ایران پرس- یکی از مصادیق دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، اتخاذ راهبرد ایران‏ هراسی به خصوص در سطح جهان اسلام است.

«یحیی فوزی و رضا فرخی» در مقاله ای در این خصوص می نویسند:

"سرآغاز این روند را می ‏توان در مقاله «ریچارد هاس»، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا دانست. هاس در این مقاله با عنوان «خاورمیانه جدید» استدلال کرد که عصر جدیدی در خاورمیانه آغاز شده که مهم ‏ترین ویژگی آن پایان تسلط آمریکا بر این منطقه و تغییر آشکار موازنه قدرت به نفع ایران است، تغییری که باید از گسترش آن ممانعت کرد. این ادبیات در مقاله‏ های دیگری نظیر «خیزش شیعه» و بعدها در کتب و مقاله‏ های سایر مراکز فکری در ایالات متحده آمریکا، اروپا و اسرائیل پیگیری شد. در اغلب این آثار، یک دیدگاه مسلط بود و آن اینکه ایران در پی هژمونی منطقه‏‌ای است و باید از تحقق چنین امری ممانعت به عمل آورد. موضوع هسته ‏ای ایران سبب تشدید راهبرد ایران‏ هراسی آمریکا شد."

بزرگ نمایی و اغراق در توانمندی های ایران، وارونه سازی برنامه های صلح آمیز هسته ای ایران، برجسته سازی منفی توانمندی موشکی جمهوری اسلامی ایران و همچنین بهره گیری از هالیوود برای ساخت فیلم های ضد ایرانی و ضد اسلامی از مهمترین شیوه های ایران هراسی است که توسط دولت آمریکا طی چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی به کار گرفته شد.  

برای مثال، تولید فیلم ‏ها و سریال‏ های خارجی ضد ایرانی - اسلامی که عمدتاً در آمریکا ساخته می ‏شود، پس از واقعه 11 سپتامبر 2001 با رشد تصاعدی همراه شد.

فیلم ‏هایی که جامعه هدف ‌شان مردم ایران است بسیار باورپذیرتر و دارای عناصر دقیق ‏تری است و دلیل این میزان از دقت نظر را باید این‏گونه توصیف کرد که هالیوود به منظور ایجاد دوگانگی و از خود بیگانگی فرهنگی، ابتداء تلاش می ‏کند حس همزاد پنداری مخاطب را با خود همراه کرده و سپس القائات خود را به مخاطب تحمیل کند.

در همین حال، این فیلم ‏ها برای مخاطب خارجی نیز تولید شده است. اهداف این فیلم‏ ها برای تاثیرگذاری بر مخاطب خارجی نسبت به موضوعاتی نظیر اسلام‏ هراسی و القای اینکه انقلاب اسلامی زمینه را برای ترویج خشونت در بین مردم ایران و منطقه غرب آسیا محیا می ‌کند، قرار دارد.

برونداد ایران هراسی: اختلاف میان کشورها و قدرت های اسلامی

برونداد مهم راهبرد ایران ‏هراسی، اختلاف ‏افکنی میان ایران و کشورهای همسایه، تشدید فرقه ‏گرایی به خصوص میان شیعیان و اهل سنت در سطح منطقه و تبدیل رقابت منطقه ‏ای میان ایران و برخی کشورها از جمله عربستان سعودی به خصومت بود.

بیداری اسلامی سال 2011 حرکتی عمیق و قابل تأمل است که از آن می ‌توان به عنوان جدی ‌ترین حرکت جهان عرب برای احیای تمدن نوین اسلامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران یاد کرد.

هرچند در ابتدای بیداری اسلامی سرعت، عمق و تأثیرپذیری ایدئولوژیکی از اسلام سیاسی، باعث شده بود تا اکثر تحلیلگران نتوانند در برابر آنچه در سرزمین‌ های اسلامی در حال وقوع بود، نظریه ‌‌های مشخصی داشته باشند، اما گسترش بیداری اسلامی و به دست گرفتن حکومت در مصر و تونس توسط اسلام‌ گرایان و اوج گرفتن نوستالژی خلافت در میان جامعه عربی باعث شد تا شعله ‌های فرقه ‏گرایی در جهان اسلام به خصوص میان اهل سنت و شیعیان در قالب جنگ نیابتی بین ایران و عربستان سعودی شعله‏ ور شود و در نهایت به انحراف اهداف بیداری اسلامی بیانجامد.

به طور کلی هدف اصلی آمریکا از پیگیری راهبرد ایران هراسی، ایجاد اختلاف در جهان اسلام به خصوص میان قدرت های بزرگ اسلامی و تامین منافع خود به ویژه منافع اقتصادی از درون این اختلاف ها در جهان اسلام است.

در همین حال، شدت گرفتن اختلاف ها میان قدرت های اسلامی سبب تامین منافع اسرائیل در منطقه می شود. به عبارت دیگر، افزایش تضاد و تعارض میان کشورهای اسلامی، سازگار با اهداف و منافع آمریکا و اسرائیل در منطقه خاورمیانه است.

استحاله از درون (جنگ نرم)، یارگیری در درون و به هم ریختن اوضاع داخلی ایران

یکی دیگر از مصادیق دشمنی آمریکا با ایران، تلاش برای استحاله ایران از درون از طریق ایجاد جنگ نرم است. استحاله از درون یعنی تهی کردن نظام از فرهنگ و اندیشه‌‏های اصیل اسلامی.

دولت آمریکا با اتخاذ راهبرد جنگ نرم تلاش کرد، جمهوری اسلامی ایران را از درون دچار استحاله کند. 

اولین ‏بار «مارک پالمر» مدیر «مرکز سیاست خارجی سابان» در مؤسسه بروکینگز (عضو «کمیته خطر جاری آمریکا که از وی به ‏عنوان یکی از نوآوران سیاست خارجی ایالات متحده نام می ‏برند) پس از یازده سپتامبر2001 گزارشی تحت عنوان «ایران - آمریکا، رهیافت جدید» نوشت که مبنای «راهبرد جنگ نرم» آمریکا علیه ایران شد.

 پالمر در گزارش خود صراحتاً با ایده تهاجم نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران مخالفت و اعلام کرده که ایران به لحاظ وسعت سرزمینی، کمیت جمعیت، کیفیت نیروی انسانی، امکانات نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در منطقه خاورمیانه و هارتلند (heart land) نظام بین‏ الملل به قدرتی کم‌ نظیر تبدیل شده که دیگر نمی ‏توان با یورش نظامی و جنگ (Hard War) آن را سرنگون کرد، بلکه تنها راه سرنگون‎ سازی نظام جمهوری اسلامی، پیگیری سازوکارهای جنگ نرم و استفاده از تکنیک‏ های عملیات روانی- تبلیغاتی است.

جنگ نرم آمریکا علیه ایران را می ‏توان در شاخص ‌هایی نظیر ایجاد نابسامانی اقتصادی، شکل دادن به نارضایتی اجتماعی، تأسیس سازمان‌ های غیردولتی در حجم گسترده، جنگ رسانه‌ ای، عملیات روانی برای ناکارآمد جلوه دادن دستگاه اداری و اجرایی دولت، تضعیف حاکمیت ایران از طریق روش‌ های مدنی، ایجاد ناتوی فرهنگی و تضعیف ارزش ‏های دینی جمهوری اسلامی به خصوص ارزش ‏هایی نظیر حجاب بررسی کرد.

دولت آمریکا برای محقق کردن این هدف خود به یارگیری از داخل ایران روی آورد و برخی مخالفان و معاندان نظام، برخی گروه‏ ها، سلطنت ‏طلبان و وطن‏ فروشان را جذب و بر روی آنها سرمایه‏ گذاری کرد.

در واقع، دولت آمریکا از طریق یارگیری از داخل ایران توانست در درون ایران نفوذ و برنامه‏ های ضد ایرانی خود را پیگیری کند. در همین حال، دولت آمریکا انتظار دارد که برونداد این الگوی رفتاری به هم ریختن اوضاع داخلی در ایران باشد که واشنگتن از آن حمایت می‏ کند.

در همین راستا، دولت آمریکا از فتنه 88 و اغتشاش ‏های دی ‎ماه 1396 حمایت کرده و تلاش می ‏کند که این غائله‎ ها در جمهوری اسلامی ایران تداوم داشته باشد.

دولت آمریکا با خروج از برجام و بازگرداندن تحریم‏ های علیه جمهوری اسلامی ایران نیز در نهایت تقابل مردم با نظام را پیگیری می ‏کند.

در واقع، یکی از ابعاد پنهان خروج آمریکا از برجام، شدت بخشیدن به جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی است، زیرا «دونالد ترامپ» با خارج کردن آمریکا از برجام و بازگرداندن تحریم ها علیه جمهوری اسلامی ایران، افزایش فشار اقتصادی بر مردم، ایجاد نارضایتی اقتصادی، شکل گیری شورش های اجتماعی در داخل و تقابل مردم با نظام جمهوری اسلامی را پیگیری می کند، زیرا ترامپ و تیم وی درصدد هستند به مردم ایران القاء کنند که نظام جمهوری اسلامی، در تامین مطالبه های مردمی ناکارآمد است.  

نویسنده: سیدرضی عمادی

تهیه شده در «گروه ایران» اداره کل خبر و تفسیر برون‌مرزی

116/117