همه ساله در این روز مراسم ویژه ای برگزار و یاد این شاعر بزرگ زنده نگه داشته می شود. کسی که زبان فارسی را حفظ کرد و همچون میراثی ارزشمند برای آیندگان به جا گذاشت .
زبان را یکی از مهمترین عناصر شکلگیری یک هویت مشترک میدانند.
زبان به باور اکثر فرهنگشناسان ، مهمترین عنصر فرهنگی برای ایجاد هویت جمعی است . زبان فارسی که پیونددهنده مردمان ایرانزمین در طول اعصار بوده، فراز و نشیبهای بسیاری را از سرگذرانده است. در این میان شاعران ما سهمی مهم و دورانسازی در این تحولات بر عهده داشتهاند. در واقع شاعران در ادوار مختلف، پاسداران زبان فارسی بودهاند.
یکی از نگهبانان ارزشمند زبان فارسی، حکیم ابوالقاسم فردوسی است که اثر درخشان او " شاهنامه " اهمیتی غیرقابل انکار در حفظ زبان فارسی و هویت ایرانی داشته است.
شاهنامه را از جنبههای مختلف اسطورهشناسی، تاریخی و ادبی بررسی کردهاند و در هریک از این پژوهشها، گوشه ای از ارزشهای این کتاب گرانمایه شناخته و معرفی شده است.
شاهنامه، اثری حماسی و منظوم مشتمل بر 60000 بیت است که داستان هایی را از آغاز تاریخ ایران در بردارد و آن را در زمان چهار دودمان پادشاهی پیشدادیان ، کیانیان ، اشکانیان و ساسانیان به تصویر می کشد.
سه بخش در این اثر وجود دارد:
اسطورهای: از روزگار کیومرث تا پادشاهی فریدون
پهلوانی: از خیزش کاوه آهنگر تا مرگ رستم
و تاریخی: از پادشاهی بهمن و پیدایش اسکندر تا سقوط ساسانیان.
شاهنامه کتابی است سرشار از آموزههای اخلاقی، شرح دلاوریها و جوانمردیها، حس میهندوستی، مدارا و رواداری. فردوسی با آنکه در دوران پر التهاب سامانی و غزنوی زندگی میکرد اما هیچگاه از باورهای انسانی و شفقتآمیز خود عدول نکرد و سربلند و آزاده زیست. در نظرگاه فردوسی، مفهوم "داد" و "نیکی" دو مفهوم پیوند خورده در بینش و آرمانخواهی ایرانیان است.
با نگاهی عمیقتر باید گفت شاهنامه خزانه واژگان و گنجینه فصاحت زبان فارسی است.
به همین سبب همه با شاهنامه بهخوبی ارتباط برقرار میکنند و کمتر ابهامی برای خواننده شاهنامه به وجود می آید .
احیاء زبان فارسی و تاریخ گذشته ایران باستان، مدیون حکیم ابوالقاسم فردوسی است و این مرد بزرگ با درایت، فرهنگ ایران پیش از اسلام را با فرهنگ ایران پس از اسلام پیوند داده و از آیینهای ایران و اعتقادات ایرانیان، در سرایش شاهنامه بهره برده است.
فردوسی از طبقه دهقان بود که از طبقات اجتماعی بالای آن روزگار محسوب می شد ، به همین دلیل با فرهنگ و آیینهای باستانی ایران آشنایی داشت و این دانش ، جهانبینی شعری او را پرورش داده است.
ابوالقاسم فردوسی، علاوه بر اعتلای زبان فارسی از سراشیبی و زوالی که آن را تهدید می کرد، هویت بخش ایرانیان بود و مانند اساطیر افسانهای، بدون ترس و واهمه، یک تنه وارد میدان فرهنگ و ادب شد و همه را مبهوت توانایی و مهارت سخن سرایی خود کرد.
فردوسی از برجستهترین شاعران ایران و جهان، مسلمان بود و در عین حال برای همه مذاهب احترام قائل بود. او با سرودن اشعار حماسی در احیای زبان فارسی، حفظ یکپارچگی فرهنگی، ادبی، سیاسی و دینی ایران نقش مهمی داشت و بر وحدت همه اقوام و ادیان در گستره ای به نام ایران پافشاری می کرد.
شاهنامه فردوسی تمام حالات انسان را در موقعیتهای گوناگون درقالب حماسه نشان داده و بهخوبی آن را تحلیل و تبیین کرده است.
هم فضای روحانی در شاهنامه دیده میشود و هم زندگی روزمره انسان خاکی. فردوسی در ایناثر سترگ به مرگ، عشق، خداوند، زن، سعادت، ایمان، وطن، خرد و حکمت، معنویت، جنگ و صلح، عدل و دیگر مسائل مهم الهی و بشری اشاره کرده و به قول مرحوم دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، شاهنامه یک کتاب "تمام" است و بهتنهایی با همه کتابهای دیگر زبان فارسی برابری میکند.
اگر بادقت جستجو کنیم ، میبینیم در کتابهای مهم زبان فارسی، نکته، حکمت، آموزش و تاملی نیست که سرچشمه آن در شاهنامه نیامده باشد.
بیتردید شاهنامه، مهمترین اثر حماسی جهان است که برای زندگی صحیح، به دو اصل عدل و عقل تاکید می کند.
آنچه درشاهنامه به انسان آموخته میشود، نجابت و ادب و بلندنظری است.
آگاهی، دانایی، اعتدال، شادمانی و خلاصه همه آنچه که زندگی را دلپذیر و ارزنده میکند، در شاهنامه ستایش و گرامی داشته شده است.
در باب اهمیت شاهنامه برای ایران، یکی از تاریخ دانان و مصرشناسان چنین می گوید:
" زبان قبطی و ادبیات کهن مصر در یورش عرب ها به این سرزمین از بین رفت و به فراموشی سپرده شد و امروزه زبان رسمی کشور مصر، عربی است، چون مصریان کسی مانند فردوسی ایرانی را نداشتند. مصر با یورش اعراب تمدن، تاریخ، فرهنگ و زبانش را از دست داد، ما نمیتوانیم درباره فرهنگ مصریان گفتگو کنیم چون امروزه کسانی با آن فرهنگ در آن جا حضور ندارند. اما فردوسی فرهنگ، زبان و تاریخ حماسهای ایرانیان را با شاهنامه جاودانه کرده است. "
فردوسی صرفاً شاعری نیست که بخواهد از طریق شعر امرار معاش کند ، که اگر چنین بود، این راه دراز و پرفراز و نشیب را نمی پیمود. همچنین او از سر تفنن و احتمالاً تمایل به فرهنگ ایران باستان هم سراغ سرودن نرفته است. او به جریانی در دوران خود تعلق دارد که به دنبال " کیستی " یا هویت بود به عبارتی، نگرشی که در دولت سامانی برای تعریف هویت مشترک شکل گرفته بود و می کوشید به فرهنگ ایرانی عینیت بخشد ، بر او تاثیر عمیقی گذاشته و مسیر سرودن شاهنامه را برایش هموار کرد .
فردوسی نه تنها می کوشید داستانهای گذشته را بازسازی کند، بلکه این امر را برای حفظ و پاسداری از هویت ، ضروری می دانست . به همین دلیل لازم است به این نکته ضروری توجه کنیم که مسئله صرفا" بازنمایی گذشته، آن هم گذشته ای در هاله اسطوره ای و تاریخ افسانه ای نیست، بلکه سرایش آگاهانه ای است که می خواهد حس " کیستی " را دوباره مطرح کند و چراغی پیش پای همگان روشن بدارد.
فردوسی اگر بی توجه به شرایط و تحولات اعتقادی زمان می خواست داستانهای گذشته را بازسرایی کند، هرگز متنی این گونه تولید نشده بود. او جنبه های خیالی یا بهتر بگوییم اسطوره ای " خداینامه " و دیگر منابع نوشتاری و شفاهی خود را ، کم رنگ کرده و حتی نقش مورخ را هم به خود نمی دهد. او بیشتر سخنگو و راوی امانت داری مشرف بر همه این گنجینه هاست. فردوسی سالها سرود و سالها صبر کرد، متن شاهنامه را ویرایش نمود تا اثری ماندگار و بدون ایراد را تقدیم جامعه ایرانی و حتی جهان کند. او هدفی والاتر از بهانه های مادی و سیاسی را دنبال می کرد و قطعا" کسی که چنین هدفی داشته باشد ، مقبول مردم و جامعه اش هم قرار می گیرد و در این راه توفیق می یابد.
طبیعی است که از هر شخصیت تاریخی سخن گوییم، به ناچار داده های تاریخی زمان و زندگیش از الویت برخوردارند ، داده هایی که نشانگر شخصیت و اهداف او بطور کامل نیست اما از خلال شواهد می توان تصویری از آن شخصیت را به دست داد. گرچه از داستان دقیق زندگی فردوسی زیاد نمی دانیم، اما شخصیت و اهدافش در سرایش شاهنامه ، در خلال ابیاتی در آن بیشتر خود را می نماید .
فردوسی در سال 329 ه.ق ( 941 .م ) به دنیا آمد.
به دنبال داستان های مستقلی که در جوانی سروده بود، در 40 سالگی بعد از دستیابی به شاهنامه ابومنصوری ، به نظم درآوردن آن را آغاز کرد . در سال 384 نخستین تدوین کتاب را به پایان رسانید . گویا به سبب دشواری های مالی به توصیه وزیری یا به ابتکار خود ، تصمیم به اهداء آن به محمود غزنوی گرفت و بعد از شش سال در 400 ه . ق ( 1010 .م ) تدوین دوم شاهنامه را که حاصل کوششی 30 ساله بود ، به محمود هدیه کرد. با ملاحظه قدرنشناسی سلطان غزنوی ، ابیاتی در نکوهش او و ذکر رنج هایش بر شاهنامه افزود .
گفته شده به دلایلی مختلفی، شاهنامه مورد قبول محمود قرار نگرفت که از جمله آنها می توان به اختلاف مذهبی میان فردوسی که شیعه بود و اشعاری درباره خاندان پیامبر ( ص) سروده بود، با محمود که سنی مذهب بود، اشاره کرد.
همچنین اختلاف بر سر مسائل ملی و مخالفت محمود غزنوی با ستایشی که در شاهنامه از ایرانیان شده بود، از دیگر دلایل مقبول نیفتادن شاهنامه در دربار غزنویان بود.
با توجه به اشعاری که فردوسی در آنها از سن و ناتوانی خود یاد کرده، می توان نتیجهگیری کرد که او در تاریخی بین سالهای 405 تا 411 ه . ق ( 1015 تا 1021 .م ) در گذشته است.
فردوسی در شاهنامه از هیچ کوششی برای ستایش خرد دریغ نکرده و از آن بهنیکی نام برده است . او خرد را مایه رستگاری دانسته و گفته که از هرچه ایزد داده بهتر و برتر است. فردوسی سروده خود را با ذکر خرد که آن را برتر از آفرینش دانسته ، آغاز کرده است :
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
او بر این باور است که آدمی با خرد ، نیک و بد را از یکدیگر بازمیشناسد و از این راه به نیکبختیِ این جهان و رستگاریِ آن جهان میرسد. با چند بیت از شاهنامه در ذکر اهمیت خرد ، این برنامه را پایان می بخشیم ، باشد که همه خردورز باشیم.
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی و زویت غمی ست
و زویت فزونی و هم زو کمیست
چه گفت آن سَخُنگوی مرد از خرد
که دانا ز گفتار او بَرخورد :
کسی کو خرد را ندارد به پیش
دلش گردد از کرده خویش ریش
خرد چشم جانست چون بنگری
تو بیچشم شادان جهان نسپری
نسرین مقدم