ایران پرس: یلدا یعنی رویش، یعنی تولد، یلدا یعنی دوباره روییدن و تازه شدن. شبی که یلدا از میان کوچه های تاریخ می گذرد تا در کنار ما تا صبح قصه بگوید، شعر بخواند و تنقلات خوشمزه نوش جان کند بلندترین شب سال است و خورشید در دورترین فاصله از زمین قرار دارد.

ما عادت داریم همیشه اشیا و اجناس باستانی را از زیر خوارها خاک بیرون بکشیم. وقتی حرف از عتیقه جات می شود آنچه به ذهنمان می آید ظروف شکسته و قدیمی خاک آلودی است که دیگر نمی توان از آنها استفاده کرد.

آنها را باید در موزه ها و در شرایط خاص نگهداشت تا مبادا، با از بین رفتنشان، آثار تمدن انسانی از بین برود. موزه ها پر هستند از اشیا و اجناس قدیمی که نمایانگر تمدنهای گذشته اند. تمدنهایی که یا از بین رفته اند و یا برای تمدنهای امروزی حکم پدر و مادر را دارند.

آیا تا به حال اتفاق افتاده که از یک ظرف تاریخی آب بنوشید و یا در یک قابلمه عتیقه غذا بپزید و نوش جان کنید؟ آیا دوست دارید یک موجود تاریخی را از نزدیک ببینید در حالی که زنده است و چشم در چشمان شما دوخته ؟ همه ما دوست داریم چنین تجربه هیجان انگیزی داشته باشیم و دقیقا به همین دلیل است که بسیاری از فیلمها تلویزیونی یا آثار سینمایی و یا بسیاری از داستانها و افسانه ها بر اساس همین مضمون ساخته و پرداخته شده اند.

برای ممکن شدن این تجربه، کافیست ما بدانیم و باور کنیم که تاریخ چیزی بیشتر از ظرفهای شکسته و استخوانهای پوسیده است.

بخشهایی از تاریخ هستند که با زیرکی تمام خود را در زندگی امروز ما جا کرده اند و سایه وار ما را دنبال می کنند. بدون اینکه ما آنها را به عنوان تاریخ یا امور تاریخی بشناسیم در کنار ما زندگی می کنند و یا حتی به زندگی ما شکل می دهند. اینها بخشهای مهمی از تاریخند که گویا اجداد ما آنها را برای نسلهای آینده خود مومیایی کرده اند.

هر از گاهی این مومیایی های تاریخی به جنبش در می آیند و رنگ و بوی زندگی امروزین ما را عوض می کنند.

من یک مومیایی هفت هزار ساله می شناسم که هر سال در اولین شب فصل سرد زمستان سر از خاک بر می دارد و رنگ و بوی زندگی انسانهای زیادی را عوض می کند. نام این مومیایی هفت هزار ساله یلداست.

یلدا؛ سنت هفت هزارساله ایرانی

 

یلدا یعنی رویش، یعنی تولد، یلدا یعنی دوباره روییدن و تازه شدن. شبی که یلدا از میان کوچه های تاریخ می گذرد تا در کنار ما تا صبح قصه بگوید، شعر بخواند و تنقلات خوشمزه نوش جان کند بلندترین شب سال است و خورشید در دورترین فاصله از زمین قرار دارد.

اما چرا نام یلدا را بر یک «شب» نهاده اند در حالی که رویش و تازه شدن معمولا در روز و در گرمای نور آفتاب رخ می دهد؟

 نکته همینجاست، بعد از این شب طولانی که با سایر شبها تنها یک دقیقه تفاوت زمانی دارد، روزها طولانی تر می شوند و زمین بیشتر از گذشته از نور و گرمای خورشید بهره می برد.

گذشتگان بر این عقیده بودند که در شب یلدا دانه های زیر خاک جوانه می زنند و از آن پس خورشید بیشتر و بیشتر بر آنها می تابد تا بالاخره سر از خاک برآورند. در واقع یلدا یا همان شب چله شبی است که پایان آن آغازی دوباره برای تولد خورشید است. از آنجا که نیاکان ما روزگار خود را با کشاورزی میگذراندند، این شب برایشان بسیار شب مهمی بوده است. آنقدر مهم که تا صبح، همه با هم بیدار می ماندند و به شیوه های مختلف شادی می کردند.

در دوره هایی از تاریخ، جشن شب یلدا و یا همان شب چله، آنقدر مهم شد که بر اساس آن حتی آیین «مهر پرستی» را بنا نهادند و این شب را شب تولد مهر یا همان خورشید نامیدند و آن را آغاز سال نو قرار دادند. بعدها آیین مهر پرستی در دین زرتشت، میتراییسم و اندیشه های هندوها ریشه دواند به طوری که آنها خدایان و الهه های خورشید را از قدرتمندترین خدایان دانستند. مهر پرستی حتی در مسیحیت نیز خودنمایی کرده است و برخی بر این عقیده اند که شب تولد مسیح همان شب تولد مهر در آیین مهر پرستی است و جشن آغاز سال نوی مسیحی نیز به همین دلیل در آغاز زمستان است.

بدین ترتیب طی قرنها، انسانهای زیادی زندگی خود را بر این اساس شکل دادند و بر همین باور نیز عمر خود را به پایان بردند، اما امروزه این واقعه یعنی طولانی ترین شب سال برای ما تنها یک معنا می دهد و آن گذراندن شبی خاطره انگیز و به یادماندنی در کنار عزیزانمان است. فرصتی برای بیشتر دور هم بودن حتی اگر به اندازه یک دقیقه بیشتر باشد. شب نشینی در بین خانواده های ایرانی بسیار رایج است مخصوصاً زمانی که شغل اصلی خانواده کشاورزی باشد و فصل، فصل زمستان.

کشاورزان در این موقع از سال فعالیتشان بسیار کم است و از حاصل دسترنج خود بهرمندند. دورهم بودن برای آنها بهانه نمی خواهد اما آنها هر چیزی را برای دورهمی بهانه می کنند و چه بهانه ای بهتر از طولانی ترین شب سال. آنها با دلی پر امید، چشم به آینده می دوزند و در انتظار بهاری پربار و پر برکت تفألی به دیوان حافظ می زنند. از حافظ شیرین سخن درباره عاقبت کارشان می پرسند. حافظ نزد ایشان فقط یک شاعر مربوط به قرنهای گذشته نیست. گویا حافظ نیز همراه یلدا از کوچه های تاریخ می گذرد و در حالی که از آینده و گذشته خبر دارد با ما در کنار سفره شب چله می نشیند. اشعار او همیشه پر است از امید و عشق و محبت و این به شب نشینان چله، روحیه ای دوچندان می دهد برای ساختن آینده ای بهتر.

حافظ نیز همراه یلدا از کوچه های تاریخ می گذرد

 

اما این فقط حافظ نیست که همراه یلدا خود را به سفره شب چله می رساند. یلدا با خود قصه های تاریخی زیادی برای ما می آورد. قصه قهرمانان و پهلوانان اسطوره ای که با دیوها و اهریمنان تا سر حد مرگ، شجاعانه جنگیدند. داستان رستم و سهراب شاهنامه و یا افسانه های نا نوشته ای مثل داستان حسین کرد شبستری.

وقتی همه خانواده دور هم جمع می شوند گویا حافظه مسن ترها نیز به وجد می آید. آنها خاطراتی را بیان می کنند که هر کدام برای جوانان، درسها و پندهای زیادی به همراه دارد و در عین حال لحظات با هم بودن را شیرین تر می کند. خانواده ای که از آن سخن می گوییم بسیار گسترده از چیزی است که ما امروزه به عنوان خانواده می شناسیم.

منظور از خانواده در شب چله، جمعی است شامل همه عمه ها، خاله ها، عموها و داییها و البته همه وابستگانشان از همسر و فرزند. عناصر مهم این جمع شبانه، مادربزرگها و پدر بزرگها هستند. عناصری که هیچ چیز نمی تواند جای آنها را پر کند. فرزندان و نوه ها در حین شنیدن داستانها و خاطرات از زبان بزرگترها، مشغول خوردن تنقلاتی می شوند که در سفره شب چله صف کشیده اند و اشتهای هر انسانی را بر می انگیزند.

انار دانه دانه، هندوانه سرخ و شیرین، آجیل، لبو، آش و بسیاری خوردنیهای دیگر.

عناصر مهم این جمع شبانه، مادربزرگها و پدر بزرگها هستند

 

شب چله و تکه های تاریخی دیگری مثل عید نوروز، روز طبیعت و بسیاری دیگر از آیینها و رسومات، بخش هایی از تاریخند که در زندگی و هستی تاریخی ما انسانها همان نقشی را بازی می کنند که ژنها در ساختار طبیعی ما به عهده دارند.

این آداب و رسوم به ما می گویند که متعلق به چه فرهنگی هستیم و تمدنمان چقدر بزرگ و ریشه دار است، تمدنی که مادر بسیاری از تمدنهای کنونی است. حتی آنها که فرزند این تمدن نیستند نیز از آن بی بهره نبوده اند و از همسایه بزرگ و بخشنده خود حتماً چیزی به یادگار دارند. این ژنهای تاریخی به مرور زمان نیاز به اصلاح دارند و ما مصلحان آنها هستیم. ما باید با دقت در سرگذشت پیشینیان خود آنچه در این میراثهای تاریخی مضر است را بشناسیم و برای همیشه حذفش کنیم. در عوض آنچه مفید است را تقویت کنیم تا برای آیندگانمان، راههای بهتری برای زیستن به یادگار بگذاریم. امیدوارم ما و شما، مصلحان خوبی باشیم و شخصیت تاریخی آیندگانمان را به بهترین شکل ممکن بسازیم. به امید این آینده بهتر امسال نیز در شب چله ایرانی سر سفره های رنگین و پای قصه های شیرین می نشینیم.

آغاز فصلی نو از رویش و تازگی بر همه شما مبارک.

فهیمه ثری

یلدا؛ سنت هفت هزارساله ایرانی
حافظ نیز همراه یلدا از کوچه های تاریخ می گذرد
عناصر مهم این جمع شبانه، مادربزرگها و پدر بزرگها هستند