطلبان کاتالونیا به بلژیک رفت؟/ تحلیل و ویدئو
آمادگی دولت اسپانیا برای مقابله با اقدامات رئیس برکنار شده منطقه «کاتالونیا»