این گزارش به قلم «ملیسا جی.دالتون»، عضو ارشد این مرکز و مدیر داخلی آن، نوشته شده است. دالتون در این گزارش در خصوص منافع و اهداف آمریکا در سوریه می نویسد: با نگاهی تاریخی، سوریه به خودی خود اهمیت راهبردی خاصی برای آمریکا نداشته است. امروز اما سوریه در کانون یک درگیری منطقه ای قرار دارد که برای آمریکا پیامدهای جهانی در پی دارد. یک درگیری چند وجهی که منطقه و اروپا را ناامن کرده و احتمال بروز یک جنگ گسترده تر را افزایش می دهد. دستیابی به اهداف آمریکا در سوریه ممکن است نیازمند ارزیابی دقیق گزینه هایی باشد که دولت جدید آمریکا انتخاب می کند.
ملیسا دالتون در ادامه گزینه هایی که آمریکا می تواند در قبال سوریه اتخاذ کند را مطرح می کند:
- اجازه دادن به روسیه و ایران برای حمایت از اسد تا بتواند تسلط بر شاهراه ارتباطی حلب تا دمشق را تحکیم بخشد. این گزینه می تواند اتخاذ یک سیاست عمدی و یا نتیجه طبیعی ادامه وضعیت فعلی در حوادث میدانی باشد. اسد و روسیه به تازگی حلب را به دست آورده اند و به احتمال زیاد هدف بعدی آن ادلب خواهد بود. ادلب جایی است که جبهه فتح الشام (جبهه النصره) و دیگر گروه های معارض در میان غیرنظامیان حضور دارند. در این شرایط، آمریکا می تواند از اصرارش بر کناررفتن اسد چشم پوشی کرده و در کنار روسیه به جنگ با تروریسم، داعش و جبهه فتح الشام ادامه دهد. آمریکا همچنین می تواند به منظور کاهش تنش با روسیه، اسد و ترکیه، حمایت های خود از معارضین سوری را کاهش دهد. آمریکا همچنان می تواند به حمایت خود از اقدامات بشردوستانه بین المللی در سوریه، مناطق پیرامون آن و اروپا ادامه دهد؛ اما واشنگتن باید جلوی حملات اسد و روسیه را بگیرد.
خطرات انتخاب این رویکرد از داخل سوریه شروع می شود. به احتمال زیاد شورش در مناطق سنی نشین، با در اختیار قرار دادن زمینه مناسب برای استخدام تروریست های جدید و ایجاد پناهگاهی امن برای گروه های تروریستی، چالشی ادامه دار برای اسد در بیشتر نقاط سوریه خواهد بود. حتی اگر آمریکا دست از حمایت گروه های معارض بردارد، ممکن است دیگر شرکای منطقه همچنان از گروه های سوری برای مبارزه با اسد و نفوذ ایران حمایت کنند.
نمونه حمایت روسیه و ایران از اسد محاصره شده در خاورمیانه، در ارتباط با شبه نظامیان همپیمان ایران، می تواند همچون بنای مستحکمی برای حمله به اسرائیل و دیگر متحدان و یا حتی در آینده نه چندان دور برای حمله به منافع آمریکا استفاده شود. البته روشن نیست که آیا روسیه از این جایگاه خود در خاورمیانه خشنود خواهد شد و یا تلاش خواهد کرد به تمام سوریه و حتی فراتر از آن مسلط شود. اگر روسیه به فراتر از سوریه چشم داشته باشد و آمریکا از سیاست مقابله با اسد دست بردارد، آنگاه عزم و اعتبار اخلاقی و راهبردی ما زیر سوال خواهد رفت. حتی اگر دولت در آمریکا تغییر کند باز هم آمریکا لطمه خواهد دید.
2. تقویت رویکرد ضدتروریستی برای مقابله با داعش و القاعده. رئیس جمهور منتخب در مبارزات انتخاباتی خود اظهار کرده بود که می خواهد با عزم استوارتر با داعش مبارزه کند. تقویت اقدامات ضد تروریستی به معنی این خواهد بود که آمریکا جبهه فتح الشام را هدف قرار دهد، جمع آوری اطلاعات را بیشتر کند، حضور نیروهای راهبردی در منطقه و سوریه را تقویت کند، و حملات هوایی به مواضع داعش و جبهه فتح الشام را افزایش دهد. این رویکرد می تواند شامل مبارزه با داعش در رقه و موصل هم باشد. ممکن است آمریکا همکاری با روسیه و اسد (و یا متعاقب آن ایران) را انتخاب کند تا احتمالا با کمک نیروهای زمینی و اطلاعاتی آنان داعش را نابود کند.
این رویکرد ممکن است حملات قریب الوقوع تروریست ها را کاهش دهد و یکی از اهداف اصلی دولت ترامپ را تامین نماید. اما ضعف بالقوه چنین رویکردی آن است که چالش ها و دغدغه هایی که ریشه در کمبودهای اقتصادی، سیاسی، هویتی و اجتماعی داشته و تروریست تولید می کند را برطرف نمی سازد. به بیان دیگر، اگر تلاشی برای حفظ مناطق تحت کنترل یا حضور در هر راه حل سیاسی در دولت بهینه شده سوریه انجام نگیرد، با هر تروریستی که ما دستگیر کرده و یا می کشیم، سه نفر دیگر جایگزین خواهند شد. اتخاذ چنین رویکردی بدون شک، شرایط انسانی در سوریه را بدتر خواهد کرد و اسد قادر خواهد بود بدون نگرانی، غیرنظامیان را به بهانه مبارزه با تروریسم هدف قرار دهد. اتخاذ چنین سیاستی همچنین می تواند مقاومت های بارزی را تضعیف کند که شرکای عرب منطقه برای دیگر اولویت های آمریکا مانند امنیت اسرائیل و خلیج فارس انجام می دهند و یا فشار بر روی ایران برای مهار این کشور و دور نگه داشتن آن از دستیبابی به تسلیحات هسته ای را کمتر سازد. همچنین بعید به نظر می رسد که دنبال کردن این سیاست تاثیری بر خروج گروه های بنیادگرا و همچنین سیل پناهجویان به کشورهای همسایه و اروپا داشته باشد.
3. دخالت نظامی گسترده تر برای افزایش فشار بر اسد. این گزینه بیشترین فاصله را با وضع موجود داشته و نیاز به منابع بسیار دارد و احتمالا تایید کنگره را نیز باید بگیرد. دخالت آمریکا می تواند شامل ایجاد منطقه پرواز ممنوع، مناطق امن، حمایت های بیشتر از شورشیان سوری و اقدامات و حملات مستقیم به نیروهای اسد باشد. تمام این اقدامات نیاز به نیروهای زمینی زیادی دارد تا تغییری در توازن نظامی ایجاد کرده، به اسد فشار آورد، و منطقه امنی برای اقدامات بشردوستانه تامین کند. در شرایطی که تمام این شرایط مهیا شود، باز برای ایجاد منطقه امن به حدود 30 هزار نیروی زمینی نیاز است. این نیروها را می توان از میان سوری ها، کشورهای منطقه و نیروهای آمریکا و ائتلاف تامین کرد.
مهمترین ضعف اتخاذ این رویکرد آن است که نمی توان واکنش روسیه و ایران را پیش بینی کرد. اگر آمریکا برای تامین منطقه امن از نیروهای کرد استفاده کند که بدون شک چنین کاری خواهد کرد، ترکیه نیز به احتمال زیاد اصرار به مداخله خواهد داشت. همکاری شورشیان سوری با داعش و جبهه فتح الشام می تواند برای مناطق امن خطرناک باشد و حملاتی از جانب این گروه ها انجام گیرد. همانطور که تجارب افغانستان و عراق نشان داد، نمی توان به خوبی از نیروهای آمریکایی مراقبت کرد. همچنین حضور نیروهای زمینی آمریکا و ائتلاف در منطقه می تواند بهانه ای برای استخدام تروریست های بیشتر باشد. چنین سیاستی می تواند تهدیدات مستقیمی برای امنیت بین المللی و آمریکا ایجاد کند و هزینه های بسیاری نیز داشته باشد، اما در دراز مدت، به عنوان بخشی از راهبرد سیاسی گسترده تر برای سوریه و منطقه، می تواند توفیقاتی برای ایجاد یک دولت مطلوب سوری و امنیت پایدار داشته باشد. اگر شرایط نظامی به گونه ای پیش رود که حضور نیروهای زمینی آمریکا ضروری باشد که احتمالا اینگونه خواهد شد، آنگاه تهدیدات قریب الوقوع برای اتباع و منافع آمریکا بسیار زیاد خواهد بود.
4. پیگیری گفتگوهای سیاسی برای برکناری اسد. رئیس جمهور منتخب و مشاورانش از همکاری با روسیه استقبال کرده اند، اما به نظر می رسد که مواضع سختی در قبال ایران خواهند گرفت. در مورد مساله سوریه دستیابی به هر دو هدف بسیار دشوار به نظر می رسد. اگر قرار باشد راه حلی سیاسی برای سوریه در نظر گرفته شود، ایران خواهد خواست در این اقدامات مشارکت داشته باشد. بعید به نظر می رسد که روسیه اهرم های لازم برای فشار به ایران و جلب همکاری آنها را داشته باشد و یا ایران نیز لزوما برکناری اسد را در جهت منافع خود ببیند. واشنگتن احتمالا به رویکردهای گوناگونی از جمله چماق و هویج نیاز خواهد داشت تا روسیه و ایران را به پای میز مذاکره بکشاند. دقیقا مشخص نیست که ترکیب سیاست ها و اقدامات چگونه خواهد بود ولی به طور قطع به ائتلاف جامعی از متحدان و شرکا نیاز است. به طور مثال، آمریکا و اروپا لغو تحریم های روسیه را به فشارآوردن به اسد برای برکناری مشروط کنند. در کنار این کار می توان اقداماتی چون فشارهای پنهان و آشکار به شخص اسد و حلقه نزدیک به وی، مانند فشارهای اقتصادی، عملیات های اطلاعاتی و سایبری یا احتمالا حملات هوایی محدود به پایگاه های هوایی سوریه برای زمینگیر کردن حملات هوایی ارتش سوریه انجام داد.
هیچ تضمینی برای موافقت روس ها با این طرح وجود ندارد و در صورت موافقت آنها نیز چندان معلوم نیست که به آن متعهد باقی بمانند. بعلاوه امتیازات به روسیه ممکن است شامل اجازه حضور نظامی پایدار این کشور در سوریه و شرق مدیترانه باشد. ایران نیز برای حفظ نفوذ و دسترسی خود، حمایت حزب الله و دسترسی عملیاتی به شام، یک جایگزین انعطاف پذیر به جای اسد طلب خواهد کرد. تضمینی هم وجود ندارد که جایگزین اسد با لحاظ چنین شرایطی، نتایج بهتری برای منافع آمریکا داشته باشد. دور مذاکره می تواند شامل مواردی همچون آغاز ایجاد «منطقه بدون بمب»، و سازماندهی توقف واقعی خشونت باشد. مذاکرات در نهایت می تواند دربرگیرنده رهبران مخالفان سوری باشد، به گونه ای که سوری ها خود مالک راه حل باشند و احتمال تحمل نتایج مذاکرات نیز بیشتر خواهد شد.
این رویکرد به دلیل اینکه باید شامل منافع و سهم تمام بازیگران حاضر در آن باشد، سخت ترین راه حل به شمار می آید. به احتمال زیاد این راه حل تنها گزینه برای تنش زدایی سریع در بحران سوریه است، در عین حالی که می تواند تنش هایی را با روسیه، اسد و ایران ایجاد کند. شاید این راه حل نمونه آمریکایی شده دکترین روس ها با عنوان «تنش آفرینی برای تنش زدایی» باشد که به رویکردی بسیار متنوع نیاز دارد تا از محاسبات اشتباه جلوگیری شود.
آمریکا با نبود توازن در قدرت میدانی، با اهرم های محدودی وارد مذاکرات خواهد شد؛ همان گونه که جان کری، وزیر امور خارجه با روس های تاکنون مذاکره کرده است. شاید دولت ترامپ بتواند اهرم های خاص خود را به وجود آورد، اما حتی اگر موفق به این کار شود، در چشم مردم سوریه همدست اقدامات روسیه، ایران و اسد محسوب خواهد شد که هزینه گزافی برای اعتبار آمریکا خواهد بود.
اقدامات بنیادی برای تغییر شرایط
صرف نظر از اولویت های سیاسی دولت ترامپ در روز اول شروع به کارش، عاقلانه خواهد بود که این شش مورد را در رویکرد خود به مساله سوریه لحاظ کند.
- باید رویکردهای پنهان و آشکار را به شکل یک راهبرد منسجم تنظیم کند.
- باید اهرم های آمریکا در مقابل روسیه و ایران را که می تواند شامل اقدامات قهری نیز باشد افزایش دهد.
- باید طرح و همکاری ها در مقابل اهداف داعش در سوریه و عراق را تقویت نماید که شامل هماهنگ سازی عملیات در رقه و موصل می شود.
- باید با همکاری شرکا و متحدان منطقه ای رویکرد هماهنگ نظامی و سیاسی برای مواجهه با اسد و مقابله با تروریسم و ریشه های آن ایجاد کند.
- حتی اگر می خواهد با روسیه، ایران و اسد همکاری کند، باید با کمک جامعه بین الملل، کمک های انساندوستانه فوری برای مناطق درگیر در جنگ با بازتاب دادن روشن و فوری نتایج دخالت های خارجی فراهم نماید.
- آمریکا و هر طرف دیگری را که برای همکاری در سوریه انتخاب می کند، باید شرایطی را بعد از داعش و جبهه فتح الشام فراهم کند که به تقویت حمایت و ارتباطات قوی با نیروهای امنیتی سوری و ساختارهای دولتی منجر شود.
پیچیدگی و دشواری بحران سوریه نیازمند تصمیمات سخت و رهبری آمریکا است. دولت آینده که ژانویه (بهمن ماه) آغاز به کار میکند شانس این را دارد که مسیر بهتری را ترسیم نماید.
ملیسا دالتون، عضو ارشد و مدیر داخلی، برنامه امنیت بین المللی، مرکز مطالعات راهبری و بین المللی