در مراسم سالمرگ مولانا که در كنار مقبره وی در قونیه برگزار می شود، مراسمی در قالب عزا و نوحه و ماتم دیده نمی شود، بلكه آنها "شب عرس" را در واقع همان شب عروسی می پندارند و بر این باورند كه عارف در چنین شبی به وصال خود می رسد، بنابراین نباید برای كسی كه در كنار محبوب خود آرام آرمیده به سوگ نشست.
جلال الدین محمد در ششم ربیع الاول سال۶۰۴ هجری درشهر بلخ تولد یافت. سبب شهرت او به رومی و مولانای روم، طول اقامتش و وفاتش در شهر قونیه از بلاد روم بوده است.
پس از مرگ بهاءالدین ولد، پدر مولانا، جلال الدین محمد كه در آن هنگام بیست و چهار سال داشت بنا به وصیت پدرش و یا به خواهش سلطان علاء الدین كیقباد بر جای پدر بر مسند ارشاد نشست و متصدی شغل فتوی و امور شریعت گردید.
یكسال بعد برهان الدین محقق ترمذی كه از مریدان پدرش بود به وی پیوست. جلال الدین دست ارادت به وی داد و اسرار تصوف وعرفان را از او فرا گرفت.
سپس به اشارت او به جانب شام وحلب عزیمت كرد تا درعلوم ظاهر ممارست نماید.
پس از مدتی تحصیل در حلب مولانا به دمشق رفت.
مولانا پس از گذراندن مدتی درحلب و شام كه گویا مجموع آن به هفت سال نمی رسد به اقامتگاه خود، قونیه بازگشت.
خط سیر و سلوك مولانا و خط سیر حیات او تعبیری از تصوف بود اما این تصوف با آنكه از بسیاری جهات با آنچه در بین صوفیه عصر او هم رایج بود شباهت داشت از آنها جدا بود.
در حوصله هیچ سلسله ای نمی گنجید و با طریقه هیچیك از مشایخ عصر وآیین معمول در هیچ خانقاه زمانه انطباق پیدا نمی كرد.
مولانا نه قلندر بود، نه اهل چله نشینی و الزام ریاضات شاق بر مریدان بود نه مثل مشایخ مكتب ابن عربی طامات را با نصوص دفتری به هم می آمیخت.
وسعت نظر مولانا بیش از آن بود كه تصوف را به هیچ آداب و ترتیب خاصی محدود كند.
او دنیا را یك خانقاه بزرگ می شمرد كه شیخ آن حق است و لو خود جز خادم این خانقاه نیست.
در سال۶۷۲هجری، پیكر مولانا به ناتوانی گرائید و در بستر بیماری افتاد و به تبی سوزان دچار گشت و هر چه طبیبان به مداوای او كوشیدند، سودی نبخشید تا در روز پنجم ماه جمادی الاخر سال۶۷۲ هجری، روان پاكش از قالب تن به درآمد و جان به جان آفرین تسلیم كرد.
اهل قونیه از خرد و بزرگ در تشییع جنازه او حاضر شدند و حتی عیسویان و یهودیان در ماتم او شیون و افغان می كردند.
تربت او را «قبه خضراء» گویند. مولانا در نزد پدر خود سلطان العلماء بهاءالدین ولد مدفون است و از خاندان و كسان وی، بیش از پنجاه تن در آن بارگاه به خاك سپرده شده اند.