به گزارش خبرگزاری ایران پرس، کوه دماوند در تاریخ سیزدهم تیر ماه سال ۱۳۸۷ به عنوان نخستین اثر طبیعی ایران در فهرست آثار ملّی ایران ثبت شد.
این کوه همچنین از سال ۱۳۸۱ به عنوان «اثر طبیعی ملّی» در شمار مناطق چهارگانهٔ ارزشمند از نظر حفاظت محیط زیست قرار گرفتهاست.
از آن پس هر سال، طبیعتدوستان این روز را با هدف حفاظت از این قله بینظیر که در شهر رینه از توابع بخش لاریجان شهرستان آمل واقع شده، جشن میگیرند.
شکوه عظمت خلقت در بلندای دماوند
قله دماوند با مساحتي بالغ بر دو هزار و ۹۵۰ هكتار، بلندترین کوه ایران و بلندترین آتشفشان آسیا و خاورمیانه است.
این قله به هنگام صاف و آفتابی بودن هوا، از شهرهای تهران، ورامین، قم و همچنین کرانههای جنوبی دریای خزر قابل رؤیت است.
ارتفاع نسبی دماوند، که با اندازهگیری ارتفاع قلّه نسبت به پستترین درّهٔ بین این قله و نزدیکترین قلّهٔ مرتفعتر تعیین میشود، ۴٬۶۶۷ متر است که دماوند را در ردهٔ دوازدهم در میان بلندترین قلّههای دنیا از نظر ارتفاع نسبی قرار میدهد.
دلیل اصلی دیده شدن کوه دماوند از فاصلههای بسیار دور نیز همین ارتفاع نسبی بالای دماوند است.
ای گنبد گیتی ای دماوند
در سال های گذشته دوستداران طبیعت درباره ضرورت حفاظت از محیط زیست دماوند هشدار داده اند.
كارشناسان مهمترين عوامل آسيبرسان به دماوند را عواملي چون معدنكاوي، جاده كشي، چراي بيش از حد دام، زباله، ساختوساز بيضابطه، تصرف منابع طبيعي براي استفاده غيرقانوني و شخصي، افزايش جمعيت و خودروها ميدانند.
حضور بيش از اندازه گردشگران بدون آنكه آموزشهاي لازم در رابطه با طبيعتگردي و حفظ محيط زيست به آنها داده شده باشد يكي ديگر از عوامل تهديد كننده دماوند است.
در اساطیر ایران نیز از دماوند یاد شده و شهرت آن بیش از هر چیز به این سبب است که ضحاک در آن به بند کشیده شدهاست.
در آثار ادبی فارسی نیز فراوان به این اسطوره و بهطور کلّیتر کوه دماوند اشاره شدهاست.
یکی از مشهورترین اشعار در وصف دماوند، قصیده ای زیبا از استاد و شاعر معاصر ایرانی، محمد تقی بهار ملقب به ملک الشعرای بهار است؛
ای دیو سپید پای در بند!ای گنبد گیتی! ای دماوند!
از سیم به سر یکی کله خود ز آهن به میان یکی کمر بند
تا چشم بشر نبیندت روی بنهفته به ابر، چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران وین مردم نحس دیومانند
با شیر سپهر بسته پیمان با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت آن مشت تویی، تو ای دماوند!
تو مشت درشت روزگاری از گردش قرن ها پس افکند
ای مشت زمین! بر آسمان شو بر ری بنواز ضربتی چند
نی نی، تو نه مشت روزگاری ای کوه! نیم ز گفته خرسند
تو قلب فسرده زمینی از درد ورم نموده یک چند
شو منفجر ای دل زمانه ! وآن آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین، سخن همی گوی افسرده مباش، خوش همی خند
ای مادر سر سپید! بشنواین پند سیاه بخت فرزند
بگرای چو اژدهای گرزه بخروش چو شرزه شیر ارغند
ترکیبی ساز بی مماثل معجونی ساز بیهمانند
از آتش آه خلق مظلوم وز شعله کیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ری بارانش ز هول و بیم و آفند
بشکن در دوزخ و برون ریز بادافره کفر کافری چند
ز آن گونه که بر مدینهٔ عاد صرصر شرر عدم پراکند
بفکن ز پی این اساس تزویر بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بن این بنا، که بایداز ریشه بنای ظلم برکند
زین بیخردان سفله بستان داد دل مردم خردمند